|

پایان دیپلماسی هسته‌ای؟

مذاکره‌نکردن نباید به معنای پایان دیپلماسی هسته‌ای باشد. ایران می‌تواند اعلام کند که راه تعامل کارشناسی و با دو موضوع کلی، اما شفاف، نزد سازمان های بین‌المللی مربوطه باز است:

مذاکره‌نکردن نباید به معنای پایان دیپلماسی هسته‌ای باشد. ایران می‌تواند اعلام کند که راه تعامل کارشناسی و با دو موضوع کلی، اما شفاف، نزد سازمان های بین‌المللی مربوطه باز است:

1- تعهد ایران به سازمان‌های بین‌المللی برای عدم توسعه سلاح هسته‌ای‌‌

2- برداشتن تحریم‌ها (‌تحریم‌هایی که با دستور مستقیم رؤسای جمهور آمریکا وضع شده و تعلیق تحریم‌های کنگره به وسیله رئیس‌جمهور)

۳. مکانیسم بازگشت به پیش از توافق در صورت نقض هر یک از موارد بالا.

مهم این است که هرگونه تعهد جدید ایران باید مشروط به بند دوم باشد. این می‌تواند دست ترامپ را در بازی رسانه‌ای که خود شروع کرده است، ببندد. کارشناسان با دستور کار روشن، سریع‌تر می‌توانند به نتیجه برسند. آنگاه است که اگر ترامپ یادداشت اجرائی خود را تبدیل به دستور اجرائی کند‌ یا اینکه بخواهد محدودیت‌های موشکی بر ایران وضع کند، به دست خود تیر خلاص را به ژست مذاکره‌ای خویش شلیک کرده و آنگاه است که جمهوری اسلامی نشان داده است‌ برای رهایی مردم ایران از تحریم‌های غیرانسانی آمریکا تلاش خود را کرده است.

مسئله اصلی مذاکره نیست، بلکه شروط تفاهم است. وزارت خارجه وظیفه دیپلماتیک خود را انجام بدهد؛ «وظیفه انقلابی» کار وزارت خارجه نیست.

مسئله اصلی این است که ایران و آمریکا باید درخواست‌ها و شروط شفافی برای پایان‌دادن به چالش هسته‌ای داشته باشند. ژست‌های ترامپ یا انکار ایران، موضوعی فرعی است. جان کلام این است: برای تصمیم‌گیری در این‌گونه چالش‌ها، ابتدا باید بر این تمرکز کرد که خودِ ما چه می‌خواهیم و بر این اساس برنامه‌ای عملیاتی (حقوقی، دیپلماتیک و رسانه‌ای) برای مواجهه تدوین کنیم.

آنچه ‌ما را از این برنامه عملیاتی دور می‌کند، تمرکز بر اسطوره‌های تفسیر‌پذیر، الگوهای ذهنی چندپهلو و نیت‌خوانی‌های غیردقیق است. نمی‌گویم به نیات، اسطوره‌ها و الگوها بی‌توجه باشید، می‌گویم تنها و تنها بر این مؤلفه تمرکز نکنید. این سبب می‌شود که خود را در لایه‌های تودرتویی از موضوعات درست و غلط یا توهم و واقعیت گرفتار کنیم و از برنامه عملیاتی حقوقی، دیپلماتیک و رسانه‌ای غافل شویم. آنگاه که عرصه تدبیر از غبار تردید و چشم‌انداز نومیدی تیره و تار شود، به تصمیم نمی‌رسیم.

اکنون وزن منازعات داخلی ما در پرونده هسته‌ای بسیار است؛ تا جایی که به تخلیه ظرفیت عملیاتی سیاست‌گذاری ایران منجر شده است. افراد بیش از آنکه به فکر حل مسئله باشند، به فکر تخریب یا توجیه رقبای داخلی خود هستند؛ و این نظام تصمیم‌گیری را علیل می‌کند. بعضا هم از ترس باختن میز ریاست، مَرکبِ موقعیت یا ردای حیثیت، از بیان تحلیل‌های خویش حذر می‌کنند. یعنی حواشی بر تحلیل و تفکر غلبه می‌کند و همه اینها سبب می‌شود تا ظرفیت عملیاتی دیپلماسی هسته‌ای کم شود.بنابراین، تلاش‌های رسانه‌ای، دیپلماتیک و حقوقی ایران باید بر همین امور تمرکز یابد، نه بر نیت‌خوانی‌ها، مشابهت‌سازی‌ها یا بارکردن اختلاف‌های داخلی بر این موضوع؛ چرا‌که فقط ما را از تصمیم‌گیری معطوف به عمل و از پیگیری عملیاتی برنامه‌هایمان باز‌می‌دارد. ما به این ظرافت‌ها در روش و نظام تصمیم‌گیری خود بی‌توجهیم. همه چالش ایران و آمریکا را در بازی چماق و هویج یا ضعف و قوت جلیلی-ظریف یا ظرفیت چین و روسیه خلاصه نکنید؛ که اگر چنین کنید، نمی‌توانید تصمیم بگیرید و نمی‌توانید پروژه خود را به پیش ببرید.

می‌دانیم که انتشار هم‌زمان یادداشت ریاست‌جمهوری ترامپ با ژست مذاکره‌ای او، نشانه آشکاری از سیاست چماق و هویج است. می‌دانیم که نقش منافع پنهان و آشکار مهم است. می‌دانیم که تیر توطئه از کمان دشمنی از هر سو روان است. اما تصمیم‌سازی باید مبتنی بر مطالبات روشن حقوقی خودمان باشد تا ترامپ را در گفتارها و ژست‌های راست و دروغ خودش راهبری کنید و به پیش ببرید. چیزی که او می‌گوید‌ در‌واقع حصاری است که برای خود می‌سازد و شما می‌توانید پروژه خود را در درون همین حصار جلو ببرید. حال می‌خواهد این پروژه صرفا رسانه‌ای یا دیپلماتیک باشد یا پیشنهاد یک قرارداد حقوقی بین‌المللی. اگر او می‌گوید ایران نباید بمب هسته‌ای داشته باشد، ایران هم صریحا و بلافاصله از همین اظهارات بهره‌برداری کند و همین اظهارات را به حصاری برای پیشبرد پروژه رسمی خود نزد سازمان‌های بین‌المللی تبدیل کند.

 در موضوع مذاکره نیز همین منطق حکمفرماست. افزودن واسطه‌هایی همچون روسیه یا چین یا اروپا به درون مذاکرات چندجانبه که خود منافع دارند، اشتباه است و دانش تصمیم‌گیری نشان داده است به دلیل منافع تودرتویی که ایجاد می‌کند، به نتیجه‌ای نمی‌رسد و بلکه به ضرر ما تمام می‌شود. مکانیسم ماشه از همین جنس است.

بارها گفته‌ایم که سایه سیاه تحریم‌ها در یک افق میان‌مدت بر کشور دوام خواهد داشت. راه اصلی، اقتصاد مقاومتی است، منتها با مشارکت عمومی و رشد سرمایه‌داری ملی و غیر‌رانتی. راه اصلی استفاده از همه نیروهای ملی در مدیریت کشور است، نه اینکه با ترفندهای گوناگون شبه‌قانونی حتی دولت پزشکیان هم مجبور به استفاده از حلقه‌های خاص در مدیریت کشور شود. اینها مسئولیت‌هایی است که متوجه همه ارکان حاکمیت است و نمی‌توان مسئولیت آن را صرفا متوجه قوه مجریه دانست؛ همه حاکمیت مسئول است.