ماشینهای رواندرمانگر
آیا میتوانیم رباتهایی بسازیم که دردهای روانی ما را التیام بخشند
در این مقاله کوتاه میخواهم از انقلابی بزرگ سخن بگویم که آرام و کمصدا جای پای خودش را در بررسی بُعد روانی انسان باز کرده است؛ هوش مصنوعی روانشناس. اما لازم است ابتدا تعریفی ساده از روانشناسی و هوش مصنوعی ارائه دهم.
ضحی حسینینصر- کارشناس ارشد روانشناسی بالینی: در این مقاله کوتاه میخواهم از انقلابی بزرگ سخن بگویم که آرام و کمصدا جای پای خودش را در بررسی بُعد روانی انسان باز کرده است؛ هوش مصنوعی روانشناس. اما لازم است ابتدا تعریفی ساده از روانشناسی و هوش مصنوعی ارائه دهم. هوش مصنوعی ماشینی است که میتواند بدون دخالت انسان یا کمترین دخالت انسان، با داشتن الگوریتم، مسئله پیچیدهای را با تصمیمگیری خودش حل کند. این مسئله میتواند روند درمان یک بیمار مبتلا به افسردگی یا اضطراب یا حتی پیچیدهتر باشد. روانشناسی هم دانشی است که به بررسی علمی رفتار و روان انسان، به شکل فردی و اجتماعی میپردازد. حال میخواهم نشان دهم که این دو چگونه با هم پیوند خوردهاند و پیامدهای آن چگونه خواهد بود.
احتمالا بسیاری از خوانندگان این مقاله تجربه حضور در مطب یک روانشناس را دارند. با روانشناس وارد گفتوگو میشوید. ابراز احساس میکنید. گاهی خشمگین و گاهی اشک و حتی بغض و سکوت. روانشناس به حرفهای شما که شاید انسجام هم نداشته باشد، گوش میدهد، با شما همدلی میکند و در ذهن خودش برای شما روندی درمانی را پیش میگیرد تا بتواند بار دیگر شما را به وضعیت نرمال زیستی بازگرداند. اگرچه روانشناسی امروزه دادهمحور است، جلوی روانشناس کامپیوتر است و روانشناسان از فناوریهای مربوط به داروهای نوین و گزارش مغزی بهره میبرند، اما یک نکته مشخص است؛ کماکان محوریت روانشناسی با انسان است. همهچیز ابزار هستند و تصمیمگیرنده روانشناس است. از سوی دیگر انسانها هم دوست دارند برای شنیدهشدن و درمان، چه روانی و چه تنی، با انسان بامهارت دیگری در تماس باشند. این موضوع در روانشناسی پررنگتر است و بخشی از فرایند درمان اعتماد بیمار به رواندرمانگر و روانشناس است. در جهان امروز و در تمام دانشکدههای روانشناسی، کماکان پروتکل درمانی انسانمحور است و مبتنی بر تصمیم انسان. بنابراین در جهان امروز کماکان روانشناسی بدون هوش مصنوعی در جریان است؛ اما این ماجرا در حال ورود به عصری است که ماشینهای هوشمند هم در نقش رواندرمانگر ظاهر خواهند شد، هم در نقش کمکدرمانگر؛ و اگر کمی خیالپردازی کنیم، ماشینهای هوشمندی خواهیم داشت که بسیار انساننما هستند و دچار بحرانهای روان-ماشینی خواهند شد. در این میان انسان سایبورگی هم که ترکیبی از انسان و ماشین عجینشده است، به ماجرای روانشناسیِ هوش مصنوعی افزوده خواهد شد.
روانشناسی در سایه هوش مصنوعی
روانشناسیِ مبتنی بر هوش مصنوعی به کوتاهترین زبان اینگونه است که ماشین یا سامانه هوشمندی داشته باشیم که بتواند در تقلید از انسان و برقراری ارتباط مؤثر با بیمار مهارت کافی برای تصمیمگیری و پیشبردن درمان داشته باشد. البته پیش از هر چیزی باید بتواند تشخیص درستی داشته باشد. آدمها با هم حرف میزنند و اساسا سخنگفتن یکی از مهارتها و قابلیتهایی است که گونه انسان را با تمام ناتواناییهایی که داشت، گونه غالب نمایاند. حال در هوش مصنوعی هم پردازش زبانی و مهارتهای گفتوگو بسیار مهم است و ابزارهایی مانند چت جیبیتی، بسیار روی این موضوع کار میکنند. در روانشناسی پردازش زبانی-بدنی کمک خواهد کرد تا بدانیم در روان بیمار چه میگذرد. حال هوش مصنوعی باید بتواند نهتنها واژگان بلکه حتی چگونگی ادای آن و ارتباط آن با روان-تن را دریابد. در مرحله اول هوش مصنوعی را یک سیستم خبره فرض میکنند که میتواند در تحلیل داده به روانشناس کمک کند. مسئله تحلیل داده، هم در روانشناسی فردی و هم روانشناسی اجتماعی نقشی محوری دارد و به متخصصان توان پیشبینی آینده روانی فرد-جامعه را میدهد. در گام بعدی هوش مصنوعی میتواند نقش سامانه پشتیبانیکننده را داشته باشد. حتما شنیدهاید که در پزشکی شورا برگزار میکنند تا درباره یک بیمار به جمعبندی برسند و روند درمانی را پیش بگیرند. حال تصور کنید روانشناس شما با سامانه هوشمندی که دادههایی از شما دارد، مشورت میکند تا بداند اختلالی که به آن مبتلا شدهاید چیست و چه روندی را باید طی کرد. یک گام جلوتر میرویم؛ روانشناس شما نه انسان بلکه یک سامانه هوشمند است. با او حرف میزنید، او شما را به لحاظ زبانی-بدنی-تنی-روانی پردازش میکند، با شما همدلی میکند، شما را پایش میکند و روند درمانتان را برعهده میگیرد. حال روی موبایل یا کامپیوترتان روانشناسی دارید که با او رابطهای عاطفی هم برقرار کردهاید؛ اما او یک ماشین است. ماشینی بسیار شبیه به انسان با خطاهای کمتری از یک روانشناسِ انسان.
هوش مصنوعی و روانداده
چه چیزی میتواند بیشترین تضمین را بدهد که ماشین هوشمند ما بدون دخالت انسان، در کارش موفق باشد و مطمئن باشیم فرایند تشخیص و درمان را بهدرستی طی کرده است. پاسخ در داشتن داده است. حتما واژه داده و کلانداده را شنیدهاید. من میخواهم اینجا از واژه «روانداده» استفاده کنم. هم پزشکی و هم روانشناسی بسیار دادهمحور هستند. حتما از پزشکان یا روانپزشکان قدیمی شنیدهاید که در مواجهه با یک بیمار میگویند: من طی چند سال گذشته چندین بیمار مشابه داشتهام... . این جمله درواقع همان داشتن داده است که پزشک یا روانشناس در آرشیو خودش دارد. این دادهها اصولا حافظهمحور بودند و هیچ تحلیلی پشت آن نبود. اما هوش مصنوعی کار مهمی که میکند این است؛ نخست رواندادههایی را که تاکنون در اختیار روانشناسان است، دریافت میکند، سپس آنها را دستهبندی و ردهبندی میکند. دادهها را با تحلیلهایی که برگرفته از برنامهنویسی و آمارِ انسانی است، معنادار میکند و خروجی آن الگوهایی خواهد بود. به زبان سادهتر بگویم، هوش مصنوعی رواندادهها را همچون جدول مندلیف میچیند و سپس در پی الگوهایی خواهد بود تا بداند روان انسان چه ویژگیهای ایستا و پویایی دارد. حال با داشتن بانک داده و تحلیلهای آن دادهها و نیز افزودهشدن مدام دادهها و تصحیحهای لازم برای تحلیلها، هوش مصنوعی که مجهز به توان پردازش زبان-تن-رفتار شده، میتواند بدون دخالت انسان و بهتنهایی، برای هر بیماری الگوریتم تشخیص و درمان طراحی کند و با برقراری رابطه عاطفی-درمانیِ منطقپایه، بهخوبی یک روانشناس کار کند. روانشناسی سده کنونی و بعدی کاملا دادهمحور و مبتنی بر هوش مصنوعی خواهد بود، آنچنانکه پزشکی و داروسازی هم به همین سو در حرکت است.
ما چه هستیم
در پس تمام آنچه گفتیم، یک پرسش مهم وجود دارد که میتواند به نوع نگرش ما نسبت به انسان جهت دهد؛ ما کیستیم و چیستیم. بهراستی تعریف انسان چیست؟ اینکه بدانیم انسان کیست و چیست، به ما کمک خواهد کرد تا بدانیم چگونه تعامل میان انسان و ماشین را تعریف و کنترل کنیم. برخی بر این باورند که انسان مرغ باغ ملکوت است و از جنس عالم خاکی نیست. این جهانبینی سبب شده تا در شناخت انسان رویکردی قدسی پدید آید و او را اشرف مخلوقات بداند. اما رویکرد دیگری هم وجود دارد که آدمی را محصول تحول کیهان و تکامل زیستی میداند. کیهانشناسان خاستگاه گیتی را مهبانگ میدانند و زیستشناسان خاستگاه انسان را روی این سیاره از تکامل میدانند و برایش پسرعموهایی معرفی میکنند. حال این انسان، دست به خلق یا ساختن ماشینی زده است که از خود او چهبسا کارآمدتر باشد، با ضعفهایی کمتر و حتی هوشمندتر. و چهبسا این ماشین روزی بر جان و روان او حکمفرما شود. اگر انسان را صرفا ماشینی هورمونی بدانیم، آنگاه از استیلای ماشین هوشمند مصنوعی شگفتزده نخواهیم شد، اما اگر انسان را موجودی فراتر از ماشینی هورمونی بدانیم، نه به این معنا که او را جدای از درخت تکامل بدانیم، آنگاه در مقدار ورود هوش مصنوعی به روان انسان حد و مرزی خواهیم داشت.