|

اقتصاد ملی و اقتصادیات آب

‌در ‌چند دهه گذشته مطالب زیادی درباره کم‌آبی در کشورمان نوشته و گفته‌ شده‌ است. همگان پذیرفته‌ایم که سرزمین مادری‌مان آب چندانی ندارد و باید به‌گونه‌ای با این دشواری کم‌آبی بسازیم و با محدودیت‌های طبیعی هماهنگ شویم. به بیان دیگر کم‌آبی و حساسیت بسیار بالای مسائل مربوط به آب برای همه تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران روشن بوده‌ است. آنان حتی بر این نکته هم آگاهی کامل داشته‌اند که جامعه ایرانی در طول هزاره‌های گذشته چگونه با درایت و تدبیر و سخت‌کوشی خود بر این محدودیت غلبه کرده‌ است. بااین‌حال امروزه معضل کم‌آبی و حتی بی‌آبی تشدید شده‌ و در سطح یک تهدید بزرگ برای آینده کشور مطرح است. این بدان‌معنی است که رویکرد متولیان امر به مسائل حوزه آب در چند دهه گذشته رویکرد مناسب و کارآمدی نبوده‌‌ و آنان در این میدان بسیار مهم موفق به انتخاب شیوه درست نشده‌ و به بیان دیگر نمره قبولی نگرفته‌اند. عمده دستاوردهای این رویکرد نامناسب را ذیل هفت سرفصل زیر می‌توان خلاصه کرد:

1- تسهیم نامعقول آب بین صاحبان سهام: در شرایط کم‌آبی تعیین سهم هریک از چهار سهامدار (خانوارها، بخش کشاورزی، صنایع و طبیعت) مهم‌ترین و اولین مسئله است. این تسهیم باید به‌گونه‌ای انجام گیرد که بیشترین منافع را از نظر اقتصادی برای کشور به همراه داشته‌ و رشد اقتصادی بلندمدت کشور را تضمین کند. بارزترین بند کارنامه مدیریت آب کشور نادیده‌گرفتن سهم طبیعت است. برای نمونه جریان آب ورودی به دریاچه ارومیه با ساخت ده‌ها سد کوچک و بزرگ قطع شده‌ و دریاچه از حقابه خود محروم می‌شود و سال‌ها بعد فریاد اعتراض خود را با خشک‌شدن سریع به گوش همگان می‌رساند. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا مطالعه‌ای برای تعیین حد مجاز برداشت آب در این رودخانه‌ها به‌گونه‌ای که به ظرفیت‌های طبیعی منطقه آسیب نرسد و این ثروت بزرگ برای آیندگان محفوظ بماند، انجام می‌گیرد؟ تقسیم آب بین طبیعت و سه شریک دیگر از چه منطقی پیروی می‌کند؟ با مروری بر کارنامه گذشته می‌توان ادعا کرد این منطق فقط جلب رضایت بهره‌برداران و خواباندن فریاد اعتراضات مردم بوده‌ و چون طبیعت در کوتاه‌مدت قدرت فریاد‌کشیدن ندارد، طبعا از حق خود محروم شده‌ است.

2- ضرورت افزایش بهره‌وری: بیشترین سهم آب برداشتی به کشاورزی اختصاص داشته‌ است. آیا در سال‌های گذشته اقدام درخوری برای بهبود شیوه مصرف آب در این بخش انجام گرفته‌ است؟ آیا برآورد درستی از میزان اتلاف آب در بخش کشاورزی به دلیل رواج شیوه‌های سنتی آبیاری داریم؟ در دهه‌های گذشته تلاش فراوانی برای ترویج شیوه‌های نوین آبیاری انجام گرفته‌ اما حجم فعالیت و میزان دستاورد هرگز متناسب با میزان نیاز نبوده‌ است. در حوزه مصرف شهری نیز چنین بحثی قابل‌طرح است. میزان سرانه مصرف آب شهری در کشورمان هرگز متناسب با ابعاد مشکل کم‌آبی نیست. به بیان دقیق‌تر تلاش متولیان امر برای اصلاح الگوی مصرف آب چه در حوزه مصرف خانگی چه در حوزه کشاورزی هرگز کفایت لازم را نداشته‌ است.

3- افراط در دستکاری طبیعت: در ‌چند دهه گذشته سدهای بی‌شماری در سرتاسر کشور ایجاد شده و به‌گونه‌ای مسابقه سدسازی بین مناطق کشور شدت گرفته‌ است. علاوه‌براین طرح‌های متعددی برای انتقال آب موردتوجه قرار گرفته و بعضا اجرا شده‌اند. درواقع می‌توان ادعا کرد جریان سدسازی در کشور نه با هدف مهار و مدیریت بهتر آب‌های سطحی بلکه با هدف محروم‌کردن طبیعت از حقابه خود شکل گرفته‌ است. آثار منفی این افراط در دستکاری طبیعت اینک به شکل بحران‌های زیست‌محیطی و حتی تنش‌های اجتماعی در شرف ظهور است. از یک نظر این افراط در دستکاری طبیعت (به‌جای مهار نیروهای طبیعی و بهره‌برداری بهتر از آنها) را می‌توان به تلاش چشمگیر گروه کثیری از شهروندان برای «تغییر چهره» چه از طریق افراط در مصرف لوازم آرایش یا حتی افراط در استفاده از تیغ جراحی تشبیه کرد. زیرا هر دو افراط منعکس‌کننده نارضایتی از وضع موجود و تلاش برای «دیگر شدن» به‌جای اصلاح شیوه زندگی است.

4- برداشت جفاکارانه از منابع آب زیرزمینی: برخلاف پیشینیان که با فناوری شگفت و همت والای خود قنات‌های متعددی را به بهره‌برداری رسانده و بدون صدمه‌زدن به طبیعت زندگی خود را اداره کردند، جامعه امروز ایران با برداشت بی‌رویه آب از منابع زیرزمینی، مقدمات یک بحران بزرگ را فراهم آورده که پدیده نگران‌کننده نشست زمین فقط یکی از بندهای آن است. متولیان امر هرگز نتوانسته‌اند بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی را در سطح مجاز مهار کنند‌ و حتی در دوره‌ای برداشت بی‌حدوحصر را تبلیغ کرده‌اند.

5- بی‌اعتنایی به بازیافت آب: محدودیت منابع آب ایجاب می‌کرده که سرمایه‌گذاری برای بازیافت آب و بهره‌برداری پساب شهری و صنعتی در مقیاس وسیع صورت گیرد. بدین‌ترتیب علاوه بر جلوگیری از آلودگی طبیعت و آب‌های زیرزمینی، هدف افزایش بهره‌وری در استفاده از آب نیز محقق می‌شد. اما اینک با وجود صرف هزینه فراوان برای ساخت تصفیه‌خانه‌ها در بسیاری از شهرها، هنوز بخش مهم پساب شهری و صنعتی در طبیعت رها می‌شود.

6- سرعت اندک پیشرفت صنعت شیرین‌سازی آب شور: در چند دهه گذشته جامعه ما فرصت کافی برای سرمایه‌گذاری سنگین در صنعت آب‌شیرین‌کن داشت. اگر از این فرصت استفاده بهینه انجام می‌گرفت، اینک علاوه بر تأمین آب شرب کافی، به دلیل تسلط بر فناوری مربوط، هزینه تولید آب شیرین در کشور کاهش می‌یافت‌ و حتی کشورمان می‌توانست در خط مقدم این دانش قرار گرفته و با صدور خدمات فنی و مهندسی درآمد ارزی کسب کند. اما در این حوزه هم با کم‌کاری جدی مواجه هستیم و در مقایسه با کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس کار چندانی نکرده‌ایم. گفتنی است به دلیل برداشت گسترده کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس، درجه شوری آب منطقه افزایش یافته‌ و همین امر هزینه تولید آب شیرین را برای ما بالا برده‌است.

7- بی‌توجهی به الگوی اسکان جمعیت: در مطالعات آمایش سرزمین اوایل دهه 50 پیشنهاد شد با عنایت به کم‌آبی فزاینده کشور، به‌تدریج مقدمات مهاجرت جمعیت به ساحل جنوبی و نزدیک‌شدن به دریا فراهم شود. به بیان دیگر پیشنهاد کارشناسان این بود که به‌جای اندیشیدن به پروژه‌های پرهزینه انتقال آب دریا به مراکز جمعیتی و اقتصادی، مراکز جمعیتی و اقتصادی را تا حدی که می‌توانیم به منابع آب نزدیک کنیم تا هزینه انتقال آب به حداقل برسد. لیکن این اصل مسلم برای نزدیک به 50 سال مورد بی‌مهری قرار گرفته‌ است. در‌ این سال‌ها مراکز صنعتی بزرگ در مکان‌های کم‌آب ساخته‌شدند‌ و اینک مقصر اصلی بحران کم‌آبی تلقی می‌شوند. با نگاهی گذرا به کارنامه مدیریت آب در کشورمان می‌توانیم ادعا کنیم نگاه اقتصادی به آب به‌عنوان یک منبع بسیار محدود و فوق‌العاده ارزشمند هرگز موردتوجه نبوده، و تصمیم‌گیرندگان صرفا در فضایی احساسی و غیرکارشناسی و بدون اعتنا به شاخص‌های کارآمدی اقتصاد و تولید و فقط با هدف جلب رضایت بهره‌برداران خواه کشاورزی و خواه خانگی‌ یا صنعتی تصمیم گرفته‌اند. این است که باید آرزو کنیم اقتصاد ملی ما هرچه زودتر با دانش اقتصاد منابع آبی آشتی کند.