|

دیپلماسی در کابینه رئیسی(1)

در آستانه تشکیل کابینه دولت سیزدهم و در شرایطی که تیم «سیاست خارجی» رئیس‌جمهور منتخب در ‌حال بررسی گزینه‌های تصدی رأس هرم دستگاه دیپلماسی و مدیریت‌های اصلی آن است، به‌عنوان عضوی کوچک (و البته بازنشسته) از میان خانواده بزرگ و به‌شدت حرفه‌ای و تخصصی وزارت امور خارجه، ذکر برخی نکات در این برهه و در فضای ملتهب و هیجانی پس از انتخابات شاید خالی از فایده نباشد. سیاست خارجی در چهار دهه پس از انقلاب، همواره برای کشور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده ولی در دوره پیش‌رو که کشور از عقبه‌های نفسگیری که در ارتباط تنگاتنگ با معیشت روزمره مردم، اقتصاد کوچک‌شده ناشی از تحریم‌های ظالمانه، عقب‌ماندگی توسعه‌ای و چه‌بسا امنیت کشور است، باید نقشی به‌مراتب مهم‌تر از سنوات و دوره‌های گذشته داشته باشد. به‌خصوص اینکه بیشتر وعده‌های رئیس‌جمهور منتخب برای عبور از این شرایط و بهبود شرایط اقتصادی از طریق افزایش تولید، مهار تورم افسارگسیخته به گونه‌ای انکارناپذیر با ایجاد فضایی آرام در روابط مناسبات خارجی پیوند خورده است. وزارت امور خارجه در ایران به مانند همه کشورهای جهان از جایگاه ویژه‌ای در نظام سیاسی کشور برخوردار بوده و در کنار مأموریت اصلی آن به‌عنوان دستگاه متولی دیپلماسی رسمی و تعامل با کشورها، پنجره گشوده نظام سیاسی به روی جهان است. از این روست که در بسیاری از کشورها، وزیر خارجه ارشدترین عضو کابینه و دیپلمات‌های وزارت امور خارجه از شاخص‌ترین عناصر کارگزاران نظام بوروکراسی کشورها محسوب و از میان افراد تحصیل‌کرده، وفادار به کشور، باهوش، برخوردار از ظرایف و لطایف حرفه‌ای و شم سیاسی بالا برگزیده می‌شوند تا در دستگاه دیپلماسی در چارچوب منافع ملی و فارغ از هرگونه تعلقات حزبی به کشور خدمت کنند. فارغ از نگاه سیاسی و داوری ارزشی و بدون ورود به واکاوی شخصیت فردی، غیر از دوره هشت‌ساله پرمسئله دولت‌های هشتم و نهم که نظام دیوانسالاری کشور کاملا دگرگون شد، به‌شدت آسیب دید و فصل جدیدی در حکمرانی در کشور رقم زده شد، فهرست نه‌چندان طولانی وزرای خارجه پس از انقلاب از کریم سنجابی در دولت بازرگان تا ابراهیم یزدی، میرحسین موسوی، علی‌اکبر ولایتی، سیدکمال خرازی، علی‌اکبر صالحی و جواد ظریف نمایانگر حساسیت نظام در سپردن مهم‌ترین وزارت به کسانی است که از جایگاه نسبتا رفیعی در نظام سیاسی و کارنامه‌ای قابل‌قبول و به دور از نقاط مبهم در زندگی شخصی و پیشینه خانوادگی برخوردار بوده‌اند. طرفه آنکه در فهرست طولانی وزرای خارجه از زمان تأسیس وزارت خارجه در دوره فتحعلی‌شاه تا پایان سلطنت پهلوی دوم نیز‌ به نام‌های شاخصی مانند ابوالحسن شیرازی (ایلچی کبیر)، حسین سپهسالار (مشیر الدوله)، میزرا سعید خان موتمن‌الملک، وزیر خارجه مورد وثوق نخست‌وزیر لایق و نامدار میرزا تقی‌خان فراهانی (امیرکبیر) محمد مصدق، محمد‌علی فروغی، احمد قوام، علی‌اصغر حکمت، عباسعلی خلعتبری و‌... که عهده‌دار این وزارتخانه بودند، بر‌می‌خوریم. بر کسی پوشیده نیست و اهل فن بر این نکته معترف‌اند که اقتصاد و توسعه کشور در گرو رویکردهای سیاست خارجی که باید با طراحی آن در شورای عالی امنیت ملی، توسط وزارت خارجه به اجرا گذاشته ‌شود، گره خورده و به تعبیر بهتر اقتصاد و توسعه کشور گروگان سیاست خارجی است. وزیر خارجه در دوران 42‌ساله گذشته، نقش برجسته‌ای در نظام تصمیم‌گیری در عرصه مناسبات خارجی کشور داشته و در شرایط حساس و شاید تعیین‌کننده کنونی، شخصیت، پیشینه و جایگاه وزیر خارجه در ساختار نظام، شناخت و احاطه او به سازوکار نظام بین‌الملل برای پیشبرد اهداف ملی و توسعه‌ای از اهمیت بیشتری برخوردار است. کاملا بر این نکته واقفم که در کشور، جایگاه تصمیم‌گیری در انتخاب وزیر خارجه فراتر از ریاست قوه مجریه است ولی چنانچه قبلا در این ستون نوشتم، رئیس‌جمهور می‌تواند در این روند نقش برجسته‌ای داشته باشد.

بنابراین امید آن می‌رود که جناب رئیسی با احاطه‌ای که بر اوضاع کشور دارد و لحاظ‌کردن شرایط ویژه در عرصه بین‌المللی، سکان کشتی سیاست خارجی در دنیای پرتلاطم را به دست کسی بسپارد که سابقه‌ای قابل‌قبول در ساختار سیاسی کشور داشته باشد، از مقبولیت لازم در سازمان حرفه‌ای وزارت خارجه برخوردار باشد و در کنار این خصوصیت‌ها، شخصیتی با اعتماد‌به‌نفس، صبوری و کنترل احساسات در شرایط دشوار، اعتقاد راسخ به کشور و شناخت لازم از ماهیت نظام بین‌الملل از قدرت بازیگری هوشمندانه در پیشبرد روابط دوجانبه و بین‌المللی برخوردار باشد.

برخورداری از سابقه در ساختار سیاسی برای وزیر خارجه از آن جهت اهمیت دارد که در‌واقع وزارت خارجه موتور پیشران نظام در تعامل با جهان است و به‌طور طبیعی مدیریت آن را در کابینه‌ای متشکل از نخبگان سیاسی عهده‌دار است.

ناگفته پیداست به مصداق «ذات نایافته از هستی‌بخش ...» پیشبرد اهداف نظام در خارج برای وزیر خارجه‌ای که فاقد کاریزما و مقبولیت لازم در میان دیگر اعضای کابینه است، اگرچه «آسان نمود اول» ولی در عرصه عمل او را با مشکل‌های فراوانی مواجه خواهد کرد.

سابقه چهار دهه گذشته نشان داده که جایگاه رفیع و متکی به حمایت رئوس نظام، برخورداری از دانش سیاسی در عرصه تخصصی، علو طبع و سعه‌صدر در روابط اداری، اجتماعی و اعتدال در عرصه شخصیتی سهم مهمی در موفقیت ‌یا ناکامی وزیر خارجه داشته است. قصد ورود به جزئیات و اسرار مگو را ندارم ولی وزیری که بسان گنجشکی در مقابل تحکم عقاب‌گونه رئیس‌جمهور، برای حفظ موقعیت و منصب خاضع است، نمی‌تواند حافظ منافع کشور در مقابل گرگ‌های درنده نظام بین‌الملل باشد. وزیر خارجه همچنین باید در سازمان حرفه‌ای و تخصصی دستگاه تحت امرش از پذیرش و مقبولیت همدلانه و نه اجباری اداری برخوردار باشد.

می‌توان با بخش‌نامه‌ها، عزل‌و‌نصب‌ها و اعطای پست‌های کلیدی سازمان را به اطاعت وادار کرد ولی چنانچه در آموزه‌های دینی و معرفتی نیز بارها توصیه شده، حکومت بر دل‌ها کاری است کارستان که خروجی آن همدلی ساختاری و کارآمدی حداکثری در سازمان اداری است. شناخت ماهیت نظام بین‌الملل و توانمندی در مدیریت مذاکرات در روابط دوجانبه و حضور فعال و تأثیرگذار در مجامع بین‌المللی، از ضرورت‌های انکار‌ناپذیر در مدیریت دستگاه دیپلماسی کشور است. اگر فرصت و (البته اجازه) بازگویی خاطرات دیپلمات‌های وزارت خارجه فراهم باشد، همکاران نگارنده مطالب بسیاری در این عرصه به‌ویژه در مقاطع حساس برای بازگویی و روشنگری در دالان‌های تودرتوی دیپلماسی چهار دهه کشور در سینه دارند و با دلیل و برهان و ذکر شواهد خواهند گفت که کدامیک از وزرای خارجه از توانمندی حرفه‌ای برای نمایندگی نظام و به تعبیر حدیث شریف «زین» کشور و نه «شین» آن باشند (کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً). بر آن نیستم که با ذکر نام، سطح بحث را به مصادیقی که شخصا شاهد آن بودم، تقلیل دهم ولی نمی‌توان تفاوت وزیر خارجه‌ای که اصرار او به سخنرانی به زبان غیر‌مادری موجب وهن (اگر نگوییم تمسخر) حضار قرار می‌گیرد با کسی که در منصب معاون وزیر خارجه با درخشش شخصیتی و تأثیر‌گذاری حرفه‌ای به ستاره اجلاسی بین‌المللی در شهر دربان آفریقای جنوبی تبدیل شده و ریاست یکی از پنل‌ها در سطح وزارت به او سپرده می‌شود، یا کسی که به تعبیر ولایتی در مناظره‌‌های 1392، به‌جای مذاکره خطابه می‌خواند با شخصیتی که وزیر خارجه آمریکا و سه متحد اروپایی‌اش را یک‌تنه حریف بوده و به اعتراف ترامپ، کلاه سر جان کری می‌گذارد، نادیده گرفت. انتخاب مدیریت‌های کلیدی نیز از مهم‌ترین مسئولیت‌های وزیر خارجه منتخبی است که در‌واقع سرداران اصلی دیپلماسی کشور در ستاد (داخل) و میدان (‌سفارتخانه‌ها) خواهند بود. به شهادت چهار دهه گذشته و اذعان و شهادت همکاران با سابقه در وزارت خارجه، وزیری که خود از «کفایت و بزرگی» لازم برخوردار است، در سپردن مسئولیت‌ها به افرادی که در کنار صلاحیت حرفه‌ای برای بیان دیدگاه کارشناسی که ممکن است با نظرات وزیر و حتی مسئولان اصلی نظام در تعارض باشند، از جسارت برخوردارند، بیمناک نخواهد بود و بالعکس وزیری که خود را در میان جمعی حرفه‌ای و صاحب صلاحیت، کوچک احساس می‌کند در بذل و بخشش برای واگذاری پست‌های کلیدی به افراد کوچک‌تر از خود درنگ نخواهد کرد. در‌این‌باره باز‌هم سخن خواهم گفت، باذنه و منه.