نگاهی به برخورد با تصویر خشونت در فیلمها و سریالهای ایرانی
ممیزی یا رویکرد روانکاوانه؟
مدتی است که بار دیگر موضوع تصویر خشونت در فیلمها و سریالهای ایرانی سر زبانها افتاده است. پخش سریال «بازنده» و خشونتهای جاری در آن انتقادهایی را به دنبال داشت و این سؤال را مطرح کرد که اساسا نشاندادن خشونت در آثار ایرانی حدومرز مشخصی دارد؟
مدتی است که بار دیگر موضوع تصویر خشونت در فیلمها و سریالهای ایرانی سر زبانها افتاده است. پخش سریال «بازنده» و خشونتهای جاری در آن انتقادهایی را به دنبال داشت و این سؤال را مطرح کرد که اساسا نشاندادن خشونت در آثار ایرانی حدومرز مشخصی دارد؟ امین حسینپور، کارگردان سریال «بازنده»، در گفتوگویی با «ایسنا» اشاره کرد که خشونتهایی که در سریال تصویر شده، شبیه ترشح آدرنالین است: «من این کار را که میبینم کمی حرصم نسبت به شرایط بدی که جامعه دارد خالی میشود. به همین جهت کار برای خود من جذابیت داشت. بخشهایی از کار حذف شد که به نظرم نهتنها نباید حذف میشد، بلکه باید بیشتر هم میشد، به این دلیل که به درام قصه، خود شخصیتپردازیها و کاراکتر عمق میداد».
باید به این موضوع دقت کرد که نمایش نمودهای خشونتآمیز در سینما، براساس اهداف مختلفی انجام میشود. طبیعی است که خشونت در فیلمهای ژانر وحشت اساسا اتفاقی جداییناپذیر از روایت فیلم است. خشونتهای جاری در فیلمهای جنگی براساس واقعیتی است که مخاطب را به روایت قصه و باورپذیربودن آن نزدیک میکند. گاهی نیز نمایش خشونت، موضوع خشونت را نقد میکند مثل فیلم «خانه پدری» اثر هنرمندانه کیانوش عیاری که هشداری است نسبت به خشونت خانگی که گاهی اخباری تلختر از آنچه در این فیلم تصویر شده است، به گوشمان میرسد و ساخت چنین آثاری، درباره تداوم و گستره این قبیل جنایتها هشدار میدهد.
یاشار نورایی، منتقد سینما، در پاسخ به این پرسش «شرق» که از نظر او حد تصویر خشونت در آثار سینمایی و نمایش خانگی کجاست، گفت: «در پاسخ این پرسش نمیتوانم مثالی از سریالها و حتی فیلمهای متأخر ایرانی بزنم؛ چون پیگیر تماشای بسیاری از آنها نبودهام. اما مفهوم «خشونت» در سینما و رسانه و محدودیت و ممیزی ساختهها، امری است قدیمی که کمتر میتوان معنی معینی برای آن تصور کرد. بسته به فرهنگ و اجتماع، خشونت پدیدهای است سیال. خشونت در جامعه دچار سرکوب و تلاطم سیاسی و اجتماعی و جنگ و گرفتار عقبماندگی، معنی دیگری از جامعهای آرام و پیشرفته دارد. از سوی دیگر هرکدام از بینندهها، نسبت به سنوسال و سلیقه و پرورش و طبقه اجتماعی خود و حتی حالت روحی و مقطعی که در آن فیلمی را تماشا میکنند، حس و پذیرش متفاوتی نسبت به تصاویر و جلوه اعمال خشونتبار خواهد داشت. گاه از سر خشم نسبت به سختی روزگار طالب تماشای خشونت هستیم تا تخلیه ذهنی و روحی شویم و گاه به دنبال دیدن لطافت و آسودگی خاطر میرویم. اینجا حق انتخاب با بیننده عاقل و بالغ است و نیاز به ناظر و مفتش نیست تا مشخص کند چه ببینیم یا چه نبینیم».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «حداکثر مانند جوامع متمدن، میتوان محدودیت سنی برای آثار خشن تعیین کرد و هشدار داد تا افراد زیر 18 یا 16 سال به تماشای این آثار نشینند. در کشور آلمان حساسیت مرجع درجهبندی، نسبت به برهنگی سختگیری و حساسیت کمتری دارد تا فیلمهای خشن. کافی است جلوهای پررنگ از کشت و کشتار در فیلم باشد تا فیلم برای افراد زیر 16 یا 18 سال نامناسب تشخیص داده شود. اما مشکل جامعهای مانند ایران همانند دیگر مسائل، در ناهماهنگی سیاستهای دورهای است که بهسوی افراط و تفریط رفته. مانند بسیاری از امتیازها، چشمبستن بر خشونت جسمانی نیز مطابق با ایدئولوژی جاری در آثار انجام میشود. مثال بارز، چشمپوشی بر خشونت جاری در فیلمهای جنگی ایرانی است و حساسیت بیشازحد نسبت به خشونتی که نشان از بحران اجتماعی در داستان فیلمها داشته باشد. خشونت فیلمهای جنگی، هرقدر به واقعیت نزدیک باشد، ستایش هم میشود اما کافی است فیلمی خشونت جسمانی و کلامی را برای نشاندادن اوضاع نابسامان جامعه به کار ببرد تا بلافاصله انگ سیاهنمایی و بدآموزی به آن زده شود. همین واهمه است که به غیر از یکسری حاشیههای مطمئن، باعث میشود فیلمساز کمتر خطر نمایش خشونت (در حد و منطق واقعی) را بپذیرد و درنهایت به سمت نمایش باواسطه و غیرمستقیم و تلطیفشده برود که در اکثر موارد جلوهای متعارض با شناخت بیننده از جامعهای دارد که در آن زندگی میکند. البته خلاقیت کمینهگرا (مینیمالیستی) در هر شکل، نسبت به اغراق و افراط برتری دارد. اگر بتوان با یک حرکت دست با صورت یا صدا، خشونت را به نمایش گذاشت، مشتمل بر اینکه خلاقانه باشد، طبیعی است که نیازی به حمام خون راه انداختن هم نیست و بیننده در ذات خود بیشتر از خشم مشتاق محبت است. اما رفتن به این سمت و تعدیل سبکی نیازمند آزمونوخطاست. اگر کارگردانی بنا به درک خویش از موضوعهایی که انتخاب کرده، در مسیر خود آزادانه عمل کند، شاید مسیر طبیعی او در فیلمسازی به سمت اعتدال و کمینهگرایی پیش برود. اما اگر دستوری مجبور به خودسانسوری شود، هیچ بعید نیست که آنچه بهجای خود باید به کار میگرفته، برایش تبدیل به کمبود و عقده شود و درنهایت سر از اثری درآورد که زمینه لازم را برای نمایش آن خشونت را ندارد و به عقدهای بد خالیشده بدل شود».
نورایی تأکید کرد: «اگر نظام ممیزی، از زیادهروی در اخلاقگرایی و محدودکردن فیلمها به آثار تعلیمی دست بکشد و تنها از منظر روانکاوی درست و نگهبانی از افرادی که هنوز عقلرس نشدهاند، خشونت را در سینما محدود کند، شاید نگاه به خشونت در سینما مانند رشد شخصیتی سازنده و بیننده، مسیری طبیعی طی کند و مشکلی از مشکلات انبوه فرهنگی ما کاسته شود».
مازیار معاونی، منتقد سینما، نیز با اشاره به اینکه از آنجا که محتوای آثار نمایشی (متن/ فیلمنامه) زیرمجموعه ادبیات نمایشی و بالطبع زیرمجموعه ادبیات به عنوان یکی از شاخههای علوم انسانی قرار میگیرد، باید درباره آن با معیارهای علوم انسانی قضاوت کرد، به «شرق» گفت: «در حوزه علوم انسانی برخلاف علوم ریاضی و حتی علوم تجربی با خطکشیهای صفر و یکی و قطعی و حتی نسبتا قطعی مواجه نیستیم و تفسیرپذیربودن یکی از مهمترین شاخصههای این علوم است. اگر با این گزاره موافق باشیم، در محتوای آثار نمایشی، بهویژه موارد چالشبرانگیزی نظیر غلظت خشونت، نمیتوان به شکلی قطعی و صفر و یکی اظهارنظر کرد. ممکن است در مواردی بنا به دستمایه مورد پرداخت، عرف جامعهای که اثر نمایشی مورد نظر در آن ساخته شده، شرایط اجتماعی و... که در حکم فرامتن سوژه محسوب میشوند، دامنه انواع خشونت از حد خفیف تا شدید آن متغیر باشد».
او در بخش دیگری از صحبتهایش افزود: «بااینحال میتوان مؤلفههایی را به عنوان معیارهای نسبی و نه قطعی برای قضاوت در مورد میزان خشونت آثار نمایشی در نظر گرفت و هنگام بررسی یک اثر از منظر خشونت این پرسش را مطرح کرد که آیا خشونت بهکاررفته در راستای درام اثر بوده یا خیر؟ آیا از خشونت (در اشکال کلامی، موقعیتی، فیزیکی و جنسی) به قصد جلوهگری و جلب بیننده با عبور از حریمهای مشروع اخلاقی و انسانی استفاده شده یا شکل پرداخت درام کاربرد خشونت را توجیه میکرده است؟
البته حتی اگر میزان خشونت مورد استفاده هم از منظر دراماتیک توجیهپذیر باشد، باید هم به عرف جامعهای که در بستر آن اثر ساخته شده توجه کرد و هم به این نکته توجه داشت که در بسیاری از موارد چالشبرانگیز خشن یا مقولات جنسی، قدرت تجسم بیننده میتواند فراتر از نمایش عریان و افسارگسیخته آن عمل کند. اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم به نظر نگارنده، نمایش صحنه قتل خواهر به دست برادر کوچکتر در فیلم سینمایی «مغزهای کوچک زنگزده» به کارگردانی هومن سیدی میتوانست بدون نمایش عریان آن میزان از خشونت مشمئزکننده اتفاق بیفتد. همینطور بهتصویرکشیدن دقیق و پر از جزئیات صحنه قتل دختر در فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری که به اعتقاد نویسنده با تمام اهمیت جایگاه این فیلمساز در سینمای ایران میتوانست دستکم در لحظاتی با چرخش دوربین از روی سوژه و استفاده صرف از صدا اتفاق بیفتد و این البته هرگز به معنای تأیید ممیزیهای سختگیرانه دولتی نیست».