|

«منطقِ» میز روسی

«هرچه به غرب نزدیک شوید از ما دور می‌شوید». این منطق روسیه است که به‌ نظر می‌آید در فاصله معنادار «میز روسی»، در ملاقات اخیر «سران» دو کشور، هویدا شده است؛ یعنی چهره‌ای دیگر از سیاست خارجی روسیه و تحکیم پیوند روسی-اسرائیلی در مواجهه با ایران. آنها احتمالا به‌دلیل اطلاعاتی که از «وین» دارند و پیش از اظهارات رسمی وزیر خارجه ایران، تغییر رویکرد ما را دریافته بودند. خودتان را جای روسیه بگذارید تا «منطق» رفتار آنان را دریابید. برخورد سرد روسیه با رئیس‌جمهور ایران به‌دلیل آن است که چشم‌انداز «حل برجام بدون روسیه» را می‌بیند. روسیه بر این باور است که اگر ایران خود مستقیم به سازوکاریً برای حل بحران با غرب برسد، در ادامه راه تنها خواهد بود و هزینه آن را نیز باید بپردازد. در این بحبوحه، موشک‌پرانی به امارات نیز به تحریک هرکس بوده باشد، در همین چارچوب قابل فهم است؛ فعلا بیش از این نمی‌توان گفت... . روسیه مایل است که به‌عنوان «واسطه استراتژیک» برای مهار و بهره‌برداری از ایران مطرح باشد. آنگاه که ایران به‌ سوی دیگری بغلتد، روسیه فاصله معناداری با ایران خواهد گرفت. ازاین‌رو باید منتظر بود تا به موازات حل بحران هسته‌ای ایران و آمریکا پیوند روسی-اسرائیلی تحکیم بیشتری بیابد. روسیه می‌داند که «سفر کاری» رئیس‌جمهوری ایران به مسکو دامنه‌ای از معانی و دستاوردها را برای ایران می‌توانست داشته باشد: از اطمینان‌بخشی به روس‌ها و حفظ رابطه با آنها تا بهره‌برداری تبلیغاتی از سفر به روسیه. ازاین‌روست که برای بازی‌نخوردن از ایرانیانِ «سیاس» این «رودستِ دیپلماتیک» را اجرا کرد و میز بزرگی را از آستین درآورد تا دستاوردهای رسانه‌ای این سفر را تخریب کند. شاید روسیه بر این باور بود که ایرانیان با این سفر به‌صورتی «فریب‌کارانه» در پی بازی‌دادن آنان هستند، از‌این‌رو با «چیدمان دیپلماتیکِ میز» همان حرف جورج بوش را زدند: «یا با ما یا بر ما». اگر موضوع را در این چارچوب ببینیم، «سفر کاری» رئیس‌جمهور ایران (و نه سفر رسمی) توجیه دیگری می‌یابد. این سفر انگیزه مهمی در پیش داشت و البته با توجه به پیشینه رفتارهای سرد دیپلماتیک پوتین با مقامات ایرانی به «ریسک» آن می‌ارزید. هرچند من بر این باور نیستم که تیم اجرائی دیپلماتیک ایران از خودآگاهی لازم برای این سفر خود برخوردار بودند؛ که اگر بودند باید ملاحظات بسیاری را در نظر می‌داشتند و پیش‌دستی‌ها و پس‌دستی‌های لازم را آینده‌نگری می‌کردند؛ درست مثل یک بازی شطرنج که حرکات گوناگون و گزینه‌های آتی حریف را باید پیش‌بینی کنید و برای آن راهکاری در آستین داشته باشید. مثلا مذاکره مستقیم را پیش از سفر رئیس‌جمهور مطرح می‌کردند. البته برای این هم هیچ تضمینی نبود که با بازی دیگری از سوی روسیه مواجه نمی‌شدیم. صحنه دیپلماسی همچون یک شطرنجِ باز است و برای هر کنشی باید منتظر واکنش‌های گوناگون بود. شما نیز باید راهکارها و برخوردهای لازم را در آستین داشته باشید. این سفر یک «روتین تاریخی موازنه مثبت» برای ایرانیان بود و کارگزاران جدید دستگاه دیپلماسی ایران به‌صورتی ناخودآگاه همان «روتین» تاریخی را دنبال می‌کردند. در دیوان‌سالاری‌ها «روتین»‌های تاریخی پدید می‌آید که مجریان جدید ناخودآگاه آن را دنبال می‌کنند. «روتین موازنه» به تاریخ معاصر ایران بازمی‌گردد و از قاجار تا قوام‌السلطنه و از محمد مصدق تا علی‌اکبر ولایتی را در بر می‌گیرد؛ ازاین‌رو بر این باورم که برادران نورسیده ما ابعاد تاریخی و استراتژیک سفر خود را درک نکرده بودند. وقتی سفر شما «کاری» است.

یعنی شما در پی کسب امتیازی کم‌و‌بیش یک‌جانبه هستید و طرف مقابل هم خوب این را می‌فهمد؛ بنابراین نباید تصور کنید که با طرف مقابل «پسرخاله»‌اید و دودستی آنچه را که بخواهید به شما می‌دهد. در «سفر کاری» او دیگر میزبان نیست، یک غریبه است که دست بر کلاه خود گذاشته که شما آن را نربایید. به هر حال از این پس و به موازات حل برجام باید منتظر برافتادن پرده‌های حجب و حیا بین ایران و روسیه باشید. رقابت‌ها آشکارتر می‌شود که باکی نیست، چون دوستی و «نادوستی» روسیه به همان سرمای سیبری است، خیلی تفاوتی ندارد. فقط نباید نادوستی را به دشمنی تبدیل کرد. باید منافع استراتژیک را با روسیه تحکیم بخشید و زمین بازی مشترک‌المنافع را گسترش داد. زمین بازی یک‌جانبه پایدار نیست و برای ما سودی ندارد. در نگاهی درازمدت برای روسیه هم سودی ندارد؛ اما یک‌جانبه‌گرایی تاریخی روسی در سیاست خارجی با منطقه اوراسیا درک این معنا را برای «رفقای امنیتی روس» سخت می‌کند. آنها در «روتین» تاریخی خویش درگیر یک‌جانبه‌گرایی با ایران هستند و زمین‌گیر همین پیشینه‌اند. حل مشکل برجام به آن معنا نیست که حالا دیگر جای پسرخاله‌ها عوض می‌شود و با اروپا و آمریکا رفیق گرمابه و گلستان می‌شویم. اساسا چنین ظرفیتی، در آن سو و این سو، وجود ندارد. زندگی بین‌المللی سخت است. غرب هم روی خوشی به ما نشان نخواهد داد. چرا نشان بدهد؟ قصه همان زمین بازی مشترک‌المنافع و اتکا به ابتکارات دیپلماتیک خودی بر بستری از اقتصاد بین‌الملل است. در پایان به دو نکته حاشیه‌ای اشاره می‌کنم؛ اول، سیاست خارجی پستی و بلندی زیادی دارد و مدیران دیپلماسی باید بتوانند مواضع متفاوت و گاه متناقض و شگفت‌آوری بگیرند. سیاست خارجی را به دلخوشی‌های عوام و سخنرانان بی‌مسئولیت آنان نسپارید؛ آنان موج ناآگاهی و خشونت می‌آفرینند و سرنوشت کشور را قربه الی الله به سوی تباهی به پیش می‌برند. دوم، وظیفه کنشگران سیاسی و رسانه‌ای در چنین شرایطی این است که بگذاریم دولت جدید به‌طور طبیعی راه خود را بیابد. اگر قرار است مستقیم مذاکره کنند، از زخم زبان و فضاسازی رسانه‌ای منفی حذر کنیم و «شوخ مرد به بازویش نیاوریم». رویکرد جدید را که در راستای منافع ملی است تقویت کنیم.