|

چه کسی پیروز جنگ اوکراین می‌شود؟

دو سال از آغاز منازعه اوکراین می‌گذرد و همچنان یک پرسش همچون روز اول پررنگ است: پیروز این کشمکش که خواهد بود؟ «جان میرشایمر» از مدیران برنامه سیاست بین‌الملل در دانشگاه شیکاگو که با نظریه رئالیسم تهاجمی در مطالعات روابط بین‌الملل شهرت دارد، بر این باور است که «غرب باید برای پیروزی احتمالی زشت روسیه در منطقه نظامی آماده شود که پس از آن اوکراین به یک دولت بی‌فایده تبدیل می‌شود که معیارهای پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا را برآورده نخواهد کرد». اما اجازه بدهید از زاویه‌ای دیگر در جست‌وجوی پاسخ به این پرسش باشیم. برای پاسخ به این پرسش که پیروز این کشمکش چه کسی خواهد بود؟ در ابتدا باید توجه داشته باشیم که ما از منازعه در چه مختصاتی صحبت می‌کنیم؟

چه کسی پیروز جنگ اوکراین می‌شود؟

دو سال از آغاز منازعه اوکراین می‌گذرد و همچنان یک پرسش همچون روز اول پررنگ است: پیروز این کشمکش که خواهد بود؟ «جان میرشایمر» از مدیران برنامه سیاست بین‌الملل در دانشگاه شیکاگو که با نظریه رئالیسم تهاجمی در مطالعات روابط بین‌الملل شهرت دارد، بر این باور است که «غرب باید برای پیروزی احتمالی زشت روسیه در منطقه نظامی آماده شود که پس از آن اوکراین به یک دولت بی‌فایده تبدیل می‌شود که معیارهای پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا را برآورده نخواهد کرد». اما اجازه بدهید از زاویه‌ای دیگر در جست‌وجوی پاسخ به این پرسش باشیم. برای پاسخ به این پرسش که پیروز این کشمکش چه کسی خواهد بود؟ در ابتدا باید توجه داشته باشیم که ما از منازعه در چه مختصاتی صحبت می‌کنیم؟

 

منازعه در مختصات روسیه و اوکراین

اگر مقصود ما درگیری نظامی میان روسیه و اوکراین است (که مسکو از آن با تعبیر «عملیات ویژه نظامی» یاد می‌کند و اوکراین، متحدان غربی‌اش و البته بسیاری از ناظران با عنوان «جنگ» از آن نام می‌برند)، ما با یک پاسخ روبه‌رو هستیم؛ اگر پرسش ما عطف به جنگ نیابتی روسیه و غرب است، جواب متفاوت است که خود آن نیز حالت‌های متفاوتی از روسیه و آمریکا، روسیه و ناتو، روسیه و اتحادیه اروپا دارد. در‌عین‌حال، این پرسش را می‌توان در نظام بین‌الملل نیز بسط داد که دیگر کشورها نظیر چین به‌عنوان یک ابرقدرت جهانی یا حتی امارات و عربستان به‌عنوان بازیگران منطقه‌ای در خاورمیانه، چگونه از این منازعه در یوروآتلانتیک سود برده‌اند؟

به این ترتیب این نکته شایان ملاحظه است که پیروزی یک امر نسبی بوده و وابسته به مختصات جغرافیایی گوناگونی که یک منازعه را بررسی کنیم، دامنه آن متغیر است. با این مقدمه، اگر درگیری نظامی روسیه و اوکراین را مشخصا در جغرافیای سیاسی دو کشور در نظر بگیریم، اکنون بعد از گذشت دو سال، روسیه موفق شده است مناطق دونتسک، لوگانسک،‌ زاپاروژیا و خرسون را به سرزمین‌های خود الحاق کند و عملا دسترسی اوکراین به دریای آزوف را قطع کند و کنترل کامل آن را در اختیار روسیه قرار دهد. با این وجود، این الحاق اگرچه مثل آنچه در کریمه در سال ۲۰۱۴ رخ داد، مورد پذیرش و شناسایی بیشتر واحدهای سیاسی در نظام بین‌الملل قرار نمی‌گیرد، اما در واقعیت اوکراین بخش‌هایی از سرزمین خود را از دست داده است و دیگر که در این سناریو اگر روسیه موفق شود منطقه اودسا را نیز تصرف کند، اتصال اوکراین به دریای سیاه نیز قطع می‌شود و عملا این کشور دسترسی به آب‌های آزاد را از دست می‌دهد و در مقابل روسیه نه‌تنها کنترل کامل دریای آزوف را در اختیار دارد، بلکه امنیت کامل ضلع غربی منطقه کریمه از مسیر دریای سیاه را نیز تأمین می‌کند و مهم‌تر اینکه مسیر ترانزیت آبی غلات اوکراین به ترکیه و دیگر نقاط جهان عملا مسدود می‌شود و تنها با موافقت و مشارکت روسیه امکان‌پذیر خواهد بود.

با وجود این‌، حتی اگر تصور کنیم که درگیری‌های نظامی میان روسیه و اوکراین در همین خط تماسی که امروز وجود دارد به یک آتش‌بس برسد نیز باز هر ناظری که به نقشه نگاه کند از پیروزی روسیه سخن خواهد گفت. اجازه بدهید بار دیگر تأکید کنم اگر این منازعه را تنها در مختصات دو کشور بررسی کنیم، از یک سو با ولادیمیر پوتین روبه‌رو هستیم که انتخابات ریاست‌جمهوری روسیه را در موعد مقرر خود برگزار می‌کند و سکان این کشور را برای یک دوره شش‌ساله دیگر نیز بر عهده می‌گیرد و به هر حال با وجود بسته‌های تحریمی متنوع موفق شد رشد اقتصادی روسیه را به حدی برساند که در سال ۲۰۲۳ میان پنج کشور برتر دنیا قرار بگیرد و از سوی دیگر ولودیمیر زلنسکی که با وجود بسته‌های متنوع حمایتی مالی و نظامی، بر‌خلاف وعده‌هایی که از مارس ۲۰۲۳ مبنی بر ضدحمله گسترده داده بود، نه‌تنها در تمام ضدحمله‌ها شکست خورد و نتوانست خط تماس در جبهه‌ها را تغییر دهد، بلکه منتج به ظهور اختلاف گسترده او با ویتالی زالوژنی، فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین نیز شد؛ اختلافاتی که از تابستان گذشته در رسانه‌ها عیان شد و در نهایت زالوژنی در یادداشتی برای اکونومیست نوشت که عملیات نظامی در اوکراین به بن‌بست رسیده است و نباید از سربازانش انتظار پیشرفت داشت. اختلاف‌هایی که در نهایت منجر به تغییر زالوژنی در فوریه ۲۰۲۴ شد تا الکساندر سیرسکی که پیش‌تر فرماندهی نیروی زمینی را داشت، جایگزین او شود.

اما تغییر زالوژنی یک دلیل مهم دیگر نیز داشت؛ نتایج نظرسنجی گروه ریتینگ حکایت از کاهش محبوبیت زلنسکی در میان اوکراینی‌ها داشت و مطابق داده‌های این نظرسنجی، بر‌خلاف او که محبوبیتش نزدیک به ۶۰ درصد است، زالوژنی محبوبیت ۸۴‌درصدی را به خود اختصاص داده است؛ ژنرالی نظامی که به گفته منابع غربی در ماه‌های اخیر معتقد بود ادامه درگیری‌های نظامی به ضرر اوکراین تمام می‌شود و باید با روسیه برای آتش‌بس و پایان منازعه وارد مذاکره شد. با این وجود، یک ترمز اصلی مقابل زلنسکی وجود دارد؛‌ او در بهار ۲۰۲۲ قانونی را امضا کرد که مطابق آن، اوکراین حق مذاکره با روسیه را ندارد و از سوی دیگر تن به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در مارس ۲۰۲۴ نیز نداد و گفت تا زمانی که در کشور شرایط جنگی وجود داشته باشد، امکان برگزاری انتخابات وجود ندارد. موضوعی که سبب شد ویتالی کلیچکو در مواضع متعددی چندین بار هشدار دهد که زلنسکی، اوکراین را به سمت یک کشور اقتدارطلب پیش می‌برد و در حال فاصله‌گرفتن از دموکراسی است. بنابراین با گذشت دو سال از آغاز درگیری نظامی روسیه و اوکراین، به نظر می‌رسد اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که پیروز منازعه کیست، آنچه میرشایمر گفت صدق می‌کند. در‌عین‌حال، ما باید به ظهور متغیرهای جدیدی فردای آتش‌بس نیز در دو سوی میدان توجه داشته باشیم که می‌تواند به ظهور تنش‌های هویتی و پررنگ‌شدن نفرت‌های اجتماعی که تغییرات سیاسی در دو سوی میدان را رقم می‌زند، منجر شود.

‌جنگ در شطرنج روسیه و آمریکا

اجازه بدهید بار دیگر به پرسش اصلی این نوشتار بازگردیم و این بار منازعه را از زاویه زمین بازی در شطرنج واشنگتن با مسکو نگاه کنیم. در اینجا با یک جنگ نیابتی از سوی واشنگتن روبه‌رو هستیم که هدف انزوای کامل روسیه در یوروآتلانتیک و همچنین تضعیف این کشور را دنبال می‌کند. جو بایدن موفق شد با راه‌اندازی بحران اوکراین، روسیه را در یوروآتلانتیک منزوی کند تا دیگر هیچ‌گاه اگر زمانی مثل سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ یک جمهوری‌خواه همچون دونالد ترامپ بر مسند قدرت در کاخ سفید تکیه زد و میان اروپا و ایالات متحده شکاف افتاد، روسیه این فرصت را پیدا نکند به برادر بزرگ‌تر اتحادیه اروپا تبدیل شود. هزینه این سیاست بایدن شاید به نقطه‌ بازگشت ترامپ برای دور پیش‌روی ریاست‌جمهوری در آمریکا تبدیل شود، ولی دموکرات‌ها که کلیدواژه دشمنی در روابط آنها با کرملین تعریف می‌شود، از یک چیز اطمینان دارند؛ اینکه آن‌قدر میان روسیه و شرکای سابق اروپایی‌اش نظیر آلمان، فرانسه و ایتالیا فاصله افتاده است که این روابط سرد به آسانی و با تغییر متغیری حتی به قدرت رسیدن ترامپ،‌ دیگر به آسانی گرم نمی‌شود.

نکته شایان ملاحظه دیگر اینکه سناریو پیش‌روی ایالات متحده، مقابله با چین است؛ رویکردی که با آمدن فردی مثل ترامپ، با سرعت بسیار بالاتری نیز دنبال خواهد شد.‌ بحران اوکراین‌ فقط روسیه را در یوروآتلانتیک منزوی نکرد، بلکه سبب شد ناتو نیز احیا شود‌؛ اتحادی که سال ۲۰۱۹ رئیس‌جمهور وقت آمریکا گفته بود دیگر کارویژه خود را از دست داده است و حتی به خاموش‌شدن آن فکر می‌کردند. امروز فرصتی فراهم شده است تا بریتانیا به‌عنوان آلترناتیو در هنگام کم‌رنگ‌شدن یا غیاب آمریکا، نقش برادر بزرگ‌تر را بازی کند. بنابراین می‌توان گفت مفهوم «دشمنی با روسیه»، میراث بایدن است که با نهادینه‌کردن آن تلاش می‌شود هزینه‌های نجومی کمک‌های مالی و نظامی به اوکراین را برای افکار عمومی شهروندان اروپا توجیه کرد‌. در نتیجه در اینجا ما از یک برد و باخت نسبی صحبت می‌کنیم یا در تعبیری دیگر، اگر در قالب نظریه بازی‌ها به تحلیل آن بپردازیم، بازی برد-بردی برای تمام طرف‌ها رقم خورده است که البته میزان برد در ظرفیت‌های مختلف، متفاوت است.

ایالات متحده موفق شده است نفوذ روسیه را در یوروآتلانتیک نه‌فقط مهار بلکه منزوی کند؛ در مقابل مسکو اتحادهای جدیدی را بر پایه بریکس، سازمان همکاری‌های شانگهای و پیمان امنیت جمعی در آسیا گسترش داده است. واشنگتن موفق شد روابط مسکو و شرکای سنتی‌اش در اروپا را به بن‌بست بکشاند؛ در سوی دیگر روسیه، اتحادهای جدیدی با شرکای سنتی ایالات متحده در خاورمیانه نظیر امارات و عربستان رقم زد تا جایی که ولادیمیر پوتین در سفر به ابوظبی، امارات را مهم‌ترین شریک روسیه در خاورمیانه عنوان کرد. کاخ سفید با بسته‌های تحریمی متنوع، همکاری‌های اقتصادی و حوزه انرژی روسیه با اروپا را منجمد کرد؛ از سوی دیگر، عربستان که خود بزرگ‌ترین صادرکننده نفت جهان است، بیشترین میزان خرید نفتی از روسیه را طی تاریخ روابط خود با مسکو رقم زد، حجم روابط اقتصادی روسیه و امارات دو برابر شد و به 10 میلیارد دلار رسید و اگرچه در مقابل مسیر صادرات نفت و گاز روسیه به اروپا سنگ‌های بسیاری قرار گرفت، اما صادرات انرژی روسیه به آسیا رکورد تاریخی زد و روابط تجاری روسیه و چین از مرز ۲۰۰ میلیارد دلار نیز گذشت. با این وجود، معماری امنیتی اروپا مطابق خواسته ایالات متحده پیش رفت تا ناتو یک گام دیگر نیز پیشروی کند و فنلاند و سوئد نیز به عضویت این ائتلاف نظامی در‌آیند تا مرزهای مشترک ناتو با روسیه دو برابر شود.

در میان این بازی شطرنج، برای ایجاد یک معماری امنیتی جدید در یوروآتلانتیک که خط بطلانی است بر معماری امنیتی سنتی که به موجب توافق میان بوریس یلتسین، رئیس‌جمهور وقت روسیه با خاویر سولونا، دبیر‌کل وقت ناتو در سال ۱۹۹۷ حاصل شده بود، آورده بازیگرانی نظیر کشورهای اروپایی، توسعه ناتو برای مهار روسیه مطابق نظم مد‌نظر آمریکا بود که بخش قابل ملاحظه‌ای از هزینه‌های آن توسط بازیگران اروپایی پرداخت شد. اما بازیگران فرامنطقه‌ای نظیر امارات و عربستان یا چین و هند موفق شدند بحران اوکراین را به فرصتی طلایی در راستای منافع ملی خود تبدیل کنند. از یک سو سیاست بی‌طرفی در جنگ اوکراین را برگزیدند،‌ ریاض میزبان نشست صلح شد و حتی با مشارکت ابوظبی بزرگ‌ترین استرداد اسیران میان اوکراین و روسیه را رقم زد یا شی جین‌پینگ طرح صلحی برای خاتمه منازعه مطرح کرد و در‌واقع هر یک از این کشورها تلاش کردند به واسطه بحران اوکراین، چهره حقوق‌بشری خود را ترمیم کنند و بر تلاش کشورشان برای تحقق صلح در نظام بین‌الملل تأکید داشته باشند. از ‌سوی دیگر، هم پای میز روسیه نشستند و کالاهای مورد نیاز خود از‌جمله نفت و گازوئیل را با تخفیف‌های درخور ملاحظه خریداری کردند و هم پای میز مذاکره با آمریکا نشستند تا مبتنی بر رویکرد موازنه مثبت، از رقابت میان واشنگتن با مسکو بهره ببرند و امتیازاتی را نیز از طرف مقابل بگیرند.

آنچه مسلم است این است که درگیری نظامی در اوکراین به مرحله‌ای از انجماد رسیده‌ که چشم‌انداز مشخصی برای رسیدن به یک توافق صلح در آن دیده نمی‌شود. طبیعی است که روسیه از یک سو و آمریکا و شرکای اروپایی آن از سوی دیگر، اقبالی به گسترش جنگ و مستقیم‌شدن این جنگ نیابتی ندارند؛ بااین‌حال، رسیدن به صلح نیز محال است و گزینه مطلوب تنها می‌تواند رسیدن به یک آتش‌بس و توقف درگیری‌های نظامی باشد؛ انجمادی شبیه آنچه در سال ۲۰۱۵ میان روسیه و اوکراین تحت عنوان توافق مینسک رخ داد. بنابراین تلاش آمریکا و ناتو برای تضعیف و ناپایدار‌کردن روسیه، حتی پس از آتش‌بس نیز ادامه خواهد داشت و از سوی دیگر طبیعتا روسیه نیز از پیدایش اختلاف در ناتو استقبال می‌کند.

با‌ وجود این، مصاحبه پوتین با تاکر کالرسون، خبرنگار آمریکایی، نشان داد او آماده است اگر آمریکا ارسال تسلیحات به اوکراین را متوقف کند، درگیری نظامی را به پایان برساند که البته بیشتر به نظر می‌رسد پیامی بود به ترامپ و مردم آمریکا که در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات پیش‌روی ایالات متحده، بحران اوکراین به آتش‌بس می‌رسد و دیگر نیازی نیست ده‌ها میلیارد دلار هزینه صرف اوکراین شود.