مذاکرات برجام؛ از نقش دولت تا نقش حاکمیت
حالا که آفتاب دولت حسن روحانی رو به افول است باید بگویم که برجام بزرگترین دستاورد دولت او بود. نه دولت او که آن گروهی که ذیل عنوان اصلاحطلبان فعالیت میکردند و میکوشیدند با نوید تحول تغییراتی را در زندگی و معیشت مردم پدید بیاورند. گرداندن چرخهای توسعه مملکتی که در رقابت با همسایگانش در حال عقبافتادن بود و میتوانست در سایه این برنامه بار دیگر بچرخد. برجام مقاومتی بود که صورت گرفت و ما را از جنگ و تحریمهای کشنده نجات داده بود. البته که میدانیم برجام و مذاکراتی که منجر به امضای برجام شد پیش از دولت حسن روحانی آغاز شده بود و او در دوران دولتش مأموریت یافت تا کلید حل مشکلات ایران را به مردم نشان دهد و از این طریق سبد رأیش را بالا ببرد. در سایه مذاکرات برجام بود که ما توانستیم از زیر بار حواشیای که میتوانست در قالب چالشهای هستهای به آن گرفتار شویم شانه خالی کنیم؛ اما در این میان سوءتفاهمی ایجاد شد که سرنوشت برجام را دستخوش تغییراتی کرد. در سوی ایرانی ماجرا اینگونه تصور شد که بدون زمینهسازیهای لازم درباره برجام میتوان به اقدامات بینالمللی و بهویژه منطقهای دست زد. نباید فراموش کنیم که از دیدگاه غرب و حتی روسیه و چین دلیل تحریمهای اولیه ایران شعار نابودسازی اسرائیل بود. آنها مسئله هستهای ایران را ابزاری برای نابودسازی اسرائیل میدانستند. اگرچه در برجام نامی از این شعار نیامده بود اما محدودکردن برنامه هستهای ایران و تلاش برای عدم دستیابی قطعی ایران به بمب هستهای تلاشی برای راحتکردن خیالشان از این رویداد بود؛ اما اقدامات بعدی ایران به سوءتفاهمهایی دامن زد که ریشه در همین مسئله داشت. آزمایشهای موشکی ایران موجب شد تا آنها دوباره این احساس خطر را بکنند که اینبار ایران بهمدد برنامه موشکیاش قصد نابودسازی اسرائیل را دارد. تفاوت این دو دیدگاه عامل اصلی اختلافی بود که با رویکارآمدن دونالد ترامپ منجر به وضع مجدد تحریمهای یکطرفه از سوی آمریکا شد. البته که این تحریمها رنگ و بوی بینالمللی هم به خود گرفت و حتی از سوی روسیه و چین هم به رسمیت شناخته و اعمال شد. کار به جایی رسید که تجارت آزاد بینالمللی که بهصورت آزاد ممنوع شده بود، به حالت پایاپای و نیمهپنهان درآمده بود. همین مسئله موجب شد زیانهای عمدهای از منظر بازرگانی به ایران وارد شود. در آستانه رویکارآمدن دولت جو بایدن و پایان دولت ترامپ حتی کار به جایی رسیده بود که ایران تصمیم به خروج از انپیتی هم داشت. در مجموع میتوان گفت دولت حسن روحانی بهگونهای با زرنگی و اقدام پیشدستانه دولت بایدن را در مقابل عمل انجامشدهای قرار داد. در ایران اعلام شد که مذاکرات با شرط ممنوعیت مذاکره مستقیم ایران و آمریکا پیش میرود. اگرچه این مسئله برای بعضی سلیقههای سیاسی بهنوعی جنبه حیثیتی برای ایران پیدا کرده اما از دیدگاه حقوقی و بینالمللی اقدام ارزندهای به شمار نمیرود. بااینحال و درحالیکه ایران دست پایین را در مذاکرات داشت و کشوری بود که از تحریمها آسیب دیده بود اما با اقدام پیشدستانه تیم مذاکره حسن روحانی توانست برای طرف مقابل شرط بگذارد. در واقع ایران شرایط را بهگونهای چید که طرف مقابل با شرط برداشتن بیقیدوشرط همه تحریمها به میدان بیایید و این در حالی بود که ایران بیشترین آسیب را از تحریمها دیده بود و زندگی روزمره مردم تحت تأثیر تحریمها روزبهروز سخت و سختتر میشد؛ اما نکته مهم اکنون این است که با ازسرگرفتن مذاکرات ما این اطمینان را ایجاد کنیم که بهصورت واقعی و جدی پای در راه مذاکره گذاشتهایم. اخبار ضد و نقیضی که از مذاکرات منتشر میشود میتواند بهشدت به اعتماد خدشهدارشده عمومی ضربه وارد کند. از سوی دیگر میدانیم که این دور از مذاکرات چندان وابسته به دولتها نیست؛ زیرا این مذاکرات در دوران انتقالی دولت روحانی به رئیسی در حال انجام است. برای همین طبیعی است که طرف مقابل هم به اطمینانی برای مذاکره نیاز دارد و باید بداند که با آمدن دولت جدید سرنوشت آن چه میشود. برای همین آنها مذاکره را در ایران پیش بردهاند، چراکه میدانند سیاستهای کلی در سیاست خارجی ایران خارج از دست دولتهاست و این دولت یا دولت جدید تأثیر چندانی در اتخاذ آن ندارند. در مجموع باید در این دور از مذاکرات نگران سلب اعتماد از حقیقت مذاکرات بود. باید بدانیم که این مذاکرات تا چه میزان واقعی است یا ابزاری است برای اتلاف وقت. در پایان باید یادآور شوم که این دولت رفتنی است و دولت بعدی هم از خودش نوعی عقلانیت بازگشت به عرصه بینالمللی را بروز داده است. اگرچه ممکن است در مجلس سخنانی گفته شده یا بشود، تظاهراتی صورت بگیرد و پرچمسوزیهایی رخ بدهد؛ اما آنها بیشتر جنبه مصرف داخلی را دارند. مردم امیدوارند این مذاکرات واقعی و به قصد بازگشت به عرصه بینالمللی باشد. ناامیدشدن مردم از چنین امیدی که یافتهاند میتواند عواقب ناخوشایندی
داشته باشد.