دموکراسی تسکینی
دموکراسی، مفهومی روشن و یکدست در میان دولتها و آحاد مردم ایران ندارد. دولتها و بخشهای مختلف کشور، برداشت و تعریف خودشان را از این مفهوم دارند و مردم با تعریف و انتظار خودشان از دموکراسی پای صندوقهای رأی میروند و نمایندگان مجلس و رؤسای جمهور را انتخاب میکنند. این تنوعِ برداشت بیش از هر چیز خودش را در انتخابات مجلس عیان میکند، خاصه در حوزه انتخابیه در روستاها و شهرستانها که ما با یک تفاوت اساسی نسبت به کلانشهرها و پایتخت روبهرو هستیم، از شکل طیفبندیهای مردم در حمایت از نمایندگان تا مواجهه و انتظارات آنان از این نمایندگان. در روستاها و شهرستانها، دموکراسی از طریق صندوق رأی، این امکان را برای آنان فراهم کرده است که آنان بتوانند از هویت و منافع روزمرهشان دفاع کنند. با تساهل میتوان گفت در اینجا ما با نوعی «دموکراسی روستایی» روبهرو هستیم. دموکراسی روستایی، بیش از هر چیز به منافع کاربردی و ملموس در زندگی روزانه وابستگی دارد و مردم از انتخابات، این شیوه دموکراتیک، استفاده ابزاری میکنند تا مسائل و مشکلات مبتلابه جامعه خود را مرتفع سازد، اما در «دموکراسی شهری» که وابسته به شهروندان است هم با یکدستی روبهرو نیستیم. صورت دموکراسی یعنی انتخابات در شهرهای کوچک با کلانشهرها و در کلانشهرها با پایتخت و حتی در بخشهای پایتخت از یکدیگر متفاوت است. در شهرهای کوچک، انتخابات ابزاری برای رسیدن به مقاصد و منافع خُرد اقتصادی است و امید دستیابی به مشاغل و حداقل مزایای رفاهی و بهداشتی. در دموکراسی روستایی و شهرهای حاشیهای بهندرت کسانی در اندیشه مشارکتهای سیاسی و اجتماعیاند. دموکراسی روستایی، سابقه طولانی دارد و گاه در شکلگیری دولتها نقشی اساسی ایفا کرده است. نمونه دموکراسی روستایی را میتوان در هند و در بخشهایی از آفریقا یا هر جای دیگر که انسانها در آنجا وابسته به زمیناند، پیدا کرد. در این نوع دموکراسی، مردم تعهد کمتری به جمهوری دارند. بیشتر آرای دولت احمدینژاد و رئیسی، از روستاها و حاشیه شهرها و شهرستانهاست. البته این به آن معنا نیست این رؤسای جمهور در کلانشهرها و پایتخت حامیانی نداشتهاند.
دموکراسی وابسته به شهروندان (شهروندی) در بخشهایی از مراکز استان و پایتخت، نمود و معنایی واقعی دارد. به تعبیر ریچارد لاکمن، شهروندان با اتباع تفاوت دارند. شهروندان، حقوق فردی دارند و با مشارکتِ یکدیگر قانونگذاران و مدیران دولت را بهطور غیرمستقیم انتخاب میکنند. از نگاه لاکمن، دموکراسی چیزی بیش از صرف رأیدادن است و دموکراسی باید حق مشارکت در سیاست فراتر از انتخابات را تضمین کند. رأیدادنِ شهروندان فقط وقتی واقعا معنادار است که آنها از فشارها و تهدیدهای نامعقول دولتها مصون باشند. با اینکه صورتبندی فراوانی از دموکراسیها شده است اما هنوز نمیتوان از دموکراسی ایرانی و سیر تطور آن حرف زد و دست بر قضا برخلاف نظر لاکمن، دموکراسی ایران صرفا در صورت ظاهر آن یعنی انتخابات محقق شده است. آنچه از دموکراسیها با اشکال متنوع آن انتظار میرود استفاده از مزایای دموکراسی است. مزایایی که شامل مردم مطالبات اجتماعی، اقتصادی و مهمتر از همه مشارکت سیاسی در سطح وسیع آن است. در اینجا تأکیدم بر مزایای دموکراسی است، چراکه همه دموکراسیها بر استفاده از مزایای دموکراسی اتفاقنظر دارند، مزایایی که تحقق آن در همه دموکراسیها پیشفرض گرفته شدهاند. اما در دولتهای بعد از انقلاب ایران، هر دولتی تعریف خاص خود از دموکراسی را نه بهوضوح و صراحت بلکه در لفافه بیان کرده است، حتی برخی از رؤسای دولت، نه مستقیم بلکه غیرمستقیم از ناباوری به دموکراسی هم سخن گفتهاند. تضارب آرا بیش از آنکه در استفاده از مزایای دموکراسی باشد، در تعریف و تبیین آن بوده است. گویا هر دولتی «حکومتی» تازه است که روی کار آمده و در ابتدا باید معانی و مفاهیم مرتبط با دموکراسی را دوباره بازتعریف و تبیین کند. اینگونه به نظر میرسد که هنوز باورمندی به یک معنای واحد از دموکراسی وجود ندارد.
آنچه جملگی بر سر آن توافق دارند، صورتِ دموکراسی یعنی انتخابات است که آنهم در انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری و انتخابات دوره یازدهم مجلس مورد تردید قرار گرفت. پس بیدلیل نیست که هر نامزدی در آستانه انتخابات چنان وارد کارزار میشود که گویا قرار است برخلاف دولت پیشین طرحی نو در همه ابعاد دراندازد. این مواجهه با دولتهای پیشین چندان دور از انتظار نیست، چراکه تلاش در تغییر معانی و مفاهیم، عملکردها را هم تغییر خواهد داد. اغراق نیست اگر بگوییم دولتهای ایران با یک روحیه انقلابی روی کار میآیند که خود را ادامه یا پیوسته دولت قبلی نمیدانند و حتی تلاش میکنند خود را از نحوه دولتداریِ دولتهای سابق یا پیشین مبرا کنند. شاید در این زمینه دو دولت اصلاحات و سازندگی استثنا باشند که حفظ ظاهر کردهاند و اگرچه کاملا برداشت متفاوتی از دموکراسی و اداره جامعه داشتند، خصم یکدیگر نشدند. طرفه آنکه در این میان حتی دولتهایی که به دموکراسی باور داشتند نتوانستند این معنا را تبیین کرده و نهادهای آن را مستقر کنند؛ اما همه دولتها در یک برداشت از یک دموکراسی همداستان هستند. آنان دموکراسی و انتخابات را دستمایه تسکین آلام و رنجهای یک ملت میدانند. از سوی دیگر نهادهای رسمی نیز دموکراسی را تسکینی برای برونرفت از جدالهای طبقاتی میدانند و از سوی دیگر برای ازمیانبرداشتنِ نزاعهای جدی جریانهای سیاسی، با جابهجایی محل نزاع این جریانها و بهعرصهکشاندن آنان به میدان تنگ و ترشِ مدیریت اجرائی کشور از این نزاعها جلوگیری کرده و آن را از ریخت میاندازند. در واقع اینجا برداشت از دموکراسی چیزی شبیه دموکراسی تسکینی است که با دموکراسی واقعی فاصله زیادی دارد. دموکراسی واقعی از طریق انتخابات، زمانی محقق میشود که نخبگان ملی متعدد ناگزیر شوند در جریان رقابتشان برای کسب قدرت دولتی، متحدانی از بین نخبگان غیردولتی (مردم) به کار بگیرند، چیزی که در همه دولتها بعد از برگزاری انتخابات جایش خالی است.