|

چرا باید از صراحت مذاکره‌ای ترامپ استقبال کرد؟

مذاکره و به بیان دقیق‌تر مجادله ترامپ با زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، در اتاق بیضی کاخ سفید و‌ جلوی دوربین رسانه‌ها، رویدادی کم‌سابقه در سیاست جهانی و در عالم دیپلماتیک به شمار می‌رود. این برای چندمین بار است که ترامپ در مدت کوتاهی که برای بار دوم وارد کاخ سفید شده، آشکارا و در جلوی دوربین رسانه‌ها، مذاکرات مهم خود با رؤسا و رهبران جهان را انجام می‌دهد.

چرا باید از صراحت مذاکره‌ای ترامپ استقبال کرد؟
علیرضا سلطانی کارشناس اقتصادی

علیرضا سلطانی-استاد دانشگاه:  مذاکره و به بیان دقیق‌تر مجادله ترامپ با زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، در اتاق بیضی کاخ سفید و‌ جلوی دوربین رسانه‌ها، رویدادی کم‌سابقه در سیاست جهانی و در عالم دیپلماتیک به شمار می‌رود. این برای چندمین بار است که ترامپ در مدت کوتاهی که برای بار دوم وارد کاخ سفید شده، آشکارا و در جلوی دوربین رسانه‌ها، مذاکرات مهم خود با رؤسا و رهبران جهان را انجام می‌دهد.

 

مذاکراتی که بعضا با حاشیه و بحث و جدل مواجه بوده و بازخوردهای سیاسی زیادی هم داشته است. گفت‌وگوی صریح و شفاف ترامپ همراه با معاون و وزیر خارجه‌اش با ملک حسین، پادشاه اردن و اخیرا گفت‌وگو با مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه و مهم‌تر از آن استارمر، نخست‌وزیر انگلیس، در این زمینه شایان توجه است. ترامپ رویه‌ای جدید در مذاکره و دیپلماسی آمریکا در پیش گرفته است.

 

رویه‌ای که برخلاف گذشته که پشت درهای بسته بود و معمولا کلی و کلیشه‌ای محسوب می‌شد، این ‌بار صریح، شفاف، بدون تعارف، کاسبکارانه و با هدف رسیدن سریع به نتیجه انجام می‌شود. رویه و رفتاری که برای طرف‌های مذاکره ترامپ از هر کشوری و با هر جایگاهی، در مناسبات خارجی آمریکا‌ غیرقابل انتظار است. علی‌رغم اینکه طرف‌های مذاکره ترامپ سعی می‌کنند بر خود مسلط بوده و رفتار و واکنشی متناسب نشان دهند، ‌در عمل در بسیاری از مواقع با واکنش آنها، با شوک، ناراحتی، بهت و تغییر زبان بدن و بروز برخی حالت‌های غیرمتعارف دیپلماتیک خود و اطرافیان مواجه می‌شوند.

 

اما چرا باید از این تغییر رفتار آمریکا استقبال کرد و آن را نشانه مثبتی در نظام بین‌الملل ارزیابی کرد؟

 

در ابتدا باید بر این نکته ‌‌تأکید کرد که این شیوه رفتار دیپلماتیک دولتمردان جدید آمریکا، با هدف سرعت در رسیدن به نتیجه و جلوگیری از طولانی‌شدن روند گفت‌وگوهای پنهانی انجام می‌شود. به این منظور، در نشست‌های این‌چنین، تمام مدیران و مقامات دخیل در مذاکره، یعنی معاون ‌اول رئیس‌جمهور، وزیر امور خارجه، مشاور امنیت ملی، وزیر خزانه‌داری و مشاوران دیگر حاضر بوده و در گفت‌وگوها مشارکت داشته و چه‌بسا در برخی موارد جلوتر و صریح‌تر از ترامپ سخن می‌گویند و طرف مقابل را تحت تأثیر یا فشار قرار می‌دهند؛ گویی بر این منظور برنامه‌ریزی قبلی انجام شده است.

 

از طرف دیگر، فحوا و محتوای گفت‌وگو‌ها از شیوه‌های متعارف دیپلماتیک، تعارف‌گونه و کلی‌گویی خارج شده و به‌طور مشخص صریح، جزئی و با نیل به رسیدن به نتیجه سریع در نشست سران بدون ارجاع به نشست‌های کارشناسی یا سطوح پایین‌تر مقامات، آن‌هم پشت درهای بسته، است. گفت‌وگوی چالشی، کاسبکارانه و اتهام‌زنی با محوریت عوام‌گونه (مانند مخالفت با صلح جهانی) توأم با بزرگ‌نمایی تهدیدها‌ (مانند زمینه‌سازی برای جنگ جهانی سوم و قطع کمک آمریکا)، انتقاد از دولت گدشته آمریکا و تخریب شخصیت طرف مقابل در مقابل دوربین‌ها، از شگردهای مذاکراتی ترامپ است؛

 

شگردهایی که معمولا پشت درهای بسته مورد استفاده قرار می‌گرفت. به‌ طور مشخص، ترامپ و تیمش‌ با این رفتار قصد بهره‌گیری از فضای عمومی داخل و خارج آمریکا برای پیشبرد اهداف دولت آمریکا و فشار افکار عمومی بین‌المللی بر طرف مقابل را دارند. چینش حضور خبرنگاران و سؤالات آنها نیز غالبا برنامه‌ریزی‌‌شده و هدفمند است. فارغ از اهداف آشکار و پنهانی که ترامپ و تیمش دنبال می‌کنند، این شیوه گفتاری، رفتاری و استفاده از زبان و حرکات بدن که خیلی زود و گسترده بازتاب رسانه‌ای پیدا می‌کند، به احتمال زیاد در آینده نزدیک به یک رویه معمول در نشست‌های دیپلماتیک تبدیل شود و از این لحاظ، دیپلماسی را شفاف‌تر و دموکراتیک‌تر کرده و با استقبال عمومی نیز مواجه می‌شود.

 

اینکه ترامپ و تیم سیاست خارجی او تا چه حد با این شگرد و شیوه می‌توانند اهداف و سیاست‌های خارجی ایالات متحده را با استفاده از ظرفیت فضای عمومی پیش ببرند، با تردید مواجه است. مشخصا در موضوع انتقال فلسطینی‌های ساکن غزه به کشورهای همسایه، فشار به اوکراین برای پذیرش صلح تحمیلی با روسیه و همچنین اعمال فشار به اتحادیه اروپا‌ و کشورهای اروپایی، افکار عمومی جهان و حتی آمریکا با سیاست‌های ترامپ همراهی نداشته و نخواهند داشت. بر این اساس، اگرچه طرفداران محدود ترامپ در آمریکا و جهان (راست‌گرایان سیاسی و اجتماعی) از شگردهای مذاکراتی او استقبال می‌کنند، اما این شگردها بیش از پیش ماهیت سیاست‌های تحمیلی و کاسبکارانه آمریکا را آشکار می‌کند.

 

شگردهایی که به لحاظ صوری، با جایگاه و موقعیت آمریکا به‌ عنوان یک ابرقدرت و کشوری که برای دهه‌های طولانی نقش راهبردی سیاسی و اقتصادی دنیا را در اختیار داشته، همخوانی ندارد. ترامپ که رفتارهای دیپلماتیک جدید خود را در درجه اول با ملاحظه منافع آمریکا و در راستای شعار «اول آمریکا» انجام می‌دهد، به ‌طور طبیعی تلاش دارد با این رفتارها پیام و سیاست جدید آمریکا مبنی بر اینکه نباید بی‌دلیل و بدون تضمین روی آمریکا حساب کنند، مخابره کند.

 

بااین‌حال، از طرف دیگر این رویکرد دیپلماتیک و شیوه مذاکراتی در نگاه افکار عمومی دربردارنده ابعادی منفی از ‌جمله دور‌شدن آمریکا از موقعیت ابرقدرتی و هژمون دنیا و تقلیل آن به کشوری عادی هم‌راستا با دیگر کشورها که بر سر مسائل جزئی و خرد نظام بین‌الملل مذاکره و چانه‌زنی می‌کنند نیز هست. موضوعی که برای طرفداران آمریکا به‌ عنوان ابرقدرت و هژمون جهانی و برای حامیان نظام جهانی سرمایه‌داری در داخل و خارج آمریکا چندان خوشایند نیست و آن را نوعی بازگشت به عقب و دورشدن از دوران برتری و هژومونیک آمریکا تلقی می‌کنند. بر این اساس، رفتار و منش دیپلماتیک ترامپ و تیم سیاست خارجی او در شأن و جایگاه آمریکا نیست و این به اعتبار و جایگاه آمریکا در عرصه بین‌المللی ضربه می‌زند.

 

‌نکته پایانی اینکه در این شرایط، شاید مذاکره با آمریکا برای کشورهایی که با آن دچار چالش باشند، کم‌هزینه‌تر و آسان‌تر باشد. دورشدن از تلقی مذاکره با آمریکای ابرقدرت در میز مذاکره و در برابر دیدگان عمومی، موجب بالارفتن اعتماد‌به‌نفس در چانه‌زنی و مجادله با رئیس‌جمهور آمریکا و حتی تقابل با آن می‌شود. موضوعی که هرچند ممکن است برای زلنسکی پرهزینه باشد، اما پایداری و مقاومت او را در برابر خواست‌های ترامپ ثابت کرد.