|

واقعیت‌ها‌ قربانی روایت‌ها

در هر نظام اجتماعی و سیاسی، زمانی که بحران‌های مختلف به وجود می‌آیند، مدیریت این بحران‌ها و بازسازی تصویر ساخته‌شده در ذهن مردم از اهمیت بسیاری برخوردار است. در کشور ما نیز امروز شاهد تلاش‌هایی در این راستا هستیم، اما آنچه‌ به چشم می‌آید، این است که واقعیت‌ها گاهی قربانی روایت‌ها می‌شوند.

واقعیت‌ها‌ قربانی روایت‌ها

در هر نظام اجتماعی و سیاسی، زمانی که بحران‌های مختلف به وجود می‌آیند، مدیریت این بحران‌ها و بازسازی تصویر ساخته‌شده در ذهن مردم از اهمیت بسیاری برخوردار است. در کشور ما نیز امروز شاهد تلاش‌هایی در این راستا هستیم، اما آنچه‌ به چشم می‌آید، این است که واقعیت‌ها گاهی قربانی روایت‌ها می‌شوند. این رویکرد که در آن واقعیت‌ها بیشتر به ابزاری برای روایت‌سازی تبدیل شده‌اند تا راهی برای اصلاح و پیشبرد سیاست‌ها، یقینا چالش‌هایی را به همراه دارد.

در حال حاضر در مواجهه با نارضایتی‌های عمومی، گاهی این‌طور مطرح می‌شود که ساختار موجود «تا حدی خوب است» یا «به اندازه‌ای که مردم می‌گویند بد نیست» و اگر ارزیابی‌ها منفی است، به دنبال جنگ شناختی و فریب‌های رسانه‌ای می‌گردند. مع‌الاسف این نگرش معیوب‌ باعث می‌شود مشکلات واقعی جامعه‌ پشت پرده روایت‌ها و جنگ‌های رسانه‌ای پنهان بماند.

دولت برای حفظ مقبولیت و پایداری خود، نیازمند پاسخ‌گویی شفاف و صادقانه به مطالبات مردم و حل مشکلات واقعی جامعه است. نادیده‌گرفتن واقعیت‌ها و تأکید صرف بر روایت‌سازی، باعث کاهش اعتماد عمومی می‌شود و لابد به تعمیق بحران‌ها و ایجاد تنش‌های اجتماعی می‌انجامد. به نظر می‌رسد تغییرات مثبت قابل توجهی در این فرایند قابل دستیابی است. اکنون مسئولان نمی‌توانند به‌راحتی واقعیت‌ها را انکار کنند و حتی به‌طور متفاوتی به این واقعیت‌ها اشاره می‌کنند. این خود یک نقطه آغاز برای تغییرات سازنده، مطلوب و معنادار است. در گذشته، ارزیابی‌ها و نگرش‌های مردم به‌راحتی رد می‌شد، اما امروزه پذیرفتن اینکه مردم نارضایتی‌هایی دارند، می‌تواند اولین گام برای بهبود شرایط باشد. به‌جای نادیده‌گرفتن این واقعیات و نسبت‌دادن مشکلات به دستکاری‌های رسانه‌ای، می‌توان به شکل فعال، مفید و اثرگذار از آنها برای بازنگری سیاست‌ها و اقدامات استفاده کرد.

این تغییرات می‌تواند در ابعاد مختلفی نظیر فرهنگ و جامعه اثرگذار باشد. مهم است که مسئولان و نهادهای حاکمیتی به‌جای تمرکز بر جنگ روایت‌ها، به‌‌طور واقعی به فرهنگ عمومی و نیازهای مردم توجه کنند. در این راستا، به‌جای ایجاد تصویری غیرواقعی از جامعه، باید به‌ دنبال تعامل بیشتر با مردم و ایجاد فضایی برای گفت‌وگو و تبادل نظر بود. این امر می‌تواند موجب اصلاحات و بهبود مؤثر در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شود.

برای رهایی از بحران‌های موجود و ایجاد شرایط مطلوب‌تر، باید حرکت به سمت مدیریت پاسخ‌گو در دستور کار قرار گیرد. این به آن معناست که مسئولان باید پذیرا و شنوا باشند و مردم باید به‌عنوان شریکی واقعی در فرایند تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی در نظر گرفته شوند. مشارکت فعال مردم در تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند به تقویت تعهدات مشترک و افزایش اعتماد عمومی منجر شود. این مشارکت می‌تواند از طریق تقویت نهادهای مشورتی و فراهم‌آوردن بسترهای مناسب برای مشارکت عمومی و شفافیت بیشتر در فرایندهای حکومتی محقق شود.

آنچه‌ امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است، بازگشت به واقعیت‌ها و پذیرش مردم در فرایند تصمیم‌سازی است. وقتی واقعیت‌ها قربانی روایت‌ها شوند، فقط شکاف‌ها و بی‌اعتمادی‌های بیشتری میان مردم و حاکمیت ایجاد می‌شود. بنابراین، راه‌حل از آنجا آغاز می‌شود که مسئولان به‌جای مشغول‌شدن با روایت‌ها، به واقعیات توجه کنند و به مردم فرصتی برای نقش‌آفرینی در تصمیم‌سازی‌ها دهند. این کار برای بازسازی اعتماد عمومی و ارتقای کارآمدی سیاست‌ها ضروری است و لابد از همین مسیر می‌توان به توسعه‌ای پایدار و آینده‌ای روشن دست یافت.

در پایان‌ باید تأکید کنم‌ مدیریت بحران‌ها و بازسازی تصویر سیستم، نیازمند رویکردی جامع و همه‌جانبه و یک نگرش بلندمدت و واقع‌بینانه به مسائل جاری کشور است. در این مسیر، باید به این نکته توجه داشت که واقعیت‌ها و روایت‌ها به‌عنوان دو عنصر مکمل و نه متناقض، باید در تعامل سازنده با یکدیگر قرار گیرند. واقعیت‌ها، به‌‌عنوان مبنای اصلاح و پیشرفت، باید همواره مورد توجه قرار گیرند و به‌‌طور دقیق و شفاف از سوی مسئولان منتقل شوند. از سوی دیگر، روایت‌ها نیز می‌توانند به‌عنوان ابزاری برای تبیین اهداف و آرمان‌های مشترک و به اشتراک‌گذاری دیدگاه‌ها و نیازهای مردم با مسئولان استفاده شوند. این رویکرد باید با درک دقیق از بحران‌های موجود و ارزیابی منصفانه از شرایط کشور انجام می‌شود؛ چراکه بدون شناخت عمیق از چالش‌ها و مشکلات، نمی‌توان سیاست‌ها و تصمیمات مؤثری برای بهبود شرایط اتخاذ کرد. اعتماد عمومی‌ به‌عنوان یکی از ارکان اصلی پایداری نظام، به تدریج از طریق برقراری ارتباط صحیح با مردم و همچنین اصلاحات مستمر در ساختار، بازسازی خواهد شد.

ما در آستانه یک تغییر قابل اعتنا هستیم؛ تغییر در رویکردها، در نگرش‌ها و در تعامل با مردمی که خواهان سهمی از ساختن آینده‌ای بهتر هستند. برای ساختن جامعه‌ای متحد و هم‌راستا، باید به مردم فرصت داده شود در سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها نقش‌آفرین باشند. این فقط یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی برای دستیابی به جامعه‌ای پویاتر و آینده‌ای روشن‌تر است.