سؤالاتی درباره حمله به اسرائیل
حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و پاسخ ایران دارای ابعاد مختلفی است. در این زمینه و دیگر موارد مربوط به این موضوع و با رعایت احتیاط، برخی از جوانب آن را میتوان به شرح زیر برشمرد:
حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و پاسخ ایران دارای ابعاد مختلفی است. در این زمینه و دیگر موارد مربوط به این موضوع و با رعایت احتیاط، برخی از جوانب آن را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1- مهمترین سؤال این است که چرا ایران خود را ناچار از حمله به قلمرو اسرائیل دید. سردار سلامی، فرمانده سپاه، گفته است که «تصمیم گرفتیم یک معادله جدید بسازیم و آن این است که منبعد رژیم صهیونیستی در هر نقطهای به منافع، داراییها، شخصیتها و به شهروندان ما حمله کند، ما از مبدأ جمهوری اسلامی ایران او را مورد تهاجم متقابل قرار خواهیم داد». حملهای که شد و این اعلام صریح فرمانده سپاه گویای تحولی مهم در راهبرد مقامات ایرانی است. به این معنی که از این پس ایران خود را مستقیما و بدون واسطه در برابر اسرائیل میبیند. به گفته برخی ناظران، در پی حضور مستشاران ایرانی در سوریه در 2011، اسرائیل حدود سه هزار بار دست به تجاوزاتی علیه مواضع ایران و متحدان ایران در منطقه زده و ازجمله از دسامبر گذشته با تغییر تاکتیک و ارتقای سطح تنش اقدام به ترور حدود 18 مقام نظامی ایرانی در سوریه کرده است. اعلام سردار سلامی اکنون میتواند به این معنی باشد که آنچه قبلا «صبر راهبردی» خوانده میشد، کنار گذاشته شده و به هر تجاوز اسرائیل از مبدأ خاک ایران پاسخ داده خواهد شد. پیش از اظهارات سردار سلامی، اقدام عملی ایران در پرتاب حدود 350 پهپاد و موشک تغییر استراتژی را در عمل نشان داده بود؛ اگرچه در یکی، دو روز گذشته طرف مقابل دست به تبلیغاتی درباره نتیجه این حمله زده است؛ اما نفس این حمله به اندازه نتیجه آن حائز اهمیت است. هنوز روشن نیست که آیا هدف ایران تنها اعلام استراتژی جدید و اثبات وجود اراده سیاسی در تهران برای حمله به خاک اسرائیل از خاک ایران بوده یا واردکردن خسارات و تلفات جدی نیز مدنظر بوده است.
2- حمله ایران میتواند نشانه نهایی تحول مهمی در راهبرد محور مقاومت باشد که در دو، سه ماه گذشته وجوهی از آن دیده شده بود. تا پیش از این تنها اعضای محور مقاومت منشأ اقداماتی بودند که در منطقه علیه اسرائیل و آمریکا انجام میشد و سابقه نداشته که ایران خود مستقیما دست به اقدامی در این زمینه زده باشد. کنارایستادن گروههای محور مقاومت در جریان حمله ایران محسوس بود. قبلا سید حسن نصرالله نیز تصریح کرده بود که پاسخ به تجاوز اسرائیل علیه بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق از طرف ایران داده خواهد شد. فعالیتهای حشدالشعبی عراق نیز در دوماهو نیم گذشته رو به کاهش داشته و انصارالله یمن نیز عمدتا بر دریای سرخ متمرکز بوده است. حزبالله نیز در جریان جنگ غزه عمدتا متوجه عملیات ایذایی بود. در دو هفته گذشته نیز تحولی در سطح تحرکات تازه حزبالله دیده نشد. ممکن است دست حزبالله با توجه به شرایط اقتصادی وخیم لبنان و موقعیتش بهعنوان یک حزب سیاسی و عضو پارلمان و عضو ائتلاف حاکم لبنان خیلی باز نباشد.
3- تهران گفته است که هدفش محدود نگهداشتن سطح درگیری و جلوگیری از تبدیل اقدام ایران به یک جنگ گسترده و احتراز از تلفات انسانی بوده است. اقدامات دیپلماتیک ایران در چند روز قبل از حمله و ازجمله خودداری از تلاش برای توسل به اصل غافلگیری حاکی از این امر است. البته امید است که این امر موجب اشتباه محاسبه درباره ظرفیت نظامی ایران یا اراده سیاسی نشده و موجب تقویت گرایش به تجاوز بیشتر نشود. به هر حال، ایران گویا کوشش داشته تا الگوی حمله به پایگاه آمریکایی عینالاسد بعد از ترور سردار سلیمانی را مبنای کار قرار دهد. اکنون سؤال این است که آیا این تاکتیک کار خواهد کرد یا خیر؛ یعنی آیا اسرائیل هم مانند آمریکا در آن قضیه، کار را تمامشده تلقی خواهد کرد و دست به واکنشی نخواهد زد یا خیر. البته در اینکه شرایط موجود شباهتی به شرایط منتهی به عینالاسد ندارد، تردیدی نیست. ماهیت افراطی و متعصب نتانیاهو و فشار ائتلاف متزلزل او و پایگاه اجتماعیاش از یک سو و بنبست اسرائیل در غزه و موقعیت بسیار ضعیف نتانیاهو در افکار عمومی داخلی و بینالمللی و... از سوی دیگر ازجمله وجوه تمایز این دو شرایط است. بهعلاوه تصور اسرائیل ممکن است این باشد که در پی حمله ایران برای اولین بار بهانهای برای واکنش همسنگ یافته است. با این حال، مخالفت جدی آمریکا با گسترش جنگ مهمترین مانعی است که میتواند مانع واکنش اسرائیل شود.
و نهایتا سؤال آخر این است که آیا حمله ایران تبعات دیپلماتیک و تحریمی نیز در کوتاهمدت یا بلندمدت خواهد داشت یا خیر و آیا ممکن است اسرائیل خودداری از واکنش را به چنین تبعاتی مشروط کند؟