جای خالی روششناسی نهادگرا
نهادگرایی یک مکتب فکری یا ایدئولوژی نیست، بلکه یک روششناسی است. نهادگرایی معتقد است طرفدار هر مکتب و جریان فکری هستید، برای اجرای نظریات برخاسته از آن نحله، باید به شرایط و الزامات آن نیز توجه کنید. آیا سازوکار جامعه که منبعث از نهادهاست، میتواند نظریهای را که از یک دستگاه فکری ساطع شده است، بپذیرد و با آن تطبیق یابد، تعامل کند و نتایج مدنظر از آن را استخراج کند و نیاز به فشار قهری برای سازگاری نباشد؟ که اگر چنین باشد، نهادگرایی میگوید آن سیاست دفع میشود و جذب نمیشود و کارا نخواهد بود. بسیاری از سیاستهایی که در کشورها و جوامع در حال پیشرفت، برای حل مسائل در کشاورزی، صنعت و خدمات مانند بانکداری یا بازار سرمایه و... اخذ میشوند، اما آنها را به هدف نمیرسانند، به عدم انطباق نهادها با سیاستها یا نبود شرایط برای اجرای آن و رعایتنشدن الزامات آن سیاست با سازوکار جامعه مربوط میشود. هر نظریهای که برای اداره جامعه ارائه و پیشنهاد میشود، نباید صرفا زایش وضعیت فرضی، انتزاع ذهن و برخاسته از تمایلات فکری باشد، بلکه باید از یک سو شرایط واقعی جامعه را در نظر گرفت و از سوی دیگر برای اخذ نتیجه از آن نظریه یا سیاست به نیازهای آن نیز توجه شود؛ پس انطباق نظریه یا سیاست پیشنهادی با واقعیت و امکانسنجی اجرای آن، مهم و تعیینکننده است. نظریههایی که با آن مملکت میچرخد، چه اندازه در محافل تصمیمسازی نقد و بررسی شده و تبعات آنها سنجیده شده و چه اندازه به این فرایند پالایش فکر و تطبیق آن با سازوکار جامعه (عینیت) توجه شده است؟! مثلا سالهای سال است که از طریق آزادسازی قیمتها، با رشد نقدینگی و تورمسازی، جامعه را در حوزه اقتصاد به چرخش درمیآوریم، به جای رشد ارزش افزوده و تولید، قیمتها و دستمزدها را بالا برده، تولید اسمی را رشد دادهایم! ضمن آنکه به بیکاری افزودهایم! با رشد دستمزدها، قدرت خرید را کاهش دادهایم! هرگاه سؤال میشود چرا سراغ آزادسازی قیمت کالاها رفتهایم؟ میگویند قیمتهای آزاد در بازار آزاد سبب بهینگی تخصیص منابع میشود. بله در نظریه اقتصاد کلاسیک چنین آمده است؛ اما حتی یک نفر از آنها آثار علمی صاحبان این اندیشه را یا نخوانده یا دقت نکرده است! جالب است که انگ بیسوادی به مخالفان فکری خود نیز میزنند! درحالیکه طرف مقابلش نیز مانند او صاحب تخصص (علم و تجربه) مربوط است! اما چرا ادعا کردهایم که یک کتاب از پشتوانه فکری بازار را با تعمق نخواندهاند! چون در فلسفه ثابت شده است که میتوان از مشخصات اثر یا معلول، پی به مشخصات مؤثر یا علت ایجادی برد. با وجود آنکه گاه مخالفان برنامهریزی و طرفداران حاکمیت بازار، خود صاحبمنصبان عالیرتبه در سازمان برنامه ایران بودهاند، سراغ حاکمیت بازار رفتهاند! متأسفانه به شرایط و الزامات بازار نیز توجه نکردهاند و نگفتهاند که اقتصاد ایران فاقد شرایط بازار آزاد رقابتی است. حتی بیان نکردهاند که هرگاه از امتیازات بازار آزاد صحبت میشود، نتایج آن زمانی حاصل میشود که نهتنها بازار کالا و خدمات، بلکه بازار کار، پول و سرمایه نیز باید آزاد و رقابتی باشند و اگر یکی چنین نباشد، همه مناسبات رقابتی حتی در بازار کالا و خدمات آسیب میبینند و نتایج نامطلوب و غیربهینه عاید میشود. فرضا میگویند بهای بنزین باید فوب خلیج فارس باشد، اما نمیگویند دستمزدها نیز باید چنین باشد و نمیشود دستمزد استاد دانشگاه یکچهارم دستمزد مهدکودک امارات، دوبی و کویت باشد!
همینطور است بهای پول و نرخ بهره، ارزش سهام شرکتها و... مانند آزادی در جابهجایی عوامل تولید تا راهنمای قیمتها بتواند عمل کند. برای مقاومت اقتصاد ایران در برابر مزاحمت و فشارهای مخالفان خارجی نیز همین موضوع وجود شرایط نهادی مصداق دارد. سالهای متمادی است که صحبت از اقتصاد مقاومتی میشود، اما اوضاع کنونی ما نشان میدهد که به این مهم بهطور مؤثر -خواسته یا ناخواسته- نپرداختهایم. بنابراین ظرف سه سال، بهراحتی ارزش پول ملی یکهفتم میشود و تبعات آن کمر مردم را میشکند! در این وضعیت، چنانچه فرض شود در سیاست مقاومت شود، اما در اقتصاد چنین نشود، چه میشود؟ آنها که مبارزه میکنند، به قول مقام معظم رهبری، آیا وضعیت آحاد مردم را نیز در نظر گرفتهاند؟ میتوانند این مبارزه را همراهی کنند؟! آیا آنها شرایط مقاومت را دارند؟ شاخصها و آمارهایی مانند سطح فقر و بزهکاریها، خروج سرمایههای مادی و معنوی چه چیز را نشان میدهند؟! همانطور که اشاره شد، واقعگرایی کیفیت سازوکار جامعه مهم است. برای اداره و سیاستگذاری صحیح جامعه باید انطباق و سازگاری نظریه با واقعیت را سنجید. صرفنظر از گرایش سیاسی و ایدئولوژیک، باید شرایط واقعی را دید و سیاستهای منطبق بر آن را اعمال کرد. این پیشنیاز هر نوع تصمیمگیری و سیاستگذاری است، نمیشود بر فعلوانفعالات جامعه، رفتار ناخواستهای را تحمیل کرد، حیات جمعی سازوکاری متناسب با انظارات، فرهنگ، باورها، علم، توانمندی اقتصادی و... دارد. بنابراین این سازوکار نمیتواند برای بلندمدت، نامتعادل بچرخد؛ باید زود به توازن بازگردد در غیر این صورت به انحراف میگراید، به همین دلیل همه نظامات اجتماعی پیشرفته رفتار جمعی را رصد میکنند و به خود ارزیابی میپردازند و در صورت لزوم اقدام به تصحیح برنامههای اجرائی میکنند که به آن «بازخورد» میگویند. همه نظریههای علمی، تحت شرایطی نتیجه مطلوب میدهند. این الزام و ملزوم، در علوم اجتماعی مثل مدیریت، اقتصاد، سیاست و جامعهشناسی، موضوع حیاتی و اساسی است. حتی اجرای بعضی سیاستها و راهبردها ضمن آنکه مجری مناسب خود را میطلبد، مردم سازگار را نیز میخواهد. مثلا خصوصیسازی نیاز به واگذارکنندگان و گیرندگان مناسب دارد. مناطق آزاد تجاری را به هدف رشد صادرات ایجاد کردیم، اما واردات زیاد شد و نتیجه معکوس گرفتهایم! اگر سه دهه از رویآوری به آزادسازی نتیجه نگرفتهایم، صرفنظر از نقد نظریهها و با فرض صحت آنها، یعنی فاقد شرایط اجرای آن بودهایم! اساسا اجرای نظام بازار با تغییرات غیرقابل پیشبینی و قهری سازگار نیست و نهتنها سرمایه جذب نمیشود، بلکه میپراند و جامعه از آثار رشد سرمایه محروم میشود، بیکاری و تورم زیاد میشود، تراز پرداختها نامطلوب میشود و... . صنعتیشدن نیز همینطور است، مقدمات میخواهد، باید از قبل، کاردان و کارشناسهای مورد نیاز متناسب با موضوع صنعتی را تربیت کرد، باید دستگاههای دانشبنیان متناسب با آن فعال شوند، سپس برای کاربرد محصولات، نیازسنجی و امکانسنجی انجام شود، برق یا آب و... لازم دارد یا هر چیز دیگری باید تدارک دیده شود. بانکداری نیز که خود یک صنعت است، باید به کمک صنایع آیند، چون تولید تأمین مالی میخواهد. نهادهای مالی در اقتصاد ایران چه رفتاری دارند؟ کمک به تولید را میبینند یا کسب سود را یا تکالیف اجباری دولت را؟! تأمین مالی کسر بودجه دولت از بانکها که منجر به برداشت آنها از بانک مرکزی تا رقمی در حدود ۸۰ هزار میلیارد تومان در هفت ماه سال جاری شده است، نوعی افزایش پایه پولی و رشد بیش از ششونیم برابری نقدینگی و تحمیل تورم بیش از اندازه به مردم شده است، این نوع تأمین کسر بودجه، یعنی تأمین کسری مربوط به یک نقطه زمانی (فرضا پرداخت حقوق آبانماه کارکنان دولت)، اما برداشت در طول زمان از جیب مردم! چرا؟ چون شاهد برگشت قیمتها پس از آن نیستیم! پس این نوع تأمین مالی نیز شرایط خاص خود را میخواهد که نهادگرایی به آن تأکید دارد. حصول نتیجه از دموکراسی و مردمسالاری نیز چنین است و شرایط میخواهد. کارکرد صحیح این پدیده نیز شرایط لازم دارد؛ مثل آزادی پس از بیان و آزادی درانتخاب و... . حدود 120 سال پیش مانند یک تکنولوژی پدیدهای مانند پارلمان را وارد کردهایم؛ از همان ابتدا، خواهان آنکه مشروطهطلبان و مردمگرایان باشند، پس از موفقیت سراغ برگرداندن شاه رفتند و او را از خارج بازگرداندند تا در کنار مردمسالاری، یکهسالاری پادشاهی قاجار نیز باشد، ولی در نهایت به سلطنت پهلوی رسیدند، عجب تناقضی! عملا مردمسالاری را ذبح کردند و نهایتا مجلس مسخ شد تا اینکه انقلاب اسلامی روی داد و مردم به جمهوری اسلامی با کیفیتی که امام(ره) و امثال شهید بهشتی و مطهری (درود خدا بر آنان باد) میگفتند، روی آوردند. خیلی از خواستهها و ارزشها پایه و اساس (نهادها) میخواهد تا حیات یابد و بهدرستی زیست کند. فرضا صنعتیشدن، به وجود حجم زیادی از کارخانهها در کشور نیست، فرهنگ رفتاری در مدیریت، کارشناسی تا کارگری میخواهد، در غیر این صورت با ما پیوند نمیخورد و نمیتواند توسعه یابد و درجا میزند و برای رشد مجدد نیاز به محل زایش خود دارد.
توسعه کیفی، کارآفرینی و خلاقیت، در شرایط بازار رقابت برای صنعت الزام حیاتی است، به قول حدیث نبوی(ص) حتما باید امروز بهتر از دیروز و فردا بهتر از امروز باشد، چه در سطح فردی و چه در سطح جامعه این الزام صادق است. طبق احادیث مکروه است که ثروت به مصرف رود، بهتر و ارجح است که ثروت با ثروت مبادله و تبدیل شود. مثلا برای خرید خانه اگر طلای خانم را بفروشی کسی انتقاد نمیکند، اما اگر برای هزینه جاری صرف شود، صاحبخانه مورد انتقاد قرار میگیرد. دارایی مازاد دولت و حتی ثروتی نظیر نفت نیز بهتر است صرف ساخت صنایع، کشت و صنعت پیشرفته، ساخت امور زیربنایی و عمرانی شود، بهطوریکه بشود به مردم به قیمت روز فروخت و دوباره سرمایهگذاری کرد و ظرفیت اشتغالزایی و تولیدی رشد تصاعدی کند؛ نه اینکه صرف خرید مرغ و تخممرغ یا مانند آن شود. پس مبارزه و جنگ نیز شرایط لازم دارد. توان جامعه و پشتیبانی اقتصاد تعیینکننده است تا اهداف ارزشی احتمالی محقق شود. مقام معظم رهبری فرمودند اقتصاد را مقاوم کنید. با این اقتصاد ضعیف نمیشود به میدان جنگ اقتصادی رفت. نباید از این مفاد حیاتی غفلت شود و به قول قرآن از غافلون گردیم، بنیانی مرصوص ضروری است.