هاشمی، سیاستمدار عملگرا
این هفته مزین به نام سیاستمدار نامدار و تأثیرگذاری بود که پنج سال قبل با مرگی ناباورانه مردم را در غم و اندوهی جانگداز فرو برد. بر خود فرض دانستم برای ادای دین در حق بزرگمردی که قبل از انقلاب و در شرایط بسیار دشوار آن سالها که تاوان مبارزه، داغ و درفش و شکنجه و تبعید بود، مردانه در کنار امام و مقتدای خود ایستاد و پس از پیروزی نیز بار سنگین مسئولیت در حساسترین مقاطع نظام برآمده از انقلاب را به دوش گرفت. هاشمی نزدیکترین یار و معتمد بنیانگذار انقلاب بود. نام هاشمیرفسنجانی چونان نگینی بر تارک نهضت و انقلاب خمینی در سالهای مبارزه و نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب میدرخشد. در ملاقاتی به هاشمی گفتم با اطمینان میتوان گفت برگی از تاریخ نیمقرن از آغاز مبارزات امام را نمیتوان یافت که نام شما در آن ثبت نشده باشد. در این یادداشت بر آنم که به نقش هاشمی در عرصه سیاست خارجی اشارتی اجمالی داشته باشم. هاشمی چند ویژگی داشت که او را کاملا از دیگران متمایز میکرد.
1- اولین وجه تمایز هاشمی با دیگر سیاسیون کشور واقعگرایی در سیاست خارجی بود. هاشمی در گذشته توقف نمیکرد. با توجه به شرایط و مقتضیات و بر اساس منافع ملی تصمیمگیری میکرد. نقش انکارناپذیر وی در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ از برگهای زرین زندگی سیاسی هاشمی است. ماههای پایانی از تلخترین دورانهای جنگ هشتساله است که در صورت استمرار جبران خسارات آن غیرممکن میشد. امروز همه بر این مسئله متفقالقولاند که این تصمیم و اقدام، کشور و انقلاب را از فاجعه بزرگی نجات داد و چه کسی جز هاشمی میتوانست امام را قانع کند که پایان جنگ حتی یک روز زودتر برای کشور ضروری است. از یاد نمیبرم علی شمخانی، یک روز قبل از اعلام پذیرش قطعنامه در جلسهای در وزارت خارجه با حضور ولایتی و معدودی از سفرا که من در زمره آنان بودم، سخنان خود را با این عبارت آغاز کرد: «و فیالتأخیر آفات». در چنین مقطع حساسی هاشمی مرد اول میدان بود و امام به واسطه اطمینان و اعتماد به هاشمی از نظر خود برگشت. هاشمی اعتبار و آبروی خود را در طبق اخلاص گذاشت. با درکی واقعگرایانه مصلحت کشور را بر مصالح شخصی خود ترجیح داد.
2- دوره هشتساله جنگ تحمیلی بدترین دوره روابط ما با آمریکا بود. شکافهای بین ایران و آمریکا آنچنان عمیق بود و با احساسات و افکار عمومی در هم تنیده بود که کمتر سیاستمداری جرئت میکرد دامن خود را در واردشدن به تعامل ولو تاکتیکی با آمریکا آلوده کند. ملاحظات متعددی سیاستمداران رده اول کشور را از ورود به پروندههایی که احتمال داشت به اعتبار سیاسی آنها لطمه بزند، منع میکرد. شرایط سالهای اول انقلاب و جنگ را مرور کنید؛ همه بر این باور بودند که همه مشکلات کشور زیر سر آمریکاست، کودتای نوژه، مسائل کردستان، ترکمنصحرا، خوزستان، شروع جنگ که باور بر این بود که با چراغ سبز آمریکا صدام به ایران حمله کرد و قسعلیهذا. در چنین فضایی، موضوع
مک فارلین را داریم. کسانی که در جزئیات قرار دارند، میدانند موشکهای ضدهوایی که دستاورد پروژه مکفارلین بود، چه نقشی در جنگ فاو و حدود ۷۵ روز پاتکهای سنگین عراق داشت. برابر اسناد تاریخ دفاع مقدس انهدام بخش معتنابهی از توان هوایی عراق دستاورد تجهیزاتی بود که در پرونده مک فارلین گرفتیم.
به همان دلیلی که ذکر کردم، جریانی در داخل برای ضربهزدن به هاشمی، موضوعی را که کاملا سری بود، به روزنامه الشراع لبنان داد. امام تمامقد به میدان آمد و از هاشمی دفاع کرد. قصه پرغصهای است و در این مختصر بیشتر نمیتوان به آن پرداخت.
3- کشورهای عرب و در رأس آنها عربستان و کویت همهگونه حمایتهای مالی و لجستیکی را از صدام کردند؛ فرقی نمیکند از سر ترس و باجخواهی رژیم بعث عراق یا به دلیل مسئله عروبت و فارس. کارنامه عربستان بسیار سیاه بود، از کمکهای مالی تا لجستیکی و اطلاعاتی که اواکسهای عربستان به عراق اطلاعات میدادند. طبیعی بود که پس از پایان جنگ مسئله انتقام از حامیان صدام مطرح شود. هاشمی با درکی عملگرایانه خلاف جریان آب حرکت کرد. با درکی درست از نفوذ این کشور در جهان اسلام و عرب و لابی قدرتمند «پترو دلار» حاکمان ریاض در جهان و خریدهای کلان تسلیحاتی این کشور از غرب و از همه مهمتر ضرورت «امنیت دستهجمعی» مبتکر بازسازی و ترمیم روابط با عربستان شد. با وجود سابقه سیاه سعودی در حمایت از صدام، در کنفرانس سران اسلامی در سنگال به سمت عبدالله که ولیعهد بود، رفت. برگزاری کنفرانس سران در تهران که در اولین سال ریاستجمهوری خاتمی اتفاق افتاد، محصول همین دیپلماسی عملگرایانه هاشمی بود. تردید نباید کرد اگر آن کار هاشمی نبود هرگز شاهد چنین رخداد بزرگ دیپلماتیکی در کشور نبودیم.
4- استفاده از فرصتهای غیرقابل تکرار در سیاست خارجی از نشانههای هوشمندی و ذکاوت در جهان سیاست است. هاشمی از این ویژگی در بالاترین سطح ممکن برخوردار بود و در واقع وجه تمایز برجسته او با دیگر مسئولان بود. تهاجم عراق به کویت، اشغال کامل این کشور و اعلام انضمام آن به عراق برنامهای از پیش تدوینشده بود. عراق همواره کویت را بخشی از سرزمین خود میدانست. صدام برای اطمینان از جبهه شرقی و پایان عملی جنگ با ایران، قبل از حمله به کویت و اشغال این کشور نامهنگاری با هاشمی را آغاز کرد. در روزنوشتهای هاشمی این وقایع به دقت هرچند به اختصار آمده است. در روزنوشت ۵ اردیبهشت ۱۳۶۹ آمده است: «نامه صدام [حسین، رئیسجمهور عراق] و یاسر عرفات [رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین] را آورد که ابوخالد آورده است. صدام پیشنهاد ملاقات سران دو کشور در شهر مکه برای مصالحه داده و عرفات خواستار پذیرش این پیشنهاد شده است. دراینباره، تلفنی با رهبری صحبت کردم. قرار شد فردا برای بررسی موضوع، شورای عالی امنیت ملی جلسه بگیرد». این نامه آغاز کاری است که پایان آن، آزادی تمامی اسرای ایران، پذیرش اجرای همه بندهای قطعنامه ۵۹۸ از سوی عراق و از این دو مهمتر پذیرش معاهده ۱۹۷۵ و در یک جمله پیروزی کامل ایران در جنگ بود، کاری که نه در میدان جنگ که در عرصه دیپلماسی هوشمندانه به دست آمد. هاشمی در روزنوشت ۶ مرداد همان سال و پس از دریافت نامهای که صدام با عجله پس از تهاجم به کویت با هواپیمای اختصاصی به ژنو فرستاد، مینویسد: «به نظر میرسد در ارتباط با کشور کویت، برنامهای در نظر دارد که میخواهد از جانب ما خیالش راحت باشد». به گواهی تاریخ از زمان عهدنامه ارزروم (۱۸۴۷) و طی قریب به 400 سال جنگهای طولانی ایران با امپراتوری عثمانی، معاهده ۱۹۷۵ محکمترین توافق در تعیین مرزهای بین دو کشور همسایه بود. معروف است صدام در پاسخ به تبریک جلال طالبانی پس از خاتمه شورشهای اکراد متعاقب امضای این معاهده گفته بود: «کاک جلال هم تو و هم من میدانیم که من مجبور به این توافق شدم و در اولین فرصتی که قدرت یابم آن را بر هم خواهم زد». صدام به گفته خود به طالبانی عمل کرد و با تصور ضعف ایران پس از انقلاب با پارهکردن توافق الجزایر ارتش خود را وارد ایران کرد.
5- یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ هاشمی در عرصه دیپلماسی، نقش بیبدیل او در روابط با قدرتهای بزرگ جهان بود. هاشمی بنیانگذار روابط با اتحاد جماهیر شوروی بود. سفر تاریخی او به مسکو حاصل تیزبینی به ظاهر رئیس مجلس شورای اسلامی ولی در واقع قدرتمندترین سیاستمدار کشور بود. توافقات آن سفر روابط ایران با دومین ابرقدرت آن زمان را رقم زد. دستاورد بزرگی که با سفر جناب خاتمی و امضای قرارداد 20ساله ادامه یافت.کما اینکه سفر هاشمی به چین و ژاپن پایه و ستون روابطی بود که مسئولان سیاسی کشور آن را از الزامات روابط خارجی و گرهگشا در فقدان روابط با غرب ارزیابی میکنند. چندی پیش سیدمحمد حسین عادلی سفیر وقت کشور در ژاپن در کلابهاوس، در بیان استقبال امپراتور و سران ژاپن از هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بود، گفت: «مراسم استقبال از هاشمی بالاتر از رؤسای جمهور کشورهای مطرح جهان بود که در این کشور سابقه نداشت».
6- هاشمی تنها رئیسجمهور ایران بود که طی هشت سال ریاست بر قوه مجریه به سازمان ملل نرفت. در مقام مقایسه با دیگر رؤسای جمهور کشور، آیتالله خامنهای یک بار، خاتمی دو بار (یک بار برای شرکت در مجمع عمومی و بار دیگر برای نشست گفتوگوی تمدنها)، احمدینژاد 9 بار در هشت سال! ریاستجمهوری و روحانی هشت بار به نیویورک سفر کردند. تا جایی که به یاد دارم هاشمی در دوره ریاستجمهوری حتی به کشورهای مطرح اروپا هم سفر نکرد.
هرچند او پیش از انقلاب به اروپا و آمریکا سفر کرده و مدت مدیدی را صرف مطالعه این کشورها کرده بود. با این وجود تنشزدایی و تعامل با غرب به شمول آمریکا از مهمترین برنامههای دولت هاشمی در سیاست خارجی در دوره هشتساله رئیسجمهوری بود. پروژه عظیم بازسازی ویرانیهای ناشی از هشت سال جنگ، دستاورد همین رویکرد در جذب منابع مالی از کشورهای مختلف جهان بود. هاشمی به تعامل با آمریکا باور داشت و مشاور امینی برای رهبری و کشور در دستاورد سترگ توافق هستهای در سال ۱۳۹۴ بود که آمریکا محور اصلی و بقیه کشورها تنها در حکم ویترین مذاکرات منتهی به برجام بودند. کلیپ گفتوگوی هاشمی با رهبری در مورد آمریکا از ماندگارترین اسناد کشور و نمایانگر دلسوزی و نگرانی متعهدانه هاشمی برای گرهگشایی از یکی از معضلات کشور بود.
7- جمع بین دو ویژگی دولتمردان و انقلابی از پیچیدهترین رموز شخصیتی سیاستمداران است. زندهیاد شریعتی توصیفی عمیق درباره «نهضت و نظام» دارد. هاشمی در زمره سیاستمدارانی بود که توانسته بود در کنار وظیفه سنگین دولتمردی، به گفته شهید سلیمانی سردار پرافتخار کشور، کسی که برجستهترین فرد کشور در شناخت از منطقه بود، در مراسم وداع هاشمی که درنهایت صداقت از احساس خلأ «فقدان هاشمی» گفت، بهعنوان مشاوری مجانی برای جنبشهای آزادیبخش باشد. دیدگاه هاشمی درباره فلسطین بهعنوان دیرپاترین زخم استعمار در خاورمیانه در آخرین سالهای زندگی همان نظر بود که با ترجمه کتاب «کارنامه سیاه استعمار» در عنفوان جوانی نشان داده بود. هنر هاشمی پرهیز از رفتار های هیجانی هزینهساز برای کشور در عین حفظ اعتقادات و باورهایش بود. به یاد دارم در اوج اختلافات بخشی از سیاسیون کشور درباره رابطه با لیبی و سرنوشت امام موسی صدر، هاشمی از رابطه با سرهنگ قذافی دفاع کرد. کشوری که با حمایت از ایران نقش قابلتوجهی در جلوگیری از عرب-فارس کردن جنگ تحمیلی و موشکهای اهدائی او سهم برجستهای در بازدارندگی در جنگ شهرها داشت. بهرغم این ویژگیها اعتراف میکنم که این تمام وجوه شخصیتی زندهیاد هاشمی نیست و زندگی سیاسی این سیاستمدار نامدار مصون از خطا و اشتباه نبود. ضمن اینکه نباید فراموش کرد سیاستمداری در جهان را نمیتوان یافت که مصون از خطا باشد. هرچه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن.