|

روح زمانه

«دانسته نیست این راه کی پایان خواهد یافت. نه، دانسته نیست. همه این جنبه‌های این نقش کهنه، این نقش‌کَند یا این تصویر گنگ و ناشناخته باقی‌اند». محمود دولت‌آبادی این نقش کهنه را به شیوه‌ای جدید در رمان اخیرش «دودمان» روایت می‌کند.

«دانسته نیست این راه کی پایان خواهد یافت. نه، دانسته نیست. همه این جنبه‌های این نقش کهنه، این نقش‌کَند یا این تصویر گنگ و ناشناخته باقی‌اند». محمود دولت‌آبادی این نقش کهنه را به شیوه‌ای جدید در رمان اخیرش «دودمان» روایت می‌کند. آخرین رمان دولت‌آبادی، نویسندۀ کهنه‌کار قَدَر معاصر، در فرم روایی و فضای ادبی متفاوت است و از ‌تنیدگی موقعیت‌های آشوبناک سیاسی و اقتصادی و تحولات اجتماعی ساخته شده. در «دودمان» از قهرمانان کلیشه‌ای خبری نیست و شخصیت‌های رمان بیش از آنکه فاعلیت سیاسی و اجتماعی داشته باشند، می‌خواهند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و به تعبیر نویسنده به «کلافگی» دچارند که «حد میان خستگی و اضطراب» است. شخصیت‌های «دودمان» دیگر آرمانی در سر ندارند و تنها خلاص شدن از وضعیت موجود و رسیدن به آخر کار برای آنان معنا دارد. این شخصیت‌ها از نسل‌های مختلف برخاسته‌اند؛ از جوان‌ترها، ارسلان و شوقی و بقراطی که هریک نماینده‌ای از اقشار مختلف جامعه‌اند، تا یاقو و تاج‌خاتون که از نسل قدیم‌اند. با این وصف، «دودمان» با زبان پرورده و خاصِ دولت‌آبادی با تمام تمایزش با دیگر آثار او، امضای این نویسنده را بر خود دارد. 

دولت‌آبادی معتقد است در کار هر نویسنده‌ای باید سیر تکوینی رخ بدهد و همواره به احضار روح زمانه در آثارش اصرار دارد. او می‌گوید: «اگر تاریخ معاصر نویسنده در اثرش نیاید، یعنی درک زمانه و دوران خود لابد او برای چیزهای دیگر می‌نویسد. به‌گمانم درست‌ترین و شرافتمندانه‌ترین نوع کار این است که تاریخ زمانه در آثار نویسنده بازتاب یابد».