سیاست، دانشگاه و استاندارد دوگانه
اضافهکردن علیرضا زاکانی و باقر قالیباف، دو چهره تمام اصولگرای فعال عرصه این روزهای سیاست، به هیئت امنای دانشگاه تهران این پرسش را ایجاد میکند که چطور میتوان سیاسیون را در اداره دانشگاه دخیل کرد، اما از آن سو حیات سیاسی دانشگاه را به حالت تعلیق درآورد. جنبش دانشجویی که در دوران اصلاحات شکوفاه شده بود، از دولت نهم به این سو با تعطیلی انجمنهای سیاسی مستقل و برخورد با فعالان دانشجویی کمکم طالعش رو به افول نهاد و حتی آمدن دولت اعتدالی هم نتوانست نفسی تازه بر آن بدمد. امر سیاسی در دانشگاهها به درختی بدل شد که ریشهاش خشکانده شده بود.
زمانی جنبش دانشجویی متهم به این بود که ابزار دست احزاب سیاسی شده است، فضای دانشگاه سیاستزده توصیف میشد و مسئولان دانشگاهی که مانع فعالیت آزاد طیفهای مختلف دانشجویی نمیشدند، متهم به سیاسیبازی و سیاسیکاری بودند. آنها که حضور چهرههای سیاسی را در هیئت امنای دانشگاهها طبیعی میدانند، معتقدند حتی چهرههایی از دولت اعتدالی یا منتسب به اصلاحات هم سابق بر این یا در همین اواخر در هیئت امنای دانشگاهها حضور داشتند، پس این اتفاق نه جدید است نه عجیب. نکتهای که به آن توجه نمیکنند یکی غلظت سیاسی چهرههای تازهمنصوبشده اخیر است و حواشیای که دامنگیر یکی از آنها بوده و همین، شائبه سیاسیکاری را تقویت میکند و دوم اینکه حتی در آن انتصابها هم اگر وجهه سیاسی بر وجهه علمی، کارشناسی و دانشگاهی غلبه داشته باشد، آن قلت وارد است. انتصاب زاکانی به سمت شهردار تهران حتی میان خود اصولگرایان هم اما و اگر زیاد داشت تا جایی که کار به شکایت یک چهره شناختهشده رسانهای اصولگرا هم کشید. بعد هم که ماجرای انتصاب دامادش پیش آمد و باز حاشیهساز شد. همینهاست که ماجرا را شبیه نوعی لجبازی با هدف اعطای تشخصی جدید، به منصوبان کرده
است. درحالیکه وقتی ترکیب هیئت امنا و دانشگاه کنار هم مینشیند، معمولا افرادی با برچسب چهره فرهنگی، استاد دانشگاه، خیّر، کارآفرین و... به ذهن متبادر میشود. انتصاب این دو نفر برای بسیاری این پرسش را ایجاد کرد که مگر کشور قحطالرجال شده است! و برای همین یادآوری شد که زمانی امثال محمود حسابی، علیاصغر حکمت، پرویز ناتلخانلری، عیسی صدیق، محمود افشار و محمدعلی فروغی بر کرسی هیئت امنای دانشگاه مادر تکیه زده بودند.