طرح صیانت تنفس یا خفگی جنگل؟
32 نفر از کرسینشینان مجلس شورای اسلامی از سه استان شمالی در جلسهای با رئیس دولت سیزدهم گرد هم آمدند. در نگاهی خوشبینانه چهبسا تصور میشد که این جمع قاطع و در کسوت نمایندگی سرانجام برای نابودی محتوم آینده این خطه از کشورمان احساس خطر کرده و لابد در جستوجوی چارهای برای نجات آن هستند یا که صدای موریانهوار تخریب درون جنگلها اکنون بهصورت نمایی کریه برای آنان رخ نموده یا شیرابههای متعفن از کوههای زباله در جایجای این اقلیم، شاید راه به کرسیهای مخملین آنان گرفته است یا... . اما شگفتا که در انبوهی از این فوریتها، دغدغه اصلی این جمع نگرانی از توقف فعالیت کارخانههای چوب بوده است. کارخانههایی که اساسا قرار نبوده از پیکر نیمه این جنگلها که ظاهرا در حال تنفس مصنوعی هستند، باز هم برای رونق کوتاهمدت خود بستانند. رونقی که روزی نهچندان دور و به بهای رخسار زرد و بیابانیشدن این ناحیه تمام شده و بر چین شرم نسل حاضر خواهد افزود. این واحدهای صنعتی در قراردادهای روی کاغذ متعهد بودند چوب مورد نیاز خود را با زراعت و تولید چوب درختانی مانند صنوبر یا از طریق واردات تدارک ببینند. اما اکنون و به یمن حمایت و سخاوت این جمع مطلق از نمایندگان و به بهانه جمعآوری درختان کمشمار پوسیده، چشم به آخرین ضربان قلب جنگل دوختهاند. رئیس مجمع نمایندگان استان مازندران گفته است: «قانون تنفس در کلیات مشکلی ندارد، اما به نظر ما بعضی از موارد در این قانون دیده نشده است. برخی درختان بر اثر توفان یا رانش زمین یا سیل در کف جنگل میافتند، تجربیات سنوات گذشته نشان داده است که این درختان علت بسیاری از آتشسوزیها در جنگل هستند!». او میافزاید: «در بحث تنفس جنگل، تعداد زیادی از کارخانجات چوب، کاغذ و نئوپان که در سنوات گذشته با هزاران میلیارد تومان از بیتالمال احداث شدهاند، دچار مشکل شدهاند، زیرا ما فکری نکردیم که تأمین چوب این صنایع چطور انجام شود؟». ایشان با بیان دو استدلال ناهمگون سرانجام انگیزه اصلی و چهبسا غیرملی این جلسه را رو میکند. پرسش از ایشان این است که اگر منافع این کارخانجات با تداوم حیات این کانونهای حیات در تعارض باشد، چه توصیهای خواهید داشت؟ آیا باز هم بر ادامه نفیر جانسوز ارهموتوریها تأکید میکنید؟ مگر نه اینکه شما نیز مانند همه مردم این کشور بر شاخههای آن نشستهاید؟ پس چرا بن میبرید؟
به نظر میرسد حلقههای چوبخوار از پیکر مجروح و مثلهشده جنگلهای هیرکانی شمال و در سایه این حمایت بیدریغ کماکان درصددند به بهانه معدودی درختان خشکیده و با احداث جاده بر آخرین رمق این اکوسیستم بینظیر تیر خلاص بزنند. عرصه بیبدیلی که در 50 سال اخیر نیمی از خود را از دست داده است. جالب اینجاست که طرح موسوم به «صیانت» که تداعی مفاهیم مغلوبی مانند بانکداری اسلامی، عدالت اجتماعی در سایه لواساننشینی و... است، در سکوت پرسشآمیز متولیان منابع طبیعی و محیط زیست کشور صورت میگیرد. متولیانی که برنامه کار خود را در آغاز تا توانستند سبز سبز مینویسند و بیهیچ حسابرسی اما کارنامهای به رنگ زرد زرد در دست دارند تا از این کرسی به کرسی دیگری کوچ کنند. این متولیان و در خلال دههها تخریب متأسفانه مسئولیت خود را در حفاظت از این عرصههای ملی به اختیار و مالکیت تعبیر کرده و در غیاب نهادهای مدنی و همچون ماشینهای امضا، بر پای هر امر تخریبی مهر موافقت میزنند. با کلامی بغضآلود این جمع از نمایندگان را خطاب قرار میدهم. بهتر میدانید سالهاست نفسهای این کانون تنفس خود به شماره افتاده است. به نظر میرسد در چنین روندی و در سایه سکوت آمیخته با رضایت دستگاههای خدماتی و مسئول، از بقایای این اقلیم بینظیر اندکی هم به جا نماند. ایکاش با لختی اندیشه و در محکمه وجدان از خود بپرسیم آیا رکود کارخانجات چوب اساسیترین مشکل در این اقلیم آسیبدیده است؟ آیا اساسا و در این سالهای پرشتاب از عمر کرسی ناپایدار خود، ارزش دارد که اثر انگشت بر تیغه این تخریب داشته باشیم؟