|

مروری مختصر بر زندگی و آثار برخی از مهم‌ترین روشنفکران، نویسندگان و شاعرانی که درگذشتند

نام تمام مردگان

به سیاق هر سال، سالی که گذشت با مرگ تعدادی از چهره‌های مهم روشنفکری ایران همراه بود که برخی از آنها از شاخص‌ترین چهره‌های روشنفکری و فرهنگی ایران در دوران معاصر بودند. گرچه از میان آنها برخی در سال‌های اخیر دور از ایران بودند و فعالیت چندانی هم نداشتند اما با‌این‌حال کارنامه باقی‌مانده از آنها در طول سال‌های فعالیت‌شان کارنامه‌ای پربار و ماندگار است که در غیاب‌شان مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.

نام تمام مردگان

به سیاق هر سال، سالی که گذشت با مرگ تعدادی از چهره‌های مهم روشنفکری ایران همراه بود که برخی از آنها از شاخص‌ترین چهره‌های روشنفکری و فرهنگی ایران در دوران معاصر بودند. گرچه از میان آنها برخی در سال‌های اخیر دور از ایران بودند و فعالیت چندانی هم نداشتند اما با‌این‌حال کارنامه باقی‌مانده از آنها در طول سال‌های فعالیت‌شان کارنامه‌ای پربار و ماندگار است که در غیاب‌شان مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.

 

با مرگ ابراهیم گلستان، ادبیات و سینما و جریان روشنفکری ایران یکی از چهر‌ه‌های برجسته خود را از دست داد. گلستان در آخرین روز مرداد دور از ایران درگذشت. او چهره‌ای چندوجهی داشت و به عنوان داستان‌نویس، منتقد، فیلم‌ساز و روزنامه‌نگار شناخته می‌شد و پیش‌تر از اعضای حزب توده ایران هم بود. گلستان در سال‌های حیاتش صریح و بی‌پروا و به دور از تعارفات مرسوم درباره چهره‌های مختلف فرهنگ و ادبیات ایران اظهارنظر کرده بود. نوع قضاوت گلستان درباره دیگران، فارغ از اینکه درست بوده یا نه، به نوعی قضاوت درباره خود او هم دامن زده بود و تصویری از او، جدا از کارنامه آثارش، شکل گرفته بود. این تصویر شکل‌گرفته از گلستان گاهی بر داستان‌ها و آثار مکتوبش چیره شده بود و درواقع گلستان بر اساس چهره‌ای که از خودش بروز می‌داد قضاوت می‌شد و نه لزوما بر اساس آثار منتشرشده‌اش. اینک در غیاب گلستان آثار داستانی، ترجمه‌ها و نقدها و کتاب‌های غیرداستانی به‌جامانده از او بیش از گذشته مورد توجه خواهند بود.

با مرگ احمدرضا احمدی در بیستم تیرماه ادبیات و به‌ویژه شعر امروز ایران یکی از نام‌های مهمش را از دست داد. احمدرضا احمدی شاعر، نویسنده، مترجم، پژوهشگر‌، نقاش، سینماگر و از اعضای مؤسس کانون نویسندگان ایران بود که در ۸۳ سالگی در تهران درگذشت. احمدی در سال‌های آغازین دهه 40 به‌عنوان شاعر وارد عرصه ادبیات شد و خیلی زود به شاعری مؤثر بدل شد. در آن سال‌ها، انتشارات نیل که از بهترین ناشران آن دوره بود، کتابی از احمدی منتشر کرد. به قول محمد حقوقی او با همان اولین کتابش «درِ دهه 30 را بست و دیگران را پشت این دروازه قرار داد». احمدرضا احمدی به مرور کوشید شعر و نثر را به هم نزدیک کند و از این منظر برخی شاعران و منتقدان او را شاگرد خلف نیما نامیده‌اند؛ چرا‌که شعر او مبتنی بر نثر و کارکردهای توصیفی است. زبان شعری او نیز در عین سادگی، ظرایف بسیاری دارد و نوع نگاه او نیز باعث شده شعرش شعری همه‌جانبه باشد. احمدرضا احمدی در اردیبهشت 1319 در کرمان متولد شده بود. او به نسلی از شاعران تعلق داشت که در دورانی پرتلاطم رشد کرده و بالیده بودند.

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی دیگر چهره چندوجهی معاصر بود که بیستم مهرماه در تهران درگذشت. ادیب‌سلطانی در سال‌های حیاتش در چند حوزه مختلف به فعالیت پرداخت. او فیلسوف، زبان‌شناس، پزشک، منطق‌دان، نقاش، ریاضی‌دان، نویسنده و مترجمی چپ‌گرا و پیش‌تر از اعضای برجسته حزب توده ایران بود. ادیب‌سلطانی در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۱۰ در خانواده‌ای فرهنگی در بروجرد متولد شده بود. کودکی او به خاطر شغل پدرش در شهرهای مختلف سپری شد و در همان ایام زبان فرانسه را به شکل خودآموز آموخت و همچنین زبان انگلیسی را از طریق رادیو فراگرفت. علاقه و اشتیاق ادیب‌سلطانی به زبان‌های مختلف در سال‌های بعدی هم ادامه یافت و پس از آن او با زبان‌های آلمانی، ایتالیایی، لاتین، یونانی باستانی، عربی، روسی، ارمنی، پارتی، اوستایی، پارسی میانه و پارسی باستان آشنا شد. پس از تحصیلات متوسطه، ادیب‌سلطانی برای تحصیل در دانشگاه به دانشکده پزشکی رفت. او در سال 1328 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد و پس از آن برای ادامه تحصیل در رشته روان‌پزشکی بالینی و تحقیقات بیوشیمی عازم وین شد. ادیب‌سلطانی اما تحصیل در رشته روان‌پزشکی را نیمه‌کاره رها کرد و پس از مدتی به ایران بازگشت. ادیب‌سلطانی در تمام سال‌های حیاتش نسبت به سیاست و اجتماع حساسیت زیادی داشت و اعتقادی به فعالیت در یک رشته تخصصی صرف نداشت. او در نوجوانی به سازمان جوانان حزب توده پیوسته بود و تا پایان زندگی‌ به عقاید و باورهای سیاسی و اجتماعی‌اش پایبند بود. در کارنامه پربار ادیب‌سلطانی ترجمه اثری مهم در سنت روشنگری دیده می‌شود: «سنجش خرد ناب» از کانت که نشان‌دهنده علاقه او به سنت روشنگری بود.

باقر پرهام، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و از چهره‌های مؤثر کانون نویسندگان ایران نیز هفتم خردادماه در آمریکا درگذشت. پرهام از چهره‌های شناخته‌شده روشنفکری ایران در دهه ۵۰ بود و در دوره دوم فعالیت کانون نویسندگان ایران عضو هیئت دبیران کانون بود. در کارنامه به‌جامانده از پرهام، ترجمه‌ها و تألیف‌هایی در زمینه‌های جامعه‌شناسی، فلسفه و نقد ادبی دیده می‌شود. او جامعه‌شناسی خوانده بود اما در زمینه‌های نقد ادبی و فلسفه هم آثار متعددی تألیف یا ترجمه کرده بود. در اواخر دهه ۵۰ و پس از احیای دوباره فعالیت‌های کانون نویسندگان ایران، پرهام نقشی مؤثر در فعالیت‌های کانون داشت. پرهام همچنین در شب‌‌های شعر و سخرانی کانون نویسندگان ایران در انستیتو گوته در مهرماه 1356 حضوری پررنگ داشت. شب نهم این مراسم با سخنرانی باقر پرهام آغاز می‌شود. او در سخنرانی‌اش از اهمیت «عمل اجتماعی» صحبت می‌کند و درواقع سخنرانی‌اش مثل کل آن ۱۰ شب نشانه‌ای زودرس از آنچه قرار است رخ دهد به دست می‌دهد. ترجمه آثاری از مارکس از جمله «هیجدهم برومر لویی بناپارت»، «درباره تقسیم کار اجتماعی» از دورکیم و آثاری از هگل از ترجمه‌های مهم پرهام به شمار می‌روند.

باقر مومنی، پژوهشگر تاریخ، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی روز یکشنبه 28 آبان در ۹۷ سالگی درگذشت. او که چند دهه پیش و در شرایط اضطرار ایران را ترک کرده بود سرانجام دور از ایران و در پاریس از دنیا رفت. مومنی در 23 اردیبهشت سال 1305 در کرمانشاه متولد شده بود. او پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در شهر زادگاهش، برای ادامه تحصیل به تهران آمد و تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته حقوق دانشگاه تهران سپری کرد. باقر مومنی در سال 1346 به قصد ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از دو سال اقامت به ایران بازگشت و انتشارات صدای معاصر را بنیاد گذاشت. در سال ۱۳۵۳ دوباره راهی فرانسه شد و در دانشگاه سوربن طی دو سال نگارش رساله دکترایش را با نام «مسئله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران» به ‌پایان برد و جلد اول آن را با نام مستعار 

الف-پوران در فرانسه به چاپ رساند. در سال 1355 به ایران بازگشت و با تلاشی پیگیرانه به پژوهش و ترجمه و تصحیح متون عصر مشروطه مشغول شد. آثار مومنی در آن دوره با سانسور حکومت شاه روبه‌رو بود و اغلب آثارش با سد سانسور مواجه شد. مومنی در سال 1356 از اعضای اصلی و پیگیر کانون نویسندگان ایران در برگزاری شب‌های نویسندگان و شاعران در انستیتو گوته بود. او در دوره دوم حیات کانون نویسندگان نقشی مهم داشت و برای آزادی بیان و مقابله با سانسور تلاش کرد. سال‌های نوجوانی و آغاز جوانی باقر مومنی در دهه پرتلاطم ۲۰ سپری شد. او نیز مثل بسیاری دیگر از هم‌نسلانش تحت تأثیر فضای اجتماعی و سیاسی ایران در آن دوران بود و ازاین‌رو در کنار تحصیل وارد فعالیت سیاسی هم شد. زمانی که او برای تحصیل در رشته حقوق به تهران آمد با برخی گروه‌‌ها و چهره‌های سیاسی آشنا شد و سرانجام در اواخر سال 1324 به حزب توده ایران پیوست. باقر مومنی فرزند زمانه‌اش بود و با درک ضرورت‌های تاریخی دوران، در سال‌های پس از کودتای مرداد 32 همچنان به فعالیت‌های سیاسی‌اش علیه حکومت شاه ادامه داد تا اینکه در سال 1335 به هجده ماه زندان محکوم شد. باقر مومنی در سنت فکری چپ رشد کرده بود و ازاین‌رو به تاریخ توجهی ویژه داشت. او اگرچه دوره‌ای از حزب توده ایران فاصله گرفت اما تا پایان عمرش به آرمان‌های چپ وفادار ماند و روشنفکری آزادی‌خواه و برابری‌طلب بود.

محمد محمدعلی دیگر نویسنده‌ای بود که دور از ایران درگذشت. محمدعلی، نویسنده و پژوهشگر ادبی، هفتم اردیبهشت سال 1327 در تهران به دنیا آمد و ۲۳ شهریورماه در ونکوور کانادا درگذشت. محمدعلی با نوشتن نمایش‌نامه به نویسندگی روی آورد و نخستین کتابش مجموعه‌داستانی بود با نام «دره هندآباد گرگ داره» که در سال 1354 منتشر شد. داستان‌های این مجموعه مثل برخی دیگر از آثار او به زندگی فلاکت‌بار مردمان روستا و نیز واقعیت‌های اجتماعی مربوط است. محمدعلی در در دهه ۵۰ از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران بود و در جلسات داستان‌نویسی «پنجشنبه‌ها»ی هوشنگ گلشیری نیز حضوری مستمر داشت. انتشار نشریه «برج» و سردبیری سه شماره شعر و داستان نشریه «آدینه» ازجمله فعالیت‌های مطبوعاتی او در دهه ۶۰ است. محمدعلی سال 1388 ایران را ترک کرد و مقیم کانادا شد اما همچنان به نوشتن و فعالیت فرهنگی ادامه داد. «از ما بهتران»، «بازنشستگی و داستان‌های دیگر»، «چشم دوم» و «دریغ از رو‌به‌رو»، ازجمله مجموعه‌داستان‌ها و «رعد‌و‌برق بی‌‌باران»، «نقش پنهان»، «باورهای خیس یک مرده»، «برهنه در باد»، «قصه تهمینه»، «آدم و حوا»، «جمشید و جمک» و «مشی و مشیانه»، رمان‌های این نویسنده‌اند. «شاملویی که من می‌شناختم»، «جهان زندگان»، «واقعیت و رؤیا» و دست آخر «خطابه‌های راه‌راه، داستان ناتمام» نیز آثار محمدعلی در دوران مهاجرت او است.

ناصر پاکدامن، روشنفکر و نویسنده دیگری بود که دور از ایران درگذشت. او اقتصاددان، نویسنده و پژوهشگر جامعه‌شناسی بود و در زمینه ادبیات نیز آثاری منتشر کرده بود. پاکدامن سوم اردیبهشت در ۹۱ سالگی در پاریس درگذشت. پاکدامن نویسنده‌ای چپ‌گرا بود که مقالات متعددی از او به زبان‌های فارسی و فرانسوی باقی مانده است. پاکدامن مقدمه و توضیحاتی جامع برای کتاب «نامه‌های صادق هدایت به شهید نورایی» نوشته بود. همچنین نسخه‌ای از کتاب «وغ‌وغ‌ساهاب» اثر مشترک صادق هدایت و مسعود فرزاد، با تصحیح و توضیحات پاکدامن و طرح‌هایی از اردشیر محصص منتشر شده که نشان‌دهنده علاقه پاکدامن به هدایت بوده است. پاکدامن در سال 1332 تحصیلاتش را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تمام کرد و دو سال بعد برای تحصیل به فرانسه رفت. در فرانسه دکترای اقتصاد گرفت و هم‌زمان در رشته جامعه‌شناسی و جمعیت‌شناسی تحصیل کرد تا اینکه در سال ۱۳۴۶ به ایران بازگشت و بعد از مدتی وارد دانشگاه تهران شد و در برهه‌ای به تدریس پرداخت. اما سال 1360 بعد از انقلاب فرهنگی، ناگزیر به ترک وطن شد و بار دیگر به فرانسه رفت و در آنجا به‌عنوان استاد علوم اجتماعی و اقتصاد در دانشگاه پاریس هفتم به تدریس مشغول شد. او در نشریه «چشم‌انداز» با محسن یلفانی همکاری داشت و همچنین با همسرش هما ناطق در انتشار مجله «الفبا» با ساعدی همکاری داشتند.

احمد سمیعی‌گیلانی که به عنوان پدر ویراستاری نوین ایران شناخته می‌شود، دوم فروردین‌ماه در صدوسه‌سالگی درگذشت. سمیعی‌گیلانی ادیب، مترجم و ویراستار مطرح معاصر بود که در سال 1299 متولد شده بود. او تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران سپری کرده بود و به دعوت بدیع‌الزمان فروزانفر در سال تحصیلی ۱۳۲۱ دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی را گذراند، اگرچه به دلیل گرفتاری‌های سیاسی نتوانست این دوره را تمام کند. سمیعی در طول سال‌های حیاتش به تدریس، ترجمه و پژوهش‌ مشغول بود و کارنامه‌ای پربار از او باقی مانده است.

محمد کلباسی، داستان‌نویس معاصر که سال 1322 در اصفهان متولد شده بود، نهم آبان درگذشت. او نویسنده‌ای نوگرا بود که در دهه ۴۰ در کنار هوشنگ گلشیری، ابوالحسن نجفی، احمد میرعلایی و عده‌ای دیگر از همفکرانشان دور هم جمع شدند تا به طرح دیدگاه‌هایشان بپردازند. این جمع پس از مدتی به یکی از مهم‌ترین جریان‌های ادبی ایران تبدیل شد و نشریه «جنگ اصفهان» که اولین شماره‌اش در سال 1344 منتشر شد حاصل کوشش آنها بود. کلباسی اگرچه در دهه‌40 اولین داستان‌هایش را منتشر کرد اما در تمام سال‌های پس از آن نویسنده کم‌کاری بود و این کم‌کاری البته به جز وسواس‌ها و سخت‌گیری‌های خود او در انتشار، به موانع و محدودیت‌های نشر هم مربوط بود. کلباسی در سال‌های پیش از انقلاب تنها یک مجموعه‌داستان با نام «سرباز کوچک» منتشر کرد. او در آن سال‌ها به فعالیت سیاسی هم می‌پرداخت و پرونده‌ای هم در ساواک داشت. با این حال، داستان‌هایش که همه صبغه اجتماعی داشتند در نشریات مختلف مثل «اندیشه و هنر»، «بازار رشت»، «پیام نوین» و «جنگ اصفهان» منتشر می‌شد. «ببر»، «نوروز آقای اسدی»، «او» و کتاب «ادبیات و سنت‌های کلاسیک» با همکاری مهین دانشور از دیگر آثار منتشرشده کلباسی است.

در سالی که گذشت چهره‌های مطرح دیگری هم درگذشتند که از میان آنها می‌توان به شاپور جورکش، کاوه گوهرین، کریم مجتهدی، شهلا لاهیجی، شمس آقاجانی و عدنان غریقی اشاره کرد.