بحرانهای کشور و راهبرد برونرفت
این مکتوب در پی آن است که نشان دهد ایران در زمینههای مختلف دچار چالش شده و باید در جستوجوی راههای برونرفت باشد. شاید اینکه ایران دچار چالشهای متعدد شده، در نظر بسیاری امری بدیهی به نظر میآید؛ اما میتوان چنین دریافت که حکمرانان ایران قائل به این امر نیستند. نویسنده معتقد به مشاهده و بررسی پدیدههای اجتماعی بر اساس شواهد و دلایل و رابطه علت و معلولی است.
سیدمصطفی هاشمیطبا: این مکتوب در پی آن است که نشان دهد ایران در زمینههای مختلف دچار چالش شده و باید در جستوجوی راههای برونرفت باشد. شاید اینکه ایران دچار چالشهای متعدد شده، در نظر بسیاری امری بدیهی به نظر میآید؛ اما میتوان چنین دریافت که حکمرانان ایران قائل به این امر نیستند. نویسنده معتقد به مشاهده و بررسی پدیدههای اجتماعی بر اساس شواهد و دلایل و رابطه علت و معلولی است.
شیخ سعدی علیهالرحمه جملهای جامع دارد و اینکه «بنیاد ظلم در ابتدا اندک بود، هر که آمد اندکی به آن افزود تا بدین غایت رسید». شواهد نشان میدهد مشکلات جامعه ما در ابتدا، هرچند دفاع مقدس را گذرانده بودیم، اندک بود، با گذشت زمان اندک اندک بر آن افزوده شد تا به اینجا رسیدهایم.
در همین حال و با شرایط موجود، برخی که البته اندک هستند ولی صدایشان رساست، میگویند اصلا بحرانی در کار نیست و آنچه میگذرد، طبیعت حرکت انقلابی یک ملت است و جای نگرانی نیست و همچنان حسب جریان جاری و متکی بر روال بوروکراسی جاری به مسائل نگاه میکنند و به همین دلیل است که هیچگونه حرکتی در شأن و درخور وضع موجود انجام نمیدهند و طبعا معلوم است که این گروه، اولین دستهای خواهند بود که در تحولات کمّی به کیفی، پوست انداخته و رنگ عوض میکنند. درحالیکه اینک این گروه اندک، خود را بهعنوان نماینده مردم مطرح میکنند.
بهعنوان یک شهروند عادی و نه نماینده بخشی از مردم و نه مانند مدعیانی که با چند درصد آرای مردم به کرسی نمایندگی نشستهاند، درکی از اوضاع جاری دارم که به آن معمولا بحران میگویند. به نظر نمیآید حتی با دید خوشبینانه به شرایط موجود، حسب آمار و اطلاعات رسمی، نامی جز بحران بتوان بر آن اطلاق کرد. میخواهیم اشارهای داشته باشیم به بحرانهایی که با آن مواجهیم.
1- بحران مطلوبیت: اگر به بیانات چند سال قبل مقام معظم رهبری درباره درصد پایین استقبال اروپاییها از انتخابات کشورهای خود توجه کنیم، درصد استقبالکنندگان از انتخابات در ایران بحران مطلوبیت حکمرانی یا عدم رضایت عمومی را بهخوبی نشان میدهد.
2- بحران غذایی و تغذیه مردم: سالانه حدود 25 میلیون تن مواد غذایی (روغن، کنجاله، برنج، چای و ذرت) وارد میکنیم و این رقم هم از لحاظ وزن و هم از لحاظ قیمت رو به تزاید است و شایان توجه آنکه بیشتر کالاهای وارداتی از نوع تراریخته است.
3- بحران حملونقل: وقتی سالانه حدود 20 هزار نفر در جادهها جان خود را از دست میدهند و سوارشدن در هواپیما با اطمیناننداشتن از صعود و فرود مطمئن باشد و حملونقل کالا در راهآهن فقط پنج درصد ترابری کشور را تشکیل دهد، آنهم با سرعت متوسط پنج کیلومتر در ساعت و مشکلات دائم گازوئیل و لاستیک و یدکی کامیونها و نرخهای عجیب رو به تزاید حملونقل بهعلاوه 20 میلیون خودروی بنزینی پرمصرف، آیا نمیتوانیم بحران را ببینیم؟
4- بحران مرزها و مهاجران: نگاه واقعبینانه به مرزها و همسایگان نشان میدهد تا چه حد از سمت مرزها دچار مشکل بالقوه هستیم. پشتونهای طالبانی با پشتوانه خیل عظیم پشتونهای درون ایران و همسایه شمال غربی با پشتوانه استقرار سیستم نظامی اسرائیلی دو تهدید عمده در فرصتهایی که برایشان مناسب باشد، هستند. تهدیدهای موجود در خلیج فارس که پشتیبانی روسیه، چین و اروپا را نیز بهتازگی دریافت کردهاند، همراه با ماهیت سایر مرزها نشانه نامطلوببودن بالقوه شرایط مرزی ایران است.
5- بحران انرژی: آنچه امروز ناترازی انرژی خوانده میشود، بدون تردید بحرانی تمامعیار است. هرچند بحران انرژی را میتوان امر جامع بینالمللی ناشی از روند توسعه شهری و ضعف فناوری در مقابل توسعه نام داد، به هر حال -ممکن است اندکی دیر- امروز عقلای جهان به فکر استفاده از انرژیهای بیپایان موجود در جهان افتاده و روند استفاده از آن را بهسرعت فراگیر کردهاند. ما با تکیه بر ذخایر انرژی فسیلی، بیمحابا به مصرف آن پرداختهایم و در برابر نیاز رو به افزایش، کمترین تلاش را برای جایگزینی انجام دادهایم. میخواهید شاهد بیاورم. در برنامه پنجساله هفتم ذکر شده است که در سال 1408 (یعنی سال پایان برنامه هفتم پیشرفت)، سالانه سه میلیون اتومبیل بنزینی تولید خواهیم کرد؛ توجه شود که این سه میلیون نه برقی و نه هیبریدی است، بلکه بنزینی است و بهطور یقین از همین پرمصرفها!
6- بحرانهای مالی: بحرانهای مالی را میتوان در انبوه نقدینگی، تورم غیرقابل کنترل، خروج سرمایه، نبود سرمایهگذاری خارجی، سود پول رو به تزاید چه در بانک و چه در بازار آزاد، کمبود ارز، صندوقهای بازنشستگی، بیمههای درمانی، عدم توازن درآمد و هزینه مردم و یارانههای رو به تزاید مشاهده کرد.
7- بحران کشاورزی: صرفنظر از 30 درصد ضایعات کشاورزی، کشاورزی عقبافتاده و افت دائمی چاههای آب کشاورزی که در برخی مناطق کشور عمق آن به 400 متر رسیده است، در آینده نهچندان دور با شوری آب یا تمامشدن آب و خشکشدن، کشاورزی وابسته به آن یعنی عموما بسیاری از باغها از حیز انتفاع میافتد و کشور علاوه بر کالاهای اساسی که هماکنون نیز وارد میکند، به واردات میوه نیز نیازمند خواهد بود.
8- بحران آلودگی رودخانهها، آبهای زیرزمینی و دشتها: رهاکردن فاضلاب انسانی در سالهای متمادی در رودخانهها یا در چاههای جذبی، موجب آلودگی رودخانهها، تالابها و آبهای زیرزمینی موجود شده است؛ بهطوری که اخیرا استاندار گیلان درباره غیرقابل زیست بودن رشت و انزلی هشدار داده است. شهرهای در مسیر کارون در خوزستان نیز از چنین آلودگیای رنج میبرند؛ بهطوری که آب رودخانه کارون که در سرچشمههای آن در حد بسیار عالی است، در اهواز کاملا آلوده و بیماریزاست.
9- بحران آلودگی هوا بهویژه در شهرهای بزرگ و تداوم بحران ریزگردها در بسیاری مناطق کشور: افزایش روزافزون خودروهای درونسوز، همراه با کیفیت نهچندان مطلوب بنزین و گازوئیل و مصرف مازوت با محتوای گوگرد و همچنین دستگاههای گرمازا مانند بخاری و سیستمهای حرارت مرکزی، هوای آلوده را برای عموم مردم به ارمغان آورده است و ابتکارنداشتن دولتها در رفع مشکل، موجب بیماریهای تنفسی و خونی و بیحالی و شادابنبودن مردم شده است.
میتوانیم انواع دیگری از بحرانها را در این مختصر اضافه کنیم، اما در اینجا ابتدا به این میپردازیم که آیا میتوانیم این پدیدهها را بحران بنامیم یا خیر و نیز به عامل اصلی آن اشاره میکنیم.
بهطور کلی، هر پدیدهای که به صورت عادی و بر اساس روالی که در حال انجام است، جنبه مثبت و بهبود نداشته و ضرایب و محتوای آن سویه تنزلی داشته باشد و نیاز به اقدامات ضربتی و فوری و انبوه داشته باشد، میتوانیم بحران بنامیم. در حال حاضر ضرایب و مشخصات پدیدههای ذکرشده همگی حاکی از سراشیبیبودن کیفیت آنهاست؛ بنابراین واجد شرایط بحرانیبودن هستند و بهتر است بگوییم ایران در محاصره بحرانهای مختلفی است که بسیاری از آنان در فهرست ذکرشده نیامده است. شایان توجه است که گروهی از مدیران که البته در خفا بحرانها را قبول دارند، در منظر عام چنان وانمود میکنند که همه چیز در بهترین شرایط است و هیچ نگرانی نسبت به آینده وجود ندارد.
آنچه ایران را در شرایط ذکرشده برده است، میتوان چنین ذکر کرد: نوع مدیریت و حکمرانی، سیاستهای خارجی که پیامد آن تحریمهای بینالمللی و آمریکا بوده، سرگردانی در سبک زندگی مردم به این معنی که حکمرانی علیرغم شعار سبک اسلامی (که معلوم نیست چیست) نوع زندگی شبهغربی را میپسندد و متکی بر منابع نفت و گاز آن را پیش میبرد و در عین حال با ایدئالها و توهمات آخرالزمانی، خود را در دنیا ظاهر میکند.
شاید در گذشته و به روال معمول، چنانچه سیاستهای معقول و علمی اقتصادی و اجتماعی با آگاهکردن مردم نسبت به اثر سبک زندگی در آینده ایران صورت میگرفت، کار به اینجا نمیکشید و یقینا اگر روال فعلی ادامه یابد، از ایران چیزی باقی نمیماند و کشوری فقیر و ماتمزده خواهیم داشت. در نتیجه، در جهت تغییر شیب منفی پدیدههای ذکرشده، به شیب مثبت یا حداقل توقف شیب منفی، به انجام اقدامات ضربتی، انبوه و جبرانکننده نیاز است. فراموش نکنیم ایران کشوری است با 64/1 میلیون کیلومترمربع مساحت، سه هزار کیلومتر مرز آبی، 90 میلیون نفر جمعیت و تاریخ و فرهنگی کممانند با سابقه تاریخی چند هزارساله و نیز تنها کشور شیعه جهان. حفظ و علو این کشور از هر لحاظ واجب و ضروری است و تسامح در آن نتایج شومی به بار میآورد. از دست رفتن ایران با از دست رفتن هیچیک از سرزمینهایی که تصاحب شده یا در معرض تصاحب هستند، قابل قیاس نیست.
ما اینک نیازمند عقلانیکردن سیاستها و دوری از تفکرات موهوم و آخرالزمانی و به قول حضرت آیتالله سیستانی خودداری از توقیت هستیم و آنچه را که خداوند مقدر کرده، روی خواهد داد و حق نداریم برای آنچه در اراده ذات الهی است، حدس و گمان بزنیم و آن را برای مردم واقعی جلوه دهیم، بلکه باید حسب آموزههای متعالی، به صورت معقول حرکت کنیم.
امروز تنها تکنولوژی پیشرفته و دانش روز جهانی میتواند سیاهچالههای بحرانها را جبران کند. دانش بومی و تکنولوژی داخلی اگر برای مدیریت معمول کارایی داشته باشد، برای مبارزه با این سیاهچالهها تنها قطرهای از دریاست و بههیچوجه نمیتواند عامل جبران مافات باشد. آیا تجربه 40ساله کفایت نمیکند؟ حرکت برای اصلاح بحرانها و خارجشدن از آن باید همهجانبه باشد و تنها به موارد نمونه بسنده نشود.
میتوانند واژهها و جملات مطنطن را برای رد این حرف به کار ببرند و فریاد بهظاهر انقلابی سر دهند، اما تجربه چهلوچندساله نتایجی چنین اسفبار که کیان ایران را به خطر انداخته است، به ما نشان میدهد. شاید نسلهای آینده به خود آیند، اما تاریخ نسل کنونی و عواملش را فراموش نخواهد کرد. اینک واقعیت آن است که برای خروج از بحرانها، نیازمند فناوری بینالمللی و سرمایه کافی برای سرمایهگذاری هستیم. این سرمایه میتواند از صرفهجوییهای ضروری، سرمایه مردم، توان فنی و اجرائی داخلی و سرمایههای بینالمللی از روشهای مختلف تأمین شود.
اگر نخواهیم از تکنولوژی جهانی و علم روز استفاده کنیم، راه دیگری هم وجود دارد و آن بازگشت به دورههای گذشته است و فراموش کنیم که دنیای حاضر وجود دارد.