بازگشت به شکوفایی بهاری
در این مسئله نمیتوان تردید داشت که کشورمان با ناترازیهای مختلف در ابعاد متفاوت مواجه است و بیم آن میرود که این ناترازیها در آینده نهچندان دور موجب آسیبهای فراوانی شود.
در این مسئله نمیتوان تردید داشت که کشورمان با ناترازیهای مختلف در ابعاد متفاوت مواجه است و بیم آن میرود که این ناترازیها در آینده نهچندان دور موجب آسیبهای فراوانی شود. میتوان گفت که بیشتر این ناترازیها و شاید همه آنها ناشی از اعمال تحریمهای مختلف علیه ایران و دشمنی دشمنان آن نیست، بلکه سیاستهای حکمرانی داخلی خود را از روندی برخوردار کرده که به نابرخورداری کشور ایران انجامیده است. برخلاف آنچه جناحهای سیاسی میپندارند یا به آن تظاهر میکنند، این امر ناشی از ناتوانی و عدم مدیریت این جناح سیاسی و آن جناح سیاسی نیست، بلکه نوع نگرش به مردم و کشور ایران برای هر دو یا همه جناحهای سیاسی و یکسانی کموبیش این دیدگاهها موجب شرایط موجود شده است. اما چگونه این امر اتفاق افتاده است؛ بیتردید انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب مردمی بود که با حمایت تودههای مردم به پیروزی رسید و رهبران این انقلاب نه آنکه فقط درصدد پاسخ به این مشارکت بودهاند، بلکه اصولا در پی آن بودند که خدمتی به مردم کرده باشند.
اگر در زمان دفاع مقدس دولت با توجه به امکانات، روشهایی را برای آسیبندیدن مردم برگزید، پس از آن روند مصرف عناصر حیاتی و طبیعی کشور فزونی گرفت و حتی تحریمهای بینالمللی و پس از برجام و تحریمهای یکجانبه آمریکا نتوانست حکمرانی کشور را از سیاستهای مصرفگرایانه و ظاهرا رفاهگرا جدا کند و هر دولتی که سر کار آمد، همان روند را ادامه میداد. البته دیدگاههای متفاوت دولتهای مختلف حاکم بر کشور، در اجرای سیاستها فقط اندکی متفاوت بود، هرچند شعارها فاصله بسیاری با هم داشت.
قابل تأسف آنکه درحالیکه فردی مانند حجتالاسلام مصباحیمقدم میگوید که در 40 سال گذشته الگو نداشتهایم، گروهی مشغول طراحی و توجیه 50 سال آیندهاند که چه بنویسند که حکمرانی را خوش بیاید. اینها افرادی هستند که خود را بسیار عامل به احکام اسلام میدانند و خود را دیندار درجه یک و فدایی انقلاب اسلامی میشمارند. درحالیکه توصیه مولا علی(ع) را فراموش کردهاند که گذشته را نمیتوان بازگرداند و آینده را نمیتوان نوشت، بلکه حال را باید دریافت. مدعیان سیاستگذاری 50سال آینده حتما قادر به درک شرایط امروز نیستند و میدانند که 50 سال آینده کسی از افراد موجود زنده نخواهد بود و به همین دلیل کلمات و جملات مشعشع و غیرقابل اندازهگیری را به زبان میآورند. گویا وضع حال مهم نیست و دکانی به نام 50 سال آینده با دهها اندیشکده افتتاح کردهاند. دولتهای ما هم در ظاهر با نیت خدمت به مردم از ثروت کشور خرج میکنند و اینکه برایشان سؤال باشد که این ناترازیها را چگونه باید به تراز آورد و آینده برای فرزندان میهن چگونه خواهد بود، قابل هضم و درک نیست؛ بنابراین وقتی در مقابل سؤالها صمبکم باشند، جوابهایی میدهند که ربطی به اصل مسئله و سؤال مطروحه که امروزه به دهها سؤال اصلی تبدیل شده، ندارد.
امروز مسئله ایران، جناح و دسته و سیاست تغییر قانون اساسی و حکمرانی و سایر دعواهای حیدری-نعمتی نیست. امروز مسئله ایران موجودیت آن است که به اضمحلال میرود و اگر بخواهیم امید را در دل مردم زنده کنیم، باید بگوییم برای رفع ناترازیها و نابسامانیها که آینده ایران را رقم میزند چه طرح و برنامهای داریم. باور کنیم که برنامه پنجساله هفتم مصوب مجلس (که معلوم نیست در کجاست) نهتنها پاسخی به پرسشها و ناترازیها نداده است بلکه اصلا برای تصویبکنندگان آن ظاهرا مسئلهای به نام آینده ایران وجود ندارد.
تمام کوششها و مجاهدتهایی را که برای حفظ مرزها و پوسته اطراف کشور میشود و دفاع از مرزها را ممکن و مقدور کرده، میستاییم و بر این باوریم که پوسته سخت حافظ کشور است، اما اگر سختپوسته، چون پوسته گردو باشیم و در همان حال از درون مغز گردو فاسد شود آیا به نتیجه رسیدهایم.
اگر کشور آباد باشد و ناترازیها وجود نداشته باشد، مردم منتفع میشوند و میتوانند سفره غنی خود را پهن کنند، اما اگر کشور غنی و آباد نباشد و چون شرایط کنونی در سراشیبی سرزمینی حرکت کند، حتی نمیتوانند سفره فقیرانه خود را پهن کنند. آبادی و غنای کشور به آبادی خانههای مردم منجر میشود و تازه این در حالی است که حوادث منجر به قتل و تخریب و ویرانی ناگهانی مانند زلزله و دیگر حوادث طبیعی و جنگهای ناخواسته و ویرانگر از کشور دور باشد. دعواهای حیدری-نعمتی فقط بین گروهی از سیاستمدارانی است که تنها به فکر خود و غالبشدن روح خودخواهی بر مردم بوده و در این اندیشهاند که ارتقای کاذب شخصیت خود را از این طریق حاصل کنند و صدالبته نتیجه آن ویرانی و آینده نامعلوم کشور است.
حرکات نمایشی هم کاری از پیش نمیبرد. قول اینکه تا پایان امسال صد هزار اتومبیل برقی به ایران میآید یا تولید میشود درحالیکه یک میلیون اتومبیل بنزینی تولید میشود و کسی هم کاری به کار 15 میلیون خودرو بنزینی موجود ندارد، اگر به فرض انجام شود، چون سوزن در انبار کاه است و این قول فقط برای یک روز دوام دارد. درحالیکه دود آن 15 میلیون اتومبیل در حلق مردم میرود و بیماری میزاید.
قبول کنیم که گروه اصلاحطلب و اصولگرا و اخیرا اصولگراهای تندرو و افراطی با شعارهایشان نمیتوانند باری از دوش کشور بردارند که بر بار آن اضافه میکنند و اگر از همه آنها بپرسیم که سؤال و دغدغه شما در مورد کشور کدام است میگویند حذف رقیب.
نمیدانند که خود و آینده خانوادهشان با حذف شرایط زیستی کشور در معرض حذف هستند. در اینجا ضربالمثل «بر شاخ نشستن و بریدن بن» مصداق تام دارد. اندیشههای پوپولیستی حاصلی جز نابودی کشور ندارد و این نابودی هم میتواند در سکوت تودهها شکل بگیرد و در این خواب همه چیز مضمحل شود. سیاستهای پوپولیستی را میتوان با طرح آگاهانه مطالب برای مردم و همزمان تعبیه سیستمهای احیای کشور و در عین حال برخورداری همگان از حداقل امکانات و مبارزه واقعی با فساد و تباهی به انجام رساند. حیف است که در این طلیعه بهار تصویری پاییزی از آینده کشور در اذهان باشد و امید به آینده در نزد مردم رنگ باخته باشد.