جای پرفورمنس آرتها خالی است
به بهانه نمایشگاه «چشم در چشم» در موزه هنرهای معاصر تهران
در روزهایی که ارتباط مردم با هنر در بستری نامطمئن و ناپایدار رقم میخورد، در روزهایی که مسائل اقتصادی- اجتماعی فرصت و توان پرداختن به هنر را نهفقط برای دوستداران هنر، که حتی برای متخصصان و تحصیلکردگان هنر سختتر کرده و زمانه گویی حوزه هنر را دچار وقفهای مدید کرده است، واقعه استقبال وسیع مردم از نمایشگاه «چشم در چشم» در موزه هنرهای معاصر تهران، اتفاقی حیرتآور بود. صفهای طولانی بازدید عموم مردم از این نمایشگاه هنوز جای بحث و گفتوگو دارد.
سپیده سامی
در روزهایی که ارتباط مردم با هنر در بستری نامطمئن و ناپایدار رقم میخورد، در روزهایی که مسائل اقتصادی- اجتماعی فرصت و توان پرداختن به هنر را نهفقط برای دوستداران هنر، که حتی برای متخصصان و تحصیلکردگان هنر سختتر کرده و زمانه گویی حوزه هنر را دچار وقفهای مدید کرده است، واقعه استقبال وسیع مردم از نمایشگاه «چشم در چشم» در موزه هنرهای معاصر تهران، اتفاقی حیرتآور بود. صفهای طولانی بازدید عموم مردم از این نمایشگاه هنوز جای بحث و گفتوگو دارد. اینکه فیلمهایی سینمایی ما، گالریهای ما، تئاترهای ما چند درصد از مردم را به عنوان مخاطبان خود جذب میکنند و چه تعداد تماشاگر برای بازدید از آنها میروند، نیاز به آمارگیری و تحقیقات بسیار دارد اما میتوان از روی فضای کلی جامعه دانست که نمیتوان آمار بالایی برای استقبال از آثار هنری ارائه داد. ازاینرو رویدادهایی مانند آنچه در موزه هنرهای معاصر رخ داد، مهم است و میتواند اهالی هنر را به امکان تقویت ارتباط بین مردم و هنر امیدوارتر کند. تلاش برای جلب طیف وسیعی از مخاطبان برای تماشای آثار هنری، خود منجر به خلق رویدادها و شکلهای هنری جالبی در طول تاریخ هنر شده است که با یادآوری آن، میتوان عوامل مهم و ضروری اقبال مردم به آثار هنری را دریافت.
پرفورمنسآرتها یکی از این شکلهای هنری هستند که از عوامل مهم شکلگیری آنها، نیاز به ایجاد ارتباطی آسانتر با مخاطبان آثار هنری است. اگرچه برخی پرفورمنسآرتها در موزهها و گالریها اجرا شدهاند، بسیاری از هنرمندان سعی کردهاند این آثار را از موزهها خارج کرده و وارد فضاهای عمومی کنند تا ارتباط سازندهتری با مخاطب برقرار کنند. بیزاری از شرایط موزههایی که آثار نقاشی و مجسمهسازی را محدود به ضوابط خود میکردند، باعث شد هنرمندان از ارائه آثارشان در موزهها صرفنظر کرده و بنابراین در خیابانها، پارکها، بازارچهها، اتوبوس، مترو و مکانهایی که عموم مردم بیشتر در رفتوآمدند به اجرای آن بپردازند. در این صورت مردم نیز میتوانستند بهراحتی و بدون صرف هزینه مالی به تماشای آثار هنری بپردازند. پرفورمنسآرتها که به اجراهای تئاتری نیز شبیهاند، میتوانند یک نمایش تکنفره عمیقا غمانگیز و آزاردهنده، یا نمایشی آیینی و رقص، یا مثل یک نمایش تاریخی با مناسک خاص باشند. پرفورمنسآرتها ترکیبی از هنرهای تصویری، شنیداری، نمایشی، فرهنگ عامه و زندگی روزمره را گرد هم میآورند تا آن را به وسیله بدن هنرمند -که صرفا یک ابزار هنری است و ذهن او دارای ساختاری ایدئولوژیک است- ارائه دهند. این هنری است که از ابتدا از دل شبنشینیهای فوتوریستها و دادائیستها به وجود آمد، دکوربندیهای خیابانی برای جشنهای جمهوری جدید شوروی و یادمانهای لیستسکی ادامه این مسیر بودند.
این نوع نمایش از دهه1960م به بعد در قالب برنامهای به نام «رخداد» عرضه شد. اما همه این دگرگونیها از زمانی امکانپذیر شد که «آکسیون» یا کنش به عنوان نوعی اکسپرسیون یا بیان هنری پذیرفته شد و به نظر میآید «رخداد» آلن کاپرو در سال 1959 نقطه شروع این جنبش نوین هنری باشد. اگرچه پرفورمنسآرت با هنر نمایش تفاوتهایی دارد، جنبه نمایشی آن غیرقابل انکار است. در ایران نیز همواره فرمهای نمایشی مثل نقالی، روحوضی، تعزیه و... امکان ایجاد یک ارتباط آسان بین مردم و هنر را فراهم آوردهاند. ازاینرو اکنون که استقبال فراوان مردم از موزه هنرهای معاصر، میل و علاقه آنها به تماشای آثار هنری مدرن را نشان میدهد، چرا حرکتهایی مشابه پرفورمنسآرتها از سوی هنرمندان برای اجرا در مکانهای عمومی انجام نشود؟ این پیشنهادی است که میتواند نوع جدیدی از اجراها را به قلب جماعت برده و اجازه دهد مخاطبان فرصت رودررویی و چشمدرچشمشدن با هنر معاصر را بیشتر تجربه کنند.