کارمند یا دانشجو؟
هفته گذشته وزیر بهداشت اعلام کرد هیئت دولت تصویب کرده است از این پس قبولشدگان دورههای تخصصی و فوقتخصصی پزشکی نه به عنوان دانشجو که به عنون صاحبان شغل و مشمول قوانین استخدامی شناخته خواهند شد. این خبر نهتنها تحتالشعاع اخبار تند سیاسی قرار گرفت، بلکه در عرصه عمومی هم بسیاری معنا و اهمیت آن در سیستم سلامت را درک نکردند.
هفته گذشته وزیر بهداشت اعلام کرد هیئت دولت تصویب کرده است از این پس قبولشدگان دورههای تخصصی و فوقتخصصی پزشکی نه به عنوان دانشجو که به عنون صاحبان شغل و مشمول قوانین استخدامی شناخته خواهند شد. این خبر نهتنها تحتالشعاع اخبار تند سیاسی قرار گرفت، بلکه در عرصه عمومی هم بسیاری معنا و اهمیت آن در سیستم سلامت را درک نکردند.
بیتردید این مسئله یکی از معدود روزنههایی است که اهرم اصلاحات میتواند با نفوذ در آنها صخره سهمگین بحران سلامت را اندکی جابهجا کند. مسئلهای که فقط به معیشت پزشکان و دستیاران مربوط نیست و فراتر از آن به مصالح سلامت و جامعه مربوط میشود.
هماکنون کشور بر اثر ناکارآمدی و انکار واقعیتها و اقتصاد در دولتهای گذشته، به بحران سلامتی گرفتار شده است و سیستم سلامت در اصلیترین و حیاتیترین درمانهای خود که بیشترین ارتباط را با سطح سلامت کشور دارند، بیشتر و بیشتر بر سیستم بردهداری متکی شده و اقتدار دولت تنها به دستور و برنامهریزی مستقیم برای بردگان تقلیل یافته است.
دولت بر اساس برخی نظریات کهنه و سادهلوحانه خود را متولی تمام خدمات درمانی کشور نشان داده، هیچ تفکیکی در نوع خدمات قائل نشده و سیستم اقتصادی را که مستلزم محاسبه دقیق هزینههای لازم برای این ادعاست نیز بر اساس سیستم بردهداری محاسبه کرده است. وقتی امکان استخدام به شکل واقعبینانهای وجود ندارد، تنها با کمک دستیاران که طبق قوانین موجود نه حقوق که به بهانه آموزش تنها اندکی کمکهزینه تحصیلی دریافت میکنند، میتواند سروته قضیه را هم بیاورد. آن هم در حالی که با توجهی اندک به امکانات آموزشی متوجه میشویم «حداقل» امکانات آموزشی هم وجود ندارد. برای گسترش سیستم سلامت هرجا که لازم شد، بلافاصله دستور صادر میشود که سهمیههای دستیاری را زیاد کنید تا «بردگان بیمزد و بیمنت»، مشکلات درمانی را در اقصینقاط کشور مرتفع کنند و برای آنکه خدای ناکرده بردگانی که به طمع و امیدی گرفتار آمدهاند هوس فرار نکنند، زنجیرهایی میلیاردی به پایشان بسته و تهدیداتی به داغ بر روحشان گذاشته شود تا آن حد که خودکشی بردگان نیز نتواند در این بردهداری مدرن خللی وارد کند. در عین حال امپراتوری ناکارآمد و ناتوان چشمان خود را بر این واقعیت بست که پزشکان تا بتوانند میگریزند و مهاجرت میکنند و اگر بمانند به حاشیهها و زیباییها میپردازند تا ایرانیان اگر میمیرند و ناتوان میشوند، بشوند، مهم آن است که زیبا و لاغر بمیرند.
اشکال کوچکتر «بردهداری در سیستم سلامت»، مصائب زندگانی پزشکان و دستیاران است و اشکال بزرگتر در سیستم سلامت است که بیتردید خسارتهایی جبرانناپذیر را متحمل میشود. اشکال بزرگتر آن است که سیستم بردهداری با مختصات سرمایهداری پیشرفته موجود بهشدت در تناقض است.
تصمیم وزارت بهداشت در استخدام دستیاران گام مهمی است که دولت با رعایت حقوق بشر آهستهآهسته میتواند هزینهها و دستمزدهای سلامت را به رسمیت بشناسد و چون هزینه میکند، بر کیفیت آن نظارت کند و آهستهآهسته قوانین مدرن را در همه شئونات سلامت به رسمیت بشناسد.
بیتردید این راه و این تصمیم بدون حمایت جامعه پزشکی، همه ما کسانی که سیستم بردهداری را نقد کردهایم، بدون تشویق و ترغیب و درخواست از وزارت برای ادامه آن، راه به جایی نخواهد برد.