گشایش عرصه سیاسی عمومی
حزب یک کارگاه تولید قدرت است؛ تولید قدرت از طریق تبدیل نیازهای اجتماعی به پدیدهای سیاسی. تصمیمگیری درباره نیازها و مشکلات اجتماعی مانند کرونا، کیفیت خودروی ساخت داخل، ارز چهارهزارو 200 تومانی، اداره بیمارستانها، افزایش جمعیت و... تصمیمگیریهای سیاسی است و در حیطه دانشهای تخصصی مانند پزشکی، مهندسی، اقتصادی و... محدود نمیشود. استراتژیهای هر حزب میتواند کنش سیاسیاش را فاعلانه یا منفعلانه کند. نگاههای انتظامی (ایجاد انتظام سیاسی)، حکومتی، هدایتی، تبلیغاتی یا اجتماعی به احزاب میتواند کارکردشان را تحتتأثیر قرار دهد. نوع نگاه ما به حزب حتی میتواند فقه سیاسی و بهطور مشخص فقه تحزب را آنگونه که در آثار مرحوم دکتر فیرحی مشاهده میکنیم، جهتدهی کند و البته گاه میتواند فقه تحزب را نیز به اعوجاج و انحراف بکشاند. کارکرد اصلی حزب این است که نسبت به هر «امر اجتماعی» نوعی «خودآگاهی سیاسی» پدید آورد. یک پدیده موجود در جامعه مثلا «آسیب محیطزیستی»، «کار زنان و کودکان»، «جمعیت»، «تولیدمثل و سقطجنین» و... توسط احزاب سیاسی از شکل ساده و فردی خود به در میآید و از عرصهای ظاهرا خصوصی به عرصه قدرت راه مییابد. حزب به «خودآگاهی نسبت به قدرتِ خویشتن» و ساخت قدرت به مثابه یک مصنوع میپردازد. حزب یک کارگاه تولید قدرت است. مثلا با اتصال زنان خانهدار به یکدیگر و ایجاد خودآگاهی قدرت در آنان، فعالیتهایشان را نوعی مقابله با نظام سرمایهداری و «زنجیرههای تجاری تغذیه (فستفود)» تلقی کردهاند. به عبارتی تلاش کردهاند تا مثلا برای زنان خانهدار این خودآگاهی را پدید آورند که آشپزی خانگی یک قدرت اجتماعی ضدسرمایهداری پدید میآورد. به عنوان مثالی آشنا در ایران میتوان به تلفات جانی و مالی ناشی از کیفیت خودرو اشاره کرد که میتواند توسط احزاب به یک خودآگاهی سیاسی تبدیل شود و آن را در چارچوب قدرت مدیران شرکتها و «زراندوزی» آنان به «قیمت جان مردم» تلقی کند و آن را به عرصه عمومی درآورند و عرصهای سیاسی برای آن بگشایند تا موضوع مبارزات مدنی، مبارزات انتخاباتی، تصمیمگیری دولتی یا حتی کشمکشهای خیابانی قرار گیرد. تعریفی که از حزب در اینجا اراده میکنیم، شاید متفاوت از آنچه تاکنون مطرح شده است، باشد و آن عبارت است از کارکرد حزب بهمثابه تولیدکننده قدرت، بهمثابه «مولدِ صورتبندیهای قدرت اجتماعی»، به مثابه ایجادکننده خودآگاهی جمعی از منافع فردی و سیاسیکننده این منافع. حزب کارگاه «تولید قدرت سیاسی از نیازها و تعاملات اجتماعی» است؛ کارکردی که در میان احزاب ما به حاشیه رفته است. حزب اگر بخواهد نقش «تولید قدرت سیاسی» ایفا کند، فراتر از مناسبات موجود میرود و نقشی کاملا فاعلانه مییابد. حزب نباید جای نهادهای دیگر اجتماعی مانند دانشگاهها، اندیشکدههای سیاستی یا سازمانهای تبلیغاتی را بگیرد. «تولید قدرت سیاسی» اصلیترین وظیفه یک حزب است. هدف حزب در درجه نخست این نیست که راهحلی برای مشکلات سیاستی کشور ارائه کند بلکه این وظیفه درجه دوم آن است که البته دستاورد مفیدی است. در نتیجه تصریح کارکرد حزب در این چشمانداز چنین است.
1- تبدیل یک امر شخصی به امر عمومی
2- ایجاد خودآگاهی عمومیِ قدرت
3- انتقال آن به عرصه عمومی
4- تبدیل آن به یک مسئله سیاسی
5- واردکردن آن در چرخه سیاستگذاری.
اینها مراحلی است که یک حزب (با تأکید بر عرصه سیاستگذاری) میتواند در گشایش عرصه سیاسی طی کند. یعنی یک حزب زمین بازی سیاسی را گسترده میکند. اینها کارکردهای یک حزب سیاستی است که البته سیاسیبودن را در بطن و متن خود دارد. این رویکرد حزب را بهصورت فاعلانهای میبیند و نه یک پدیده تبعی و پیرو قدرت. حزب اگر فقط از منظر نظم سیاسی، از منظر کارکردهای درون «کریدور»های رسمی قدرت، از منظر ثبات سیاسیِ حلقههایی خاص از حکومت یا تبلیغ یک ایدئولوژی خاص نگریسته شود، میتواند صرفا در چارچوب وضع موجود و طفیلی قدرتهای مسلط عمل کند. البته ما منکر این نیستیم که حزب باید کارکرد ثباتبخش به نظام سیاسی و به جامعه سیاسی داشته باشد؛ درواقع از منظر جدیدی هم که ما گشودهایم، چنین کارکردی منتفی نیست. اما چشمانداز حزب بهمثابه «مولد قدرتهای نوپدید اجتماعی»، پایداریِ اجتماعی-سیاسی (sustainability) را بیشتر فراهم میکند.
قدرت را از درون سلولهای اجتماعی تولید میکند و آن را به عرصه سیاسی و سیاستی برمیکشد. دیگر یک حزب در درون ایدئولوژی سنتی خود محصور نمیماند و راه ائتلاف با دیگر احزاب بر سر مسائل سیاستی گشوده میشود. بدینسان، ائتلاف چند حزب برای تبدیل «کیفیت و قیمتگذاری خودرو» به یک امر سیاسی امکانپذیر میشود. امکان مواجهه سیاسی با طبقه قدرتمندی که از ائتلاف مدیران خودروسازی و نمایندگان مجلس در طول زمان پدید آمده است، فراهم میشود. این، تبدیل امر اجتماعی به امر سیاسی است، تبدیل موضوع سیاستی به پدیده سیاسی است و تمرین تشکلیابی روزمره اجتماعی و ضامن پویایی سیاسی کشور است که میتواند از بسیاری خسرانها جلوگیری کند. کارکرد احزاب صورتبندیهای معطوف به قدرت است که دامنهای از خودآگاهی و بسیج اجتماعی تا ورود به چرخه سیاستگذاری را در بر میگیرد. تولید قدرت از خلال مناسبات اجتماعی و منافع گروهی اصلیترین وجه فعالیت حزبی است. یعنی از بطن جامعه «کالای عمومی قدرت» را صورتبندی میکند و بیرون میکشد. در این رویکرد، با دامنه وسیعی از موضوعات «سیاسیشونده» یعنی موضوعاتی که توسط حزب تبدیل به پدیده قدرت میشوند، سروکار داریم. اما پرسش این است که این چشمانداز چه پیامدهایی برای احزاب ایرانی دارد؟ پاسخ این است که ضروری است احزاب سیاسی در ایران استراتژی سیاسی خویش را در پرتو این چشمانداز بازبینی کنند؛ چراکه دامنه وسیعی از فعالیتها نمایان میشود و تقریبا هر پدیده سیاستگذاری قابلیت سیاسیشدن را دارد. ظرفیت آن را دارد که احزاب درباره آن خودآگاهی سیاسی در میان مردم پدید آورند و آن را به موضوع قدرت تبدیل کنند. درعینحال البته این قابلیت میتواند زمینههای تعامل با نظام سیاسی را فراهم کند و از برخوردهای براندازانه با حاکمیت جلوگیری کند؛ البته اگر درک و فهم حاکمیتی هم از این پدیده حاصل شود و اگر تاکنون دیر نشده باشد... .