|

عنصر مفقوده در پایداری توافق

1- حدود سه دهه قبل به همراه یکی از همکاران وزارت امور خارجه با یکی از مقامات ارشد اخوان‌المسلمین در سوئیس ملاقات کردم. در خلال بحث درباره موارد متعددی که در آن زمان مطرح بود، این مقام اخوان با لحنی دوستانه که حاکی از علاقه او به انقلاب بود، از سیاست تبلیغی ایران انتقاد کرد. گفت سیاست تبلیغی و رسانه‌ای ایران غیرحرفه‌ای است. به گونه‌ای اغراق‌آمیز از صدور انقلاب که تهدید روشنی علیه کشورهای محافظه‌کار عرب است، حرف می‌زنید. اثر وضعی این سیاست تبلیغی فارغ از میزان صحت آن، سوق‌دادن کشورهای دیگر و از‌جمله حکومت‌های محافظه‌کار عرب به آغوش قدرت‌های بزرگ است. مثال تأمل‌برانگیزی درباره سیاست رسانه‌ای عربستان سعودی زد و اینکه چگونه آرام و به دور از جنجال برای انتشار یک روزنامه تأثیرگذار در جهان عرب سرمایه‌گذاری کرد. تا چند سال پس‌ از آغاز انتشار صبوری کرد و از فاش‌کردن وابستگی آن روزنامه به پادشاهی پرهیز کرد. زمانی این امر مشخص شد که روزنامه جایگاه تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهان عرب پیدا کرده بود.

2- هفته گذشته پس از انتشار گزارش همکاری‌های موشکی عربستان سعودی و چین

به‌طور ناخود‌آگاه به‌ یاد ملاقات فوق‌الذکر افتادم. بمب خبری مهمی که منابع اطلاعاتی غرب یا از آن اطلاع نداشتند یا درباره آن مطلبی نگفته بودند‌ تا اینکه خبر آن از سوی CNN، رسانه بانفوذ آمریکا در اختیار افکار عمومی قرار گرفت. بر‌اساس این گزارش و ارزیابی آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا، عربستان سعودی

به‌‌طور فعال موشک‌های بالستیک بومی با کمک چین تولید می‌کند و تصاویر ماهواره‌ای به‌دست‌آمده نشان می‌دهد که عربستان در‌حال‌حاضر این سلاح‌ها را حداقل در یک مکان تولید می‌کند. نکته مهم در این رویداد مهم واکنش دو طرف ماجرا به انتشار این خبر است. عربستان با گذشت چند روز سکوت را ترجیح داد. دولت چین در پاسخ به CNN درباره انتقال فناوری حساس موشک‌های بالستیک به عربستان به این جمله کوتاه اکتفا کرد: «دو کشور شرکای راهبردی همه‌جانبه هستند و همکاری دوستانه‌ای در همه زمینه‌ها از‌جمله زمینه تجارت نظامی دارند». این در حالی است که‌ به‌ گفته جفری لوئیس، کارشناس تسلیحات و استاد انستیتوی مطالعات بین‌المللی میدلبری به CNN، درحالی‌که توجه زیادی بر برنامه موشک‌های بالستیک ایران متمرکز شده است، توسعه و تولید موشک‌های بالستیک عربستان سعودی به همان میزان بی‌توجه مانده است.

3- پس از دستاورد توافق هسته‌ای و درحالی‌که رفع تحریم‌های منتج از برجام، خبر امیدوارکننده‌ای برای صاحبان صنایع بزرگ، پیمانکاران و سرمایه‌گذاران بین‌المللی بود، مخالف‌خوانی با توافق، فعالیت گسترده تبلیغاتی برای مقابله با آنچه برجام ۲ و ۳ از جانب «دلواپسان» نام‌گذاری شده بود و خطوط قرمز «عدم مذاکره» درباره توان موشکی و منطقه به گفتمان غالب کشور تبدیل شد. شهرهای زیرزمینی انبار عظیم موشکی به رخ منابع تهدید کشیده شد و نابودی قطعی اسرائیل با صدایی رساتر از زمان قبل به سیاست رسمی تبلیغی کشور تبدیل شد. این رویکرد که قاعدتا باید باعث ایجاد رعب و وحشت در رقبا می‌شد، در عمل نتیجه دیگری را در پی داشت. در پرتو این راهبرد، منطقه و کشورهای پیرامون‌ به جولانگاه مهم‌ترین و خطرناک‌ترین دشمن ما تبدیل شدند. در سال‌های نه‌چندان دور اگر یک کشور کوچک و ضعیف در دورترین نقطه کره زمین روی خوشی به اسرائیل نشان می‌داد، مورد غضب ایران قرار می‌گرفت و تا قطع رابطه با آن واحد سیاسی جلو می‌رفتیم.

امروز در چه مرحله‌ای هستیم؟ درحالی‌که امارات نرد عشق با اسرائیل می‌بازد، جناح‌های تند داخل که در دولت قبل از موشک‌باران دوبی و ابوظبی داد سخن می‌دادند، لبخند یک مقام دست چندم امارات به ایران را سیاستی موفق در راستای گسترش دولت جدید در روابط با همسایگان تفسیر می‌کنند. غرض از ذکر این نکته تأیید سیاست‌های ناصواب گذشته نیست. مشکل در برخوردارنبودن از یک راهبرد در مناسبات بین‌المللی و اعوجاج ناشی از اضطراری است که نتیجه محتوم آن «کژ و مژ»‌شدن کشتی سیاست خارجی در توفان پرتلاطم تحولات سریع و تأثیرگذار بین‌المللی است. عاقبت هر افراط در هر زمینه‌ای، عدول از آن پس از فرصت‌سوزی‌هایی است که‌ هیچ‌کس مسئولیت آن را بر‌عهده نمی‌گیرد.

4- سیاست خارجی کشور نیازمند کاهش یا زدودن گزاره غیرموجه «خطر ایران» در منطقه و جهان است. لازمه این کار پرهیز از رویکردهای تبلیغی است که نگرانی واهی از ایران را دامن می‌زند و مصداق بارز «آش نخورده و دهان سوخته» است. ما هزینه سیاسی گزافی را برای صنایع موشکی خود می‌پردازیم. صنعتی که در فقدان دسترسی به صنایع پیشرفته تسلیحات هوایی عنصری حیاتی و صرفا دفاعی برای کشور است. درحالی‌که عربستان به صورتی پنهان و به دور از جنجال‌آفرینی هزینه سنگینی را برای خرید و توسعه موشکی خود صرف می‌کند، جهان بر طبل خطر برنامه موشکی ایران می‌کوبد و ایران‌هراسی را ترویج می‌کند. در ماجرای پنهان‌کاری همکاری موشکی عربستان و چین و برجسته‌کردن برنامه موشکی ایران، یک طرف این معادله خویشتن‌داری و پرهیز عربستان از جنجال‌آفرینی است. روی دیگر این سکه تبلیغات غیرضرور ایران در بزرگ‌نمایی توانایی خود است. اسرائیل دانشمندان هسته‌ای ما را ترور می‌کند؛ ولی در سیاست تبلیغی با تمرکز بر «کدهای دقیق صادرشده از ایران» روش ننه من غریبم را در پیش گرفته و از راهبرد ایران برای نابودی خود سخن می‌گوید. بزرگ‌ترین زرادخانه تسلیحاتی و پیشرفته‌ترین جنگ‌افزار و بمب اتمی را در اختیار دارد؛ ولی در مجامع بین‌المللی از عزم ایران برای نابودی خود سخن می‌گوید. این سیاست تبلیغی چه منفعتی برای کشور دارد که 40 سال است همچنان آن را به دنیا نشان می‌دهیم؟ اگر کسی قصد نابودی اسرائیل را دارد و در اندیشه محو این جرثومه از کره زمین است و از توان کافی برای آن برخوردار است، چه نیازی است که بارها آن را بر زبان آورده و بهانه به دست دشمن بدهد؛ ولی در عمل شاهد خیمه‌زدن همان جرثومه در اکناف چهار گوشه مرزهای خود باشد. در ضرب‌المثل گفته‌اند «بزرگی سراسر به گفتار نیست/ دو صد گفته چون نیم کردار نیست».

5- در پرتو بزرگ‌نمایی «خطر ایران» می‌توان رابطه پنهان این رژیم‌ها را ذیل «طرح ابراهیم» با سرعت باور‌ناپذیری از زوایای تاریک بیرون کشید. در فاصله کمتر از چند ماه «روابط دیپلماتیک» اسرائیل با تعدادی از این کشورها برقرار شد. پرچم این رژیم در پایتخت‌های عربی به اهتزاز درآمد. همکاری‌های نظامی و امنیتی اسرائیل با رژیم‌های منطقه که تا چند سال قبل در مخیله هیچ تحلیلگری نمی‌گنجید، به واقعیت پیوست و بی‌هیچ مانعی برقرار شد. زمانی که انور سادات با اسرائیل پیمان کمپ دیوید را امضا کرد، چهار کشور مترقی و ضد اسرائیل عرب برای مقابله با روند سازش «جبهه پایداری» تشکیل دادند. سادات به دست افسری جوان به قتل رسید. چهار دهه پس از آن واقعه امارات عربی متحده آغوش خود را به روی نفتالی بنت گشود. فرش قرمز زیر پای افراطی‌ترین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی پهن کرد؛ ولی صدای اعتراضی ولو کم‌ و بی‌رمق از خیابان‌های جهان عرب به گوش نرسید.

6- دور هشتم مذاکرات از روز گذشته در وین از سر گرفته شد. از قرائن چنین برمی‌آید که در ایران تصمیم نهایی برای دستیابی به توافق گرفته شده است. در آن طرف میز هم هر پنج کشور حاضر در مذاکرات به شمول آمریکا که به‌ طور غیرمستقیم در مذاکرات حضور دارد، خود را برای توافق با ایران آماده می‌کنند. چشم‌انداز مذاکرات را باید مثبت ارزیابی کرد و احتمالا در پرتو عزم و اراده ایران و آمریکا احیای توافق هسته‌ای در دسترس قرار گرفته است. هیچ‌کس در این گزاره تردید ندارد که بدون توافق، کشتی اقتصاد کشور همچنان در گرداب تحریم‌ها، هر روز بیشتر از روز قبل ظرفیت‌های خود را در رقابت با کشورهای دیگر از دست خواهد داد؛ اما این تمام ماجرا نیست. عنصر مفقوده در پایداری توافق تحولاتی است که در چند سال گذشته در منطقه رخ داده است. تثبیت و ماندگاری توافق این بار به‌ طور جدی‌تری نیازمند ترمیم گسل‌ها در منطقه‌ است. این موضوع در کنار توانمندی موشکی و حضور ایران در منطقه در زمره موضوعاتی است که پاشنه آشیل ماندگاری برجام خواهد بود. پیش‌بینی می‌شود با توجه به استراتژی غرب برای نجات برجام حداقل در این مقطع این موارد را به موضوعات سدکننده در مذاکرات جاری تبدیل نکنند. با این حال غربی‌ها بارها از ضرورت توافق جامع (comprehensive deal) با ایران سخن‌ گفته‌اند. این عبارت به ظاهر معطوف به رسیدن به نظم پایدار در منطقه و پایان‌دادن به نگرانی‌های منطقه از توان مسئله موشکی ایران است. افشای برنامه موشکی عربستان محمل نیرومندی برای ایران در تدوین راهبرد مذاکرات احتمالی در این‌ زمینه است که ضروری است از هم‌اکنون تدبیری مبتنی بر واقعیت‌های منطقه اندیشیده شود.

‌تابوی مذاکره با آمریکا در مذاکرات دور اول روحانی شکست و هیچ اتفاق ناخوشایندی هم نیفتاد. مطالبه غربی‌ها و کشورهای منطقه در مذاکره درباره توانمندی موشکی نباید به تابویی تبدیل شود که ورود احتمالی در آن فاجعه‌ای بزرگ تلقی شود. منطق نیرومند ایران در چرایی توسعه برنامه موشکی در مقایسه با توان نظامی و اتمی اسرائیل، خریدهای محیرالعقول تسلیحاتی کشورهای منطقه و خبر اخیر توسعه موشک‌های بالستیک عربستان در همکاری با چین، در صورت برخورداری هوشمندانه دیپلماسی، غرب را آچمز خواهد کرد. این در صورتی است که ایران همچنان برنامه تنش‌زدایی با آمریکا را با جدیت پی بگیرد، روابط خود با کشورهای منطقه را ترمیم کند و در بزرگ‌نمایی غیرضروری توانمندی‌های خود خویشتن‌داری به خرج دهد.