|

نمایشگاه کتاب تهران همچون نهاد اجتماعی

نمایشاه کتاب تهران پایدارترین نهاد فرهنگی ایران است که سال‌هاست برگزار می‌شود، بدون اینکه مجلس و دولت و شوراهای ریز و درشت دیگر اصل برگزاری‌اش را تصویب کرده باشند. این وقتی اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم رویدادهای دیگری بوده که با مصوبه رسمی آغاز شده و بعد متوقف شده است.‌

نمایشاه کتاب تهران پایدارترین نهاد فرهنگی ایران است که سال‌هاست برگزار می‌شود، بدون اینکه مجلس و دولت و شوراهای ریز و درشت دیگر اصل برگزاری‌اش را تصویب کرده باشند. این وقتی اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم رویدادهای دیگری بوده که با مصوبه رسمی آغاز شده و بعد متوقف شده است.‌ با این حال سال‌هاست که نمایشگاه کتاب تهران با این انتقاد روبه‌رو است که نمایشگاه نیست و فروشگاه است. این نقد را‌ هم برخی از نویسندگان و روشنفکران و حتی تنی چند از ناشران به نمایشگاه دارند و آن را بازار مکاره سیب‌زمینی و ساندویج و کتاب می‌دانند و هم برخی ازاصولگراها که این روزها زمام امور دستشان است و نمایشگاه را فروشگاه بی‌در و پیکر و لابد جولانگاه کتاب‌های نامطلوب می‌دانستند. نه زور آنان رسیده است که نمایشگاه را تغییر بدهند و نه زور اینان رسیده و می‌رسد که نمایشگاه را به نمایشگاه کتاب‌های مطلوبشان تبدیل کنند.‌نمایشگاه کتاب تهران تقریبا شبیه هیچ نمایشگاه دیگری نیست و واقعیت این است که نمی‌تواند هم باشد. این نتوانستن ربط مستقیم به سیاست دارد. همه‌چیز نمایشگاه کتاب تهران متأثر از سیاست است و آن دسته از منتقدان که دنبال تبدیل نمایشگاه – فروشگاه فعلی به نمایشگاه صرف هستند، از این نکته غافل‌اند که چنین چیزی ممکن نیست. وقتی کشوری عضو کنوانسیون برن نیست و تعداد کمی ناشر خارجی در حالی در نمایشگاه تهران حضور دارند که چند متر آن طرف‌تر کتابشان بدون اطلاعشان به فارسی ترجمه شده و فروخته می‌شود، حرف از تبدیل‌کردن نمایشگاه کتاب تهران به نمایشگاهی مثل نمایشگاه فرانکفورت و پاریس و لندن خنده‌دار و تکرار حرف‌های مد روز است، مثل خیلی حرف‌های دیگر. 

شاید درست‌تر این باشد که به جای تلاش بیهوده برای تبدیل نمایشگاه کتاب تهران به نمایشگاهی شبیه نمایشگاه فرانکفورت، تلاش کنیم همین شباهت‌نداشتن به نمایشگاه‌های دیگر را به ویژگی و مزیتش تبدیل کنیم و عیب‌هایش را رفع کنیم و جلوی ضررش را -جاهایی که ضرر دارد- بگیریم و آن را از انحصار دولتمردان و ناشران خارج کنیم.‌آنچه نمایشگاه کتاب را با دیگر نمایشگاه‌ها متمایز و اتفاقا از نظر بازدید عمومی پررونق‌تر می‌کند، تبدیل‌شدن خود به خودی نمایشگاه به یک نهاد اجتماعی و آیین مردمی است. اگر اهداف بنیان‌گذاران نمایشگاه کتاب تهران را ببینیم، نسبت به آنچه بعد اتفاق افتاد، هدف‌های کوچک و در دسترسی را دنبال می‌کردند و آن تأمین کتاب و منابع خارجی و داخلی بود و جالب‌تر اینکه در نخستین سال ۱۹۸ ناشر خارجی و ۲۰۰ ناشر داخلی در نمایشگاه شرکت داشتند، در حالی که در سال‌های اخیر این نسبت تقریبا برابر به ۸۰۰ ناشر خارجی (تازه اغلب ناشران حضور مستقیم ندارند و نماینده‌های ایرانی‌شان شرکت می‌کند) در برابر بیش از دوهزارو 100 ناشر داخلی رسیده است. نمایشگاه کتاب تهران با اینکه با اهدافی مشخص و در زمانی که هنوز ایران درگیر دفاع و جنگ بود، شروع شد، رفته‌رفته به دلیل نیاز جامعه به رویدادها و آیین‌های ملی و مردمی و استقبال مردمی از آن به نهادی اجتماعی تبدیل شد. شاید در سال‌های پایانی دهه 60 و اوایل دهه 70 نمایشگاه کتاب تهران تنها رویداد بزرگ فرهنگی بود که جامعه در آن عاملیتی مستقل از نهادهای رسمی داشت، هرچند این عاملیت اندک بود و چه بسا در سال‌هایی در دیدار با نویسندگان غایب از رسانه‌های رسمی و حضور غیررسمی در رویدادی رسمی خلاصه می‌شد که نشانه‌اش را احتمالا باید در همان سیب‌زمینی‌خوردن و لمیدن در چمن‌ها و گفت‌وگو دید. تفاوت نمایشگاه کتاب از این نظر با جشنواره‌های دیگر مثل فیلم فجر در دسترسی ارزان و فراهم‌کردن نوعی عرصه و فضای عمومی در کنار یک رویداد رسمی بود که شاید مهم‌ترین عامل استمرار نمایشگاه است که در سخت‌ترین سال‌ها هم برگزار شده و تا دوران کرونا فقط یک سال 

متوقف شده بود. بنیان‌گذاران نخستین دوره‌های نمایشگاه، از این کارکرد نمایشگاه آگاهی چندانی نداشتند، اما برگزارکنندگان بعدی خیلی زود این نکته را فهمیدند و دریافتند که این رویداد با همه رویدادهای دیگر تفاوت دارد و نمایشگاه نه‌تنها خصلتی آیینی به خود گرفته بلکه می‌تواند مانند رسانه عمل کند. درست است که در همه این سال‌ها دولت بیش از نهادهای خصوصی و عمومی در سیاست‌گذاری نمایشگاه مؤثر بوده است، اما شکل‌‌گرفتن خود به خودی نمایشگاه در سال‌های برگزاری، دست دولت را هم در تغییر و تبدیل آن خیلی باز نگذاشته است و تلاش‌های آنان در برخی از دوره‌ها برای تغییر نمایشگاه راه به جایی نبرد و نمایشگاه برخی خصلت‌هایش را حفظ کرده است. نمایشگاه کتاب تهران به آیینی تبدیل شده است که مردم در آن نوعی حضور متفاوت و خوشایند را تجربه می‌کنند، دولت امکانی برای نمایش عمومی شعارها و ایده‌ها و اهدافش پیدا می‌کند، ناشران با عرضه مستقیم کتاب‌هایشان سود بیشتری در زمانی کوتاه‌تر کسب می‌کنند و رسانه‌ها و فضای عمومی به کتاب توجه نشان می‌دهند و درباره‌اش سخن می‌گویند و هریک سهم و اعتباری از نمایشگاه می‌گیرند. بااین‌حال شیوه برگزاری نمایشگاه با انتقادهایی روبه‌رو است. بخشی از این انتقادها به اقتصاد نمایشگاه و هزینه و فایده آن برمی‌گردد، بخشی به مسائل و مشکلات اجرائی و زمان‌بندی و فربه‌‌بودن ساختار و... اشاره دارد و برخی به تأثیر آن بر نهادهای مستقر نشر مثل کتابفروشی‌ها و مراکز توزیع توجه نشان می‌دهند که با افزایش بخش مجازی این تأثیر بزرگ‌تر و گسترده‌تر خواهد شد. به نظرم انتقاد اصلی به نمایشگاه در عدم تناسب بین کارکرد و ساختار برگزاری است. نمایشگاه کتاب به یک نهاد اجتماعی تبدیل شده است، اما برگزاری آن به شیوه یک رویداد کوچک است با دو ذی‌نفع؛ بخشی از دستگاه اجرائی و بخشی از صنعت نشر.

به نظرم مهم‌ترین دلیل استمرار نمایشگاه کتاب تهران، دفاع از آن همچون یک نهاد اجتماعی است که کارکردهای متنوعی فراتر از فروش کتاب و چند نشست فرهنگی دارد و نباید به یک رویداد اجرائی تقلیل داده شود.