اقتصاد ایران، اقتصاد جنگ و دفاع
جناب رئیسجمهور پرسیدند: چرا اوضاع اقتصادی خوب نمیشود؟ اوضاع خوب نمیشود، نه به این دلیل که دولتها بدون برنامه تشکیل میشوند! یا احزاب پشتیبان درواقع با افراد به رقابت آمدهاند، نه با برنامه! اوضاع خوب نمیشود، نه به این دلیل که گاه بعضی از اعضای هیئت دولت فاقد دانش، تجربه و برنامه مقتضی هستند! همانطورکه خودتان به یک وزیر نیز اخیرا تذکر دادید، کجاست برنامهای که برای رأی اعتماد ارائه کردید! بلکه مملکت حالش خوب نمیشود، چون نسخه تجویزی به بیماری سرایت نمیکند. چرا؟ چون اساسا بیماری و نسخههای تجویزی هیچ رابطه معنیداری باهم ندارند. ما در شرایط اقتصاد جنگی هستیم. چه آن را جنگ سرد یا گرم تلقی کنیم، چه اقتصاد ایران را در شرایط نه جنگ و نه صلح محسوب کنیم، در هر صورت در شرایط ناپایدار قرار داریم! اما در 20 سال گذشته، سیاستهایی که برای شرایط عادی مناسب است، تجویز میشود. معمولا در منابع علمی دانشگاهها، شرایط جوامع عادی فرض میشود و سیاستگذاریها تجزیهوتحلیل میشوند. چون فرض بر این است که جوامع باهم جنگ ندارند و اگر داشته باشند، در دوره کوتاهی پایان مییابد. ادبیات سیاستگذاری با رویکرد اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دفاعی، با اقتصاد درحال جنگ، با اقتصاد در شرایط عدم اطمینان و با اقتصاد پرنوسان و ناپایدار همسنخ است. برنامهریزی برای این شرایط متفاوت از شرایط باثبات و در حال رونق است. متصدیان امور توجه به این نکته ندارند که باید برای شرایط مخاطرهآمیز برنامهریزی و سیاستگذاری کنند. در شرایط پرتغییر، سیاستها نیز پیوسته بسته به تغییرات اختیاری یا قهری شرایط، تغییر میکنند. نظریههای علمی که بعضا به آنها استناد میشود، مانند حذف یارانهها از جمله حذف تبعیض ارزی، برای شرایط عادی است، نه اقتصاد جنگی (اعم از سرد یا گرم) و اقتصاد در شرایط عدماطمینان. بازاریترین و لیبرالترین اقتصادها در شرایط مبارزه، سراغ جیرهبندی، یارانه ترجیحی و نظایر این روشها در برنامهریزی میروند و میدانند نظام بازار پاسخگوی شرایط متزلزل نیست. نظام بازار به ثبات، امنیت و امکان پیشبینی وقایع نیاز دارد، چون بر پایه انتظارات عقلایی کار میکند. متأسفانه هدفگذاریها، سیاستها، برنامهها و بودجهریزیها هیچ مناسبتی با شرایط ما ندارد! مثلا رئیسجمهور محترم دستور دادهاند که نرخ رشد هشتدرصدی در سال 1401 هدف قرار داده شود! این در حالی است که اقتصاد در 12 سال نرخ رشد واقعی (رشد بدون تورم) نداشته است! کسانی که چنین نظری به ایشان دادهاند، نه اسباب و مؤلفههای این سطح از رشد را فهمیدهاند و نه شرایطی را که در آن قرار دارند، میفهمند! چرا از تجارب گذشته درس نمیگیریم؟! از جناب رئیسجمهور محترم، سپاسگزاریم که طرح موضوع کردند تا خردجمعی در تصمیمسازی به کمک آید. تا مصداق قول معروف که میگوید: «چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟» نشویم. ما در شرایط نزاع و درگیری با غرب (آمریکا و همپیمانان او) هستیم، ما تحریم هستیم، دورزدن تحریم هزینهها را بالا برده، درآمد را کاهش داده و سود فعالان اقتصادی را به حداقل رسانده است. یکسال و دوسال نیز نیست، تقریبا دو دهه است که در این شرایط به سر میبریم و عقبماندگی انباشته در حوزههای مختلف داریم. برای برنامهریزی و سیاستگذاری صواب، باید مشخص شود که آینده نزدیک و نسبتا دور چگونه خواهد بود؟ تا طراحی برنامه برای متصدیان امور ممکن باشد! سیاستگذاری که در شرایط حال طراحی میشود، با آینده کار دارد؛ صرفنظر از اینکه آثار خود را با وقفه نشان میدهد و در آینده نمود مییابد، در زمان حال با دانستن چشمانداز آینده، برای چگونهشدن در آینده، برنامه تهیه میشود. به همین دلیل چشمانداز 20ساله تهیه کردیم و به تأیید مجمع تشخیص مصلحت نظام و مقام معظم رهبری نیز رسید ولی دولت نهم و دهم، آن را لغو کرد. مسئله ما اینجاست که سیاستمداران باید به اقتصاددانان بگویند آینده چگونه است؟! فرضا دوره جنگی (تحریم) را کوتاهمدت در نظر بگیریم یا میانمدت یا بلندمدت؟ بنابراین پاسخ به سؤال بنیادی یادشده را باید در بیرون از اقتصاد و در عرصه سیاست جستوجو کرد. با اقتباس از اظهارنظر اقتصاددان مشهور، پل باران در کتاب اقتصاد سیاسی، میتوان گفت تغییر جهتهای سیاستها در اقتصاد کلان و مسائل آن را (گاه) باید بیرون از حوزه اقتصاد و در حوزه سیاست سراغ گرفت.
در اوایل دهه 60، رئیس محترم دولت وقت از بنیانگذار فقید و شریف جمهوری اسلامی ایران سؤال کرد: برنامهریزی پنجساله کشور را بر اساس اتمام جنگ در کوتاهمدت طراحی کنیم، یا با این فرض که تا پایان برنامه با آن مواجه هستیم؟ امام فرمودند: بر اساس اتمام جنگ در کوتاهمدت. به هر دلیل در عمل چنین نشد و محل بحث فعلی ما نیست؛ در هر صورت اگرچه برنامه با آن فرض تهیه شد اما اجرائی نشد و در عمل برنامه در شرایط بحران اجرا شد که گاه لحظهای تصمیمگیری و اجرا میشد. در واقع ناخواسته سیاستگذاری سیال و براساس شرایط متغیر که تغییرش در اختیار یک طرف نیست، امور مملکت اداره شد. جناب رئیسجمهور، سیاستگذاران این شرایط باید از نظریههای مربوط به قواعد بازی در اقتصاد استفاده کنند. متأسفانه این قواعد در منابع دانشگاهی نیز عمدتا در سطح اقتصاد خرد بحث میشود، نه در سطح اقتصاد کلان که موضوع بحث ماست. رویکرد ما با نگاه ابتکاری باید بازی در سطح کلان و بینالمللی شود. اگر قرار بر استمرار شرایط بحرانی باشد، دفاع و مقاومت تا اخذ نتیجه لازم راهبرد ماست؛ اولا باید چندجانبه بازی کرد، یعنی این بازی دوطرفه نیست. چون آمریکا و متحدانش مثل انگلیس، کانادا و استرالیا یک سوی بازی هستند. سوی دیگر در اروپا، آلمان، فرانسه و دیگر اجزای آن یعنی منطقه یورو قرار دارند. در آسیا، روس، چین و حتی هند نوع دیگری بازی میکنند. آنگاه بازی ما و دوستان واقعی ما با توجه به بازی آنها تعیین تکلیف میشود. نمیدانم عراق، سوریه و لبنان چه اندازه با ما هماهنگ هستند؟ معالوصف رفتار آنها را در هر واقعه باید تحلیل کرد. در این بازی بینالمللی باید کشورهایی مانند پاکستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و افغانستان را نیز در معادلات بازی ذکرشده دید. با این توضیح حالا باید قواعد بازی چندجانبه را که بیرون از نظریههای مرسوم است، در شرایط متغیر و نااطمینانی کار کرد. یعنی نظریههای در حوزه احتمالات و سناریوسازی را در این نوع از اداره اقتصاد به کار گرفت (اگر-آنگاه). اقتصاد با تجارت جهانی محدود و با مخاطره، با ارزآوری محدود و دشوار، اقتصاد پرهزینهای که دورزدن تحریم به همراه دارد و... واقعیت انکارناپذیر ماست که سالها با آن دستبهگریبان هستیم. سیاستگذاری اقتصادی در شرایط نااطمینانی و رقابت از نوع تضاد منافع یعنی از نوع برد-باخت، پیچیدگی دارد. گفتمان غالب نشان میدهد که بازی ما بازی برد-برد نیست! بعضی کارشناسان در اواخر دولت دهم به مقامات کشور گزارش داده بودند که نفت آمریکا در 2021 میلادی به پایان میرسد، با این دست خطای محاسباتی بزرگ نمیشود برنده بازی شد! یک روز آنها کشتی نفتکش ما را در دریا اسیر خود میکنند و روز دیگر ما کشتی آنها را اسیر خود میکنیم، نهایتا صادرات نفت با این روش چه نتیجهای در بر خواهد داشت؟ آیا در این شرایط میتوانیم جایگزین نفت یعنی صادرات غیرنفتی را در سطح مناسب داشته باشیم؟ آیا هزینه و فایده جنگ برآورد شده است؟! اعم از معنوی و مادی؟ یعنی از یک سو عقبماندگی در عمران و آبادانی چه جادهای، کارخانهای و... محاسبه شده است؟ بهطورکلی پیشرفت مادی، علمی و رفتاری بررسی شده است؟ آثار نابهنجار اجتماعی این اوضاع چطور؟ گذشته مشابهی را داشتهایم. عوامل شکست ملیشدن صنعت نفت را علاوه بر تحریم، یکی شکستن اتحاد ملی میدانند که به آیتالله کاشانی و دکتر مصدق و پیروان آنها برمیگردد. دومین را به همکاری عربستان با تحریمکنندگان که خلأ نفت ما در بازار جهانی را پوشش داد. امروز ضمن آنکه دومین عامل کماکان وجود دارد و عربستان همان نقش را بازی میکند، اتحاد ملی نیز آسیب دیده است، بخش قابلتوجهی از تأییدنشدگان انتخابات مجلس و ریاستجمهوری متعلق به نظام بوده و هستند، طرفدارانی دارند که ناراحت هستند! در بازی امروز نباید شکست گذشته تکرار شود، به قول معروف مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود! اگرچه نسخه دولت مصدق نشانههای خوبی داشت، مثل رشد صادرات غیرنفتی، معالوصف تحریم غرب به سرکردگی انگلستان متأسفانه نتیجه نامطلوب داد. چون دوگانگی پیش آمد و اقتصاد داخلی پاسخگو نبود. در چنین شرایطی فشار بر مردم و آستانه تحمل آنها باید واکاوی شود. وقتی قرار شد بازی مبارزاتی در اقتصاد داشته باشی، نمیدانی جریانهای مقابل چه سیاستی خواهند داشت تا شما ضد آن را اجرا کنی (آنهم سریع و گاه با پوشش)، در واقع سیاست یکی، تابع سیاست دیگری نیز خواهد بود. البته اینکه منفعل باشیم یا فعال مهم است. چنانچه ما فعال باشیم، طرف مقابل تابع میشود. معالوصف اقتصاد رونق نمیگیرد، تا اینکه ماجرا پایان یابد یا ساختار اقتصاد بهطور کامل داخلی شود. امر اخیر در سخن آسان و در عمل بسیار دشوار است. حتی نمیتوان بخشی از روشهای تأمین منافع را به کشورهای دوست سپرد. چون آنها در معادلات خود تعارض منافع با غرب را میبینند و هزینه-فایده خود را منظور میکنند. چرا اقتصاد ایران به فرمایش مقام معظم رهبری مقاوم نمیشود؟ مثلا چرا به تغییر ارز حساس است؟ چون این اقتصاد به خارج نیاز مبرم دارد؛ بسیاری از زیرمجموعههای صنعت، کشاورزی و خدمات وابسته به خارج هستند.
پاسخ به این سؤال که آیا قطع این وابستگیها و داخلیشدن آنها شدنی است یا خیر و اگر آری، آیا بهصرفه است یا نه، صرفنظر از اینکه پاسخ تفصیلی در اینجا ممکن نیست اما علم اقتصاد بر مبنای مزیت نسبی و سایر نظریههای تکمیلی و اصلاحکننده، آن را بهصرفه نمیداند و اگر بهصرفه نیز شود، به مصلحت نیست، چون تجربه نشان میدهد که رشد دانش فنی، صنعتیشدن و رفاه مثبت جامعه به عقب میافتد و در تعامل با خارج بهطور پویا پیشرفت میکند. دقیقا مشابه داد و ستدهای علمی میان ملل. اقتصاد جنگی، سرباز و فرمانده فداکار میخواهد، نه پولکی! وقتی رفقا و فامیلها متصدی امور شوند، هرچند تقوا در میان باشد، شیطان آرام نمیگیرد و با وسوسههای پولخواری و فسادآور نمیشود مبارزه کرد. شرایط زمانی بغرنج میشود که ناظران نیز خودی باشند! بعد انتظار داریم با فساد مبارزه شود. نااطمینانی را فقط دشمن ایجاد نکرده است، خود ما در تلاطم بیرونی و درونی آن نیز نقش داریم. در سال ۹۸ به مردم گفتیم که بنزین گران نمیشود، اما شد! مردم را به بازار سرمایه دعوت کردیم و وعده دادیم اما عکس منافع آنها عمل کردیم! کالاهای سبد خانوار بیترمز بالا میرود و زندگی را بر مردم سخت و غیرقابلتحمل ساختهایم، خط فقر بهشدت بالا رفته است، با این وضعیت نمیشود در جنگ اقتصادی پیروز شد. آیا برآورد شده است که بودجه ۱۴۰۱ چقدر کسری واقعی خواهد داشت؟ بدهی دولت چه مقدار خواهد شد؟ تأمین کسر بودجه چارهاندیشی شده و آثار آن بر اوضاع مردم و تولید تخمین زده شده است؟ اگر رقیب بازی خاصی انجام دهد، تخریب آن اندازهگیری تقریبی و روش مهار آن بررسی شده است؟ یک سؤال ساده: تعلیق و تأخیر توافق بهاصطلاح برجام بیشتر به زیان کدام سو است؟ محاسبه شده؟ چرا؟ در پایان تأکید میشود که سیاستگذاری ما باید بر مبنای شرایط عدم اطمینان باشد، در شرایط جنگ، رفتار متخاصم مهم است، همانطورکه بعضی دلسوزان گفتهاند و مقام معظم رهبری نیز یادآور شدهاند، این وضعیت نمیتواند ادامه یابد، اگرچه جنگ گرم نمیشود اما تسلیم نیز نمیشویم. پس لازم است سردرگم نباشیم تا اقتصاد این نظام با برنامه سامان گیرد و رشد بالنده کند.