پروندهای که چالشهای منافع جمعی را بهمثابه خیر عمومی و امنیت ملی بررسی میکند
برای فردای ایران
«منافع ملی» نقشه راهی است که تمامی کشورها و بازیگران جهانی بر اساس آن برنامهریزی و چارچوبهای اقدامشان را تعریف میکنند تا اینگونه اولویتها برای جامعه، کنشگران سیاسی و تصمیمسازان تبیین شود. البته «منافع ملی» به همان اندازه که مفاهیمی کلی دارد، به همان میزان دارای ابهام و پیچیدگی است و همین امر تعریف، سادهسازی و چارچوببندی آن را با چالشهای متنوعی روبهرو کرده و این خود ازجمله عوامل ناتوانی در درک مناسب منافع ملی از سوی بخشی از طیف سیاسی و اجتماعی شده است.
«منافع ملی» نقشه راهی است که تمامی کشورها و بازیگران جهانی بر اساس آن برنامهریزی و چارچوبهای اقدامشان را تعریف میکنند تا اینگونه اولویتها برای جامعه، کنشگران سیاسی و تصمیمسازان تبیین شود. البته «منافع ملی» به همان اندازه که مفاهیمی کلی دارد، به همان میزان دارای ابهام و پیچیدگی است و همین امر تعریف، سادهسازی و چارچوببندی آن را با چالشهای متنوعی روبهرو کرده و این خود ازجمله عوامل ناتوانی در درک مناسب منافع ملی از سوی بخشی از طیف سیاسی و اجتماعی شده است. اینجاست که در تبیین و تعریف منافع ملی باید تلاش ورزید و گونههای مختلف آن را به لحاظ کیفیتی حلاجی کرد. به قول لرد پالمرستون، نخستوزیر بریتانیا در سده 19 میلادی، «ما متحدان و دشمنان همیشگی نداریم، تنها منافع ملی ماست که همیشگی و دائمی است و وظیفه ما، دنبالکردن این منافع است». منافع ملیای که قرار است خیر عمومی را در بر گیرد، در هر کشوری با توجه به شرایط ژئوپلیتیک و تاریخی آن کشور و منطبق بر ارزشهای حیاتی، اصول اساسی و موارد مورد قبول جامعه تبیین میشود که تأکید بر حفظ وحدت و انسجام ملی دارد. بر این اساس، منافع ملی از مباحث قومیتی و زبان مادری، محیط زیست، خردهفرهنگها گرفته تا اقتصاد و سیاستورزی سیاستمداران و حاکمان را در بر میگیرد که قرار است به عدالت اجتماعی، رفاه عمومی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، برابری همه در مقابل قانون، آزادی بیان و اندیشه، ارتباط با دنیا، حاکمیت ملی و امنیت ملی و... ختم شود. در این بین، از دیدگاه واقعگرایانه دو مفهوم اساسی امنیت و منافع ملی، نیروی محرکه هدایت امور دولت-ملتها در جهان پرهرجومرج امروز هستند. از اینرو، تصویر سال برای پرونده «منافع ملی» را که گروه سیاست «شرق» به دنبال تبیین ابعاد گوناگون آن با کمک چهرههای مهم سیاسی ایران است، به حمله تروریستی کرمان و داستان دختر کاپشنصورتی با گوشواره قلبی اختصاص دادهایم. ریحانه، کودک هجدهماههای است که تصویرش به نماد دادخواهی و مقابله با تروریسم تبدیل شد؛ دخترکی که زندگی را فهم نکرده، قربانی خشونت و تروریست شد و نهتنها داغی بر قلب عزیزانش بلکه زخمی بر پیکر ایرانی شد که چند سالی است زخم پشت زخم، فرصتی حتی برای عزاداری نداشته است. دختر کاپشنصورتی یادآور همه آرزوهای قشنگی است که قرار بود در آینده بیایند، اما همان اول راه به انتها رسیدند. بنابراین تکیه بر «امنیت ملی»، گزاره جداییناپذیر و البته مهمترین گزاره ذیل مفهوم منافع ملی، فقط یک وعده برای گذر از بحرانهای اقتصادی و سیاسی یا توجیه دستان خالی مدیران اجرائی نیست، بلکه حیات و ممات همه ایرانیان به آن بسته شده است. امنیتی که برای بودنش، خونهای بسیاری ریخته شده و میشود، اما ساعتی یا نه ثانیهای غفلت از آن، همانی میشود که زمستان سرد «کرمان» را تلخ کرد. در سالی که به گواه اطلاعیههای رسمی نهادهای امنیتی، شاهد خنثیکردن عملیاتهای مختلف تروریستی و بازداشت بسیاری از تروریستها قبل از هرگونه اقدامی بودیم، بزرگترین حمله تروریستی در دو دهه اخیر، برگ آخری بود از داستان زندگی ۸۹ انسانی که در بیدفاعترین حال ممکن بودند؛ همانگونه که در حمله تروریستی شاهچراغ شاهدش بودیم و درسی را که نگرفتیم دوباره تکرار شد، یا در حمله تروریستی راسک و شهادت ۱۱ نفر از مرزبانان که جزء داستانهای پردرد روزهای سال 1402 بود. بنابراین با نگاهی به میراث برجامانده از سال 1401 و سالهای ماقبل آن، مطمئنا نگاه جدی به مقوله منافع ملی با همه ابعاد و زیرمجموعههایش اجتنابناپذیر است؛ بهویژه اگر به این فهرست، عملیاتهای خرابکارانه مانند انفجار خط لوله گاز بروجن، سایت نطنز و... و حتی حملات سایبری چند سال اخیر را هم بیفزایم، اهمیت پرونده پیشرو دوچندان میشود. پروندهای که منافع ملی را در میان سیاست خارجی، هستهای، جریانهای سیاسی داخل کشور، امنیت دفاعی و نظامی و... به جستوجو نشسته و به دنبال پاسخ پرسشهایی است که شاید یافتن آنها، گامی باشد به سمت فردای بهتر برای ایران. پرسشهایی از این دست که آیا میدانیم منافع ملی چیست؟ میدانیم مشکلاتی که داریم تا چه حد ناشی از ندانستن حدومرزهای منافع ملی است؟ یا اینکه خط قرمزهای منافع ملی از کجا میآیند یا از کجا باید بیایند؟ تکحزبیگرایی یا اقتدارگرایی حزبی یا در شکل تحقیرشدهای از آن یعنی بازی منفعلانه احزاب و جریانهای سیاسی، چه ضرباتی را به منافع ملی تحمیل میکند؟ به نظر میرسد ما سالهاست بر سر واژهای دچار چالش شدهایم که وجودش برای توسعه سرزمینی اهمیتی انکارنشدنی دارد. با این وجود، ظاهرا گروهی از مدیران اجرائی نمیتوانند خود را با مقتضیات آن در ساخت پدیده توسعه همراه کنند. مهمتر اینکه حتی نمیتوانند از منافع حزبی و فردی در برابر منافع ملی گذر کنند و منافع ملی را اولویت تصمیمگیری و تصمیمسازی خود قرار دهند. در این چالشِ «رویارویی کمیها و کاستیها با اولویتها» که شاید آینده بهتر را در فضایی مهآلود و مبهم فروبرده است، همه تلاش این پرونده رسیدن به حلقه اتصالی است که منافع ملی را برای همه ایرانیان، جدا از تعلقات سیاسی، بازتعریف کند. نقشه راهی باشد برای نفع عمومی، صلح، آرامش و امنیتی که برای همه ایرانیان باید محقق شود؛ آنهم در شرایطی که از یک سو بحرانهای متعدد خاورمیانه هر لحظه ممکن است دامان ایران را بگیرند و از سویی دیگر در داخل نیز جریانهای سیاسی غرقشده در منافع حزبی و خطکشی میان نیروهای مولد اجتماعی، چنان از مردم دور شدهاند که حتی نگران قهر سیاسی مردم نیز نیستند. پرونده حاضر به دنبال راهبردی برای رهایی از چالشهای پیشروی فردای ایران و ایرانیانی است که به صلح با خود بیش از صلح با دنیا نیازمندند.