الگوی توسعه دریا محور و امنیت ملی
فرزندان ما در آینده از شنیدن اینکه ذهن پدرانشان در این دوره تاریخی درگیر چه مسائل پیش پا افتادهای بوده، انگشت به دهان خواهند ماند. آنها مشکل خواهند توانست باور کنند که روزی اقتصاد و امنیت ملی کشور معطل این بوده که آیا آژانس بینالمللی انرژی اتمی محق به تعویض حافظه دوربینهایش در مرکز سانتریفیوژسازی کرج بوده یا خیر. یا گفته وزیر خارجه وقت مبنی بر اینکه مذاکرات هستهای «بهزودی» از سرگرفته میشود، به چه معنی است. آمایش سرزمین و توسعه کرانههای خلیج فارس و دریای عمان یکی از دهها موضوعات اساسی است که در این گیر و دار تقریبا هیچگاه قادر به رساندن خود به رده بالای اولویتهای ملی نبوده و بیتوجهی به آن یکی از موانع توسعه همهجانبه، متوازن و پایدار کشور است. اگرچه در چند دهه اخیر بهطور پراکنده و در برخی اسناد رسمی الگوی توسعه دریامحور مطرح بوده، اما هیچگاه ارادهای بر تمرکز بر این مهم شکل نگرفته است. در سال 1353 دولت وقت ایران شرکت مشاور فرانسوی ستیران را مأمور ارائه طرحی درباره آمایش سرزمین کرد. در این طرح که در 1356 تکمیل شد و بهخاطر انقلاب مسکوت ماند، از جمله به توسعه کرانههای جنوب پرداخته شده و از «دادن اولویت اساسی به توسعه کرانههای جنوب و ایجاد بنادر و نواحی صنعتی متعدد در این کرانهها»، «ایجاد یک محور ممتاز توسعه، متشکل از اهواز، بندر شاهپور بندر بوشهر، بندر عباس و چاهبهار» و «استقرار مجتمعهای صنعتی بزرگ معطوف به صادرات در سواحل خلیج فارس و دریای عمان بهخاطر آسانی دسترسی به منابع (نفت، گاز، مس، آب، مواد اولیه وارداتی، نیروی انسانی خارجی و...) و بازارهای جهانی» سخن رفته و این مجتمعها و شبکههای ارتباطی مربوطه به سود توسعه همه مناطق جنوبی و جنوب شرقی کشور دانسته شده بود. در این مطالعه بر اهمیت استراتژیک این محور نیز تأکید شده بود. دو طرح آمایش سرزمین دیگر (نظریه پایه توسعه ملی و طـرح پایـه سرزمین اسلامی) نیز در دوره بعد از انقلاب تهیه شد، اما آنها نیز به جایی نرسیدند. ایران حداقل از دهه 1340 بهلحاظ سطح فناوری و ارتباطات امکان این را داشته که توسعه مناطق ساحلی در جنوب را در مرکز توجه قرار دهد و اندکی از توسعه خشکیمحور فاصله بگیرد. در آن دوره بهرهبرداری از منابع نفتی و انجام واردات و صادرات کشور از طریق دریا تهران را به ناچار متوجه توسعه این دو حوزه در خلیج فارس کرد؛ اما الگوی توسعه اقتصادی-اجتماعی همچنان خشکیمحور و مبتنی بر توسعه مناطق مرکزی به هر قیمت باقی ماند که یکی از عوارض آن استقرار صنایع و تأسیسات آببر و جمعیت در مناطق نیمهخشک مرکزی و تلاش برای اجرای طرحهای عظیم انتقال آب از حواشی کشور بود؛ اما نهتنها مناطق مرکزی توسعه چندانی نیافت، بلکه بخشهایی از مناطق حاشیه نیز رو به ویرانی گذاشت. این الگوی توسعه خشکیمحور که یکی از دلایل آن «سندروم ترس از حاشیه» و بافت خاص حاشیه است، در بُعد داخلی به یکی از عوامل تضعیف انسجام و وحدت ملی و تغذیه خردهفرهنگها در مناطق پیرامونی به ضرر فرهنگ ملی تبدیل شده است. این الگوی توسعه موجب عقبماندگی نسبی سواحل دوهزارو 850 کیلومتری و منطقه انحصاری اقتصادی 165 هزار کیلومتر مربعی ایران در خلیج فارس و دریای عمان شده، تا آنجا که به گفته وزیر پیشین راه و شهرسازی سهم اقتصاد دریا در تولید ناخالص داخلی ایران تنها دو درصد است. تأثیر روند توسعه بر جمعیت در دو ساحل شمالی و جنوبی خلیج فارس مهاجرپذیری در جنوب و مهاجرفرستی در ساحل شمالی را رقم زده است. جمعیت شهرستانهای ساحلی چهار استان ساحلی ایران (خوزستان، بوشهر، هرمزگان و سیستان و بلوچستان) از حدود 3.5 میلیون نفر یعنی کمتر از پنج درصد جمعیت کل کشور تجاوز نمیکند. درحالیکه جمعیت در سواحل شش کشور جنوبی خلیج فارس در فاصله 50 سال گذشته بین 7 تا 33 برابر افزایش یافته است؛ برای مثال، جمعیت امارات از 300 هزار نفر در 1971 به بیش از 10 میلیون نفر و جمعیت قطر از 120 هزار نفر به دومیلیونو 800 هزار نفر افزایش یافته است. درحالحاضر کل جمعیت شش کشور جنوب خلیج فارس که در مناطق ساحلی این پهنه آبی ساکن هستند (با احتساب پنج میلیون جمعیت استان شرقی عربستان و سه میلیون جمعیت مناطق دریایی عراق) به حدود 33 میلیون نفر، یعنی تقریبا 10 برابر جمعیت ساکن در کل کرانههای ایران در خلیج فارس و دریای عمان بالغ میشود.
توسعهیافتگی کرانه عربی و عقبماندگی کرانه ایرانی مشکل بزرگتری است. با وجود اینکه سواحل ایران از نظر مزیتهای ژئوپلیتیک، عمق بیشتر آب، آلودگی زیستمحیطی کمتر (به علت چرخش آب در جهت خلاف عقربه ساعت)، جذابیتهای توریستی بیشتر و... در موقعیت بهتری قرار دارد، اما روند توسعه کرانه ایرانی با وجود برخی اقدامات مانند تأسیس مناطق آزاد و...، اصلا قابل مقایسه با توسعه کرانه عربی نیست. تولید ناخالص داخلی امارات از زمان تأسیس در 1971 تا 2019 حدود 238 برابر شده و از 77/1 میلیارد دلار به 421 میلیارد دلار افزایش یافته و تولید ناخالص داخلی عمان که توسعه کمتری به نسبت پنج کشور دیگر داشته، در همین فاصله 25 برابر شده است. کیفیت توسعه این کشورها نیز قابل توجه است. امارات و عمان در سال 2019 به ترتیب حدود 22 میلیون و 4.1 میلیون نفر گردشگر داشتهاند. درآمد امارات از محل گردشگری در همان سال حدود 44 میلیارد دلار بوده است. توسعه بنادر و فرودگاههایی در مقیاسهای جهانی، ایجاد صدها جزایر مصنوعی، تولید روزانه 20 میلیون متر مکعب آب شیرین در سال 2018 در کرانه عربی و... گویای شکاف عظیمی در بهرهبرداری از امکانات خلیج فارس در کرانه عربی و کرانه ایرانی است. مشکل مهمتر این است که عقبماندگی در حوزه توسعه بهسرعت در حوزه امنیت به معنای وسیع کلمه بازتاب مییابد و به شکل تهدیدات ژئوپلیتیک بروز میکند. همکاریهای امنیتی بین کرانه عربی و قدرتهای فرامنطقهای این تهدیدات را وسعت بیشتری داده است. ادامه روند جاری و افزایش شکاف در درجه توسعهیافتگی دو کرانه عربی و ایرانی میتواند هویت ایرانی خلیج فارس را که بخشی از امنیت ملی ایران است، تحت تأثیر قرار دهد که یکی از عوارض فرعی آن در معرض خطر بیشتر قرارگرفتن نام تاریخی خلیج فارس است. اتخاذ نوعی الگوی توسعه دریامحور به نحوی که مشوق جمعیت کرانه ایرانی برای ماندن در منطقه و جمعیت غیرمحلی برای مهاجرت به مناطق ساحلی باشد، اکنون به یک ضرورت اجتنابناپذیر تبدیل شده است.