ضرباهنگ قابلمههای خالی
میرزارضا کرمانی، قاتل ناصرالدینشاه، همشهری دردکشیده من وقتی که بعد از دستگیری، او را پای میز محاکمه بردند، نصیحت جالبی کرد که با تأسف، من همشهری او بعد از 126 سال خطاب به وزیر وزارتخانه فخیمه کشاورزی و جلیله نیرو، سازمان جهاد کشاورزی و سازمان آب همان مطلب را تکرار میکنم...
میرزارضا کرمانی، قاتل ناصرالدینشاه، همشهری دردکشیده من وقتی که بعد از دستگیری، او را پای میز محاکمه بردند، نصیحت جالبی کرد که با تأسف، من همشهری او بعد از 126 سال خطاب به وزیر وزارتخانه فخیمه کشاورزی و جلیله نیرو، سازمان جهاد کشاورزی و سازمان آب همان مطلب را تکرار میکنم...
آخر این گلههای گوسفند شما، مرتع لازم دارد که چرا کنند، شیرشان زیاد شود، هم به بچههای خود بدهند و هم شما بدوشید نه اینکه متصل تا شیر دارند بدوشید و شیر که ندارند گوشت بدنشان را بکلاشید و بتراشید... آقایان... کشاورزان دیگر شیری ندارند، رسیده به استخوانشان که لابد میخواهید بدنشان را بکلاشید و بتراشید. عیدانه وزارتین جلیله کشاورزی و نیرو به ضعیفترین بخش جامعه یعنی کشاورزان، صدور قبوض برقی بود که نمیدانم کدام شیر پاک یا ناپاکخورده پشتمیزنشین باغ و دشت ندیده و سرما و گرما و تگرگ و سیل نچشیدهای نسخه نابودی بخش کشاورزی، خصوصا باغداری را پیچید. هیچ فکر نکرد در این آشفتهبازار فشار و تنگناهای اقتصادی و افزایش بیرویه قیمتها که دست دولت در همه لایههای آن پیداست، کشاورزی توان تحمل این فشارها را ندارد. اسم کدام کشاورز را در میان بدهکاران بانکی دیدید؛ ابربدهکارانی که مسئولان حتی از بردن نام آنها خودداری میکنند. قشر زحمتکش کشاورز سالهاست اسیر مقررات دستوپاگیر کاخنشینان وزارتین جهاد کشاورزی، نیرو، بازرگانی و مالیاتهای گاهوبیگاهی است که نمیداند چه کند. کشاورز سنگ زیرین آسیابی است که در جبهههای مختلف باید بجنگند و با تأسف نیروهای جبهه مخالف او از توان و قدرت بیحدوحصری برخوردارند. با تغییر اقلیم و کاهش نزولات آسمانی و کمشدن حقابه کشاورز از رودخانهها که بیبرنامه سدهای کوچک و بزرگ روی رودها بستهایم، زیستبوم محصولات کشاورزی را تغییر دادهایم یا اینکه با وضع موجود صرفه اقتصادی در تغییر الگوی کشتی است که نیاز کمتری به آب دارد؛ اما وزیران پشت میزنشین فقط و فقط امریه صادر میکنند در فلان استان این محصولات کشت نشود. بسمالله، بفرمایید چه محصول جایگزینی میتوانند کشت کنند که به اندازه محصول ممنوعه شما سودآوری حداقلی داشته باشد؟ گفته میشود برای تولید یک کیلوگرم هندوانه 300 لیتر آب نیاز است و با یک جستوجوی ساده در اینترنت متوجه میشویم در استان خشکی مانند خراسان جنوبی که دو دهه درگیر خشکسالی است، بیش از دو هزار هکتار از اراضی به کشت هندوانه با نیاز آبی 300 لیتر برای هر کیلوگرم هندوانه اختصاص پیدا میکند. گفته میشود مسئولان کشاورزی کشور ترکیه تسهیلاتی برای واردات هندوانه از ایران قائل شدهاند تا نیاز داخلی کشور خود را تأمین کنند و به کشاورزان خود اجازه نمیدهند هندوانه تولید کنند و روزانه بیش از 700 تریلی هندوانهای که برای هر کیلوگرم آن 300 لیتر آب مصرف شده است، از ایران خریداری میکنند. آیا وزیر کشاورزی علت این امر را نمیداند؟ یعنی ترکها نمیتوانند در کشور خودشان هندوانه تولید کنند تا به هندوانه ایران نیاز نداشته باشند؟ اینها کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس نیست که در کشاورزی وابسته به خارج هستند. یا در کرمان خصوصا جنوب کرمان هندوانه کشت میشود؛ آیا وزیر کشاورزی نمیداند مناسبترین زمین برای کشت یونجه اراضی جنوب کرمان است که بعضا تا 12 جین یونجه برداشت میشود؟ ارتفاع یونجهای که در جنوب کرمان برداشت میشود دو برابر یونجهای است که در همدان و نواحی یونجهخیز تولید میشود. با یک حرکت ساده و تغییر الگوی کشت، باید از یونجهکاری در جنوب خراسان و کرمان و سیستانوبلوچستان بهجای کشت هندوانه حمایت شود و شرط آن، این است که از صنعت گاوداری در این مناطق حمایت کنیم نه اینکه برای صدور پروانه احداث گاوداری آنقدر متقاضی را دنبال استعلامات بیخود و بیجا بفرستیم که عطای گاوداری را به لقای آن ببخشد. در سالهای نخست انقلاب و زمانی که اراضی مالکان بزرگ را مشمول کشت موقت و دیگر دستاوردهای خلقالساعه انقلاب کردند، کافی بود شش نفر با هم به صورت مشاعی به هیئتهای هفتنفره مراجعه کنند و این هیئتها با تقسیمبندی اراضی بین حداقل شش نفر به صورت مشاع چاه عمیقی حفر میکردند و یک دستگاه تراکتور به مشاع اختصاص میدادند؛ همین سادهگیری باعث جذب افراد فاقد زمین شد که امروزه بار کشاورزی را به دوش میکشند. آن آسانگیری اول انقلاب امروزه به چنان سختگیریای در مراجعه به ادارات دولتی تبدیل شده است که قصه پرغصه مظلومیت کشاورزی امروز را حکایت میکند؛ برای نمونه در آن تاریخ با میل و اراده مسئولان هیئتهای هفتنفره و سازمان آب پروانه بهرهبرداری چاههایی که به کشاورزان اختصاص پیدا میکرد تعریف میشد. مثلا «قدرت مجاز» چقدر باشد و چاه در طول سال چند ساعت فعال باشد؟ اوایل انقلاب هدف این بود که در تولید گندم به خودکفایی برسیم و چون گندم در سختترین شرایط آبوهوایی زمان کشت یعنی مهرماه یک آب و در نوروز هم اگر بارندگی نبود یک آب دیگر و در بهار هم چند نوبت آبیاری لازم دارد، در بقیه ساعات چاه خاموش میشد. فصل بهار و کشت صیفیجات هم نیاز محصولات صیفی به آب کمتر است. با گذشت زمان کاربری چاههای اولیه زیر نظر دولت تغییر کرد؛ برای نمونه در منطقهای که نگارنده از دهه 70 با خرید چند حلقه چاه شروع به کاشت پسته کرد، در آغاز کشاورزان محلی رغبتی به پستهکاری نداشتند، چون پسته محصولی است که حداقل باید
10 سال بدون سودآوری وقت و سرمایه برای آن صرف کرد. فراموش نمیکنم یکی از همسایهها وقتی از من پرسید چه محصولی کشت خواهی کرد و از پسته یاد کردم، اینکه بعد از هموارکردن زمین و آمادهکردن آن نهال پسته را میکاریم، چهار سال بعد نهال کاشتهشده را سربرداری میکنیم و روی جوانههای تازهپیوند پسته را که باید از باغ مادر تهیه شود پیوند میزنیم و سه سال بعد میوه نوبرانه دارد و از سالهای بعد اقتصادی میشود، با سادگی پرسید یعنی شما نهالی که امروز میکاری 10 سال دیگر برداشت محصول دارید؟ وقتی جواب مثبت دادم، درحالیکه به راه خود ادامه میداد گفت: خدا به شما عقل بدهد، من لوبیا کاشتهام دو ماه دیگر برداشت میکنم حوصله صبرکردن ندارم، شما امروز میکاری که 10 سال دیگر برداشت کنید؟ درحالیکه در این 10 سال فقط باید خرج کنید بدون اینکه درآمدی از مزرعه داشته باشید، آقا دیوانهاید دیوانه. بااینحال امروز همین آقا بعد از 12 سالی که از سرمایهگذاری اولیه گذشت، شروع به پستهکاری کرد و امروزه از باغداران منطقه است؛ اما دیگر نمیتواند باغدار موفقی باشد زیرا سازمان آب و اداره کشاروزی دست به دست هم دادهاند و طومار چاه آب را پیچیدهاند. ادعا میشود پروانه اولیه مربوط به زراعت بوده با قدرت مجاز 160 و سه هزار ساعت کارکرد موتور آب؛ چون باغ احداث کردهاید و قدرت مجاز 160 و سه هزار ساعت کارکرد موتور آب فقط آبیاری زمستانه شما را تأمین میکند، باید افزایش قدرت درخواست کنید که عمدتا با آن موافقت نمیشود و برقی که بیشتر استفاده میکنید تعرفه کشاورزی ندارد و با تعرفه تجاری و صنعت به صورت پلکانی احتساب میشود. با نصب کنتور وقتی سه هزار ساعت اولیه تمام شد، برق چاه شما خود به خود خاموش میشود. وقتی این قصه پرغصه را برای همکاران کشاورز ایرانی مقیم کالیفرنیا تعریف کردم، بر این باور بودند که وزارتخانههای کشاورزی و نیرو در جبههای فعال هستند که اتحادیه تولیدکنندگان پسته کالیفرنیا که اکثریت آنها یهودی هستند، خواستار ازدسترفتن تولید پسته در ایران و جایگزینی پسته آمریکا در بازاری هستند که از ابتدا به پسته ایران تعلق داشته است. وقتی تعرفه مصرف برق تجاری و صنعتی حساب شود و چاه آبی که در زمانه قبل از اجراشدن هدفمندی یارانهها هر دو ماه 50 هزار تومان هزینه برق آن میشد، امروزه هر ماه بالای 15 میلیون تومان با تعرفه جدید باید پول برق پرداخت کرد و فقط سه هزار ساعت مجوز برداشت آب داریم، دو، سه سال دیگر درختی نمیماند که باغدار امید به محصول داشته باشد. اگر دشمن سرسخت پسته ایران یعنی اتحادیه تولیدکنندگان پسته کالیفرنیا، دهها و صدها کارشناس و اهل فن را به کار میگرفت که صنعت پسته ایران را از رونق بیندازند، موفق نمیشد بلایی که وزارت کشاورزی و وزارت نیرو بر سر مزارع و باغات آوردهاند، بیاورد.
بر این باورم دستاندرکاران کشاورزی و آب کشور عشاق سینهچاک خاموشی مزارع و باغات هستند و سینهچاک واردات از دیگر کشورها که سود در ارز ترجیحی است که به نیت واردات اختصاص یابد. اراضی کشور به سادگی میتوانند با تغییر الگوی کشت مثلا به جای هندوانه، یونجه کشت کنند و به جای احداث گاوداری در حاشیه شهرهای بزرگ، گاوداریها را در مناطق دوردست که امکان کشت و تهیه علوفه آسان است احداث کرد و با هزینه کمتر شیر و مشتقات لبنی را به بازار مصرف رساند. کافی است نگاهی به کامیونها در جادهها داشته باشید، از خود نمیپرسید چرا به جای تریلی تریلی حمل کاه و یونجه از مناطق دوردست به حاشیه شهرهای بزرگ، گاوداریها را به آن مناطق نمیبرند تا محصولات لبنی با حجم کمتر را در جادهها ببینیم؟ چرا وزرای کشاورزی و نیرو یک بار هم که شده به این مهم توجه نمیکنند؟ به شرایط موجود مزارع و باغات و محصولات تولیدی نگاه کنند و بر ایده باطلی که قصد آن ویرانی کشاورزی کشور است، اصرار نورزند. افغانستان با حذف قواعد و مقررات مربوط به صادرات زعفران، بازار پرمصرف این محصول را از آن خود کرده و ما هنوز اندرخم یک کوچهایم که مقررات مربوط به صادرات زعفران را متناسب با شرایط روز بکنیم یا نه؟ وقتی مقررات دستوپاگیر پیش پای کشاورز است، دست واسطهها و قاچاقچیها گرهگشاست. زعفران فله ایران به آن سوی مرزها قاچاق میشود و به نام زعفران افغانستان روانه بازار مصرف میشود. آقایان وزرا، خدایی هم هست، یومالحسابی هم هست. به گفته میرزارضا کرمانی گلههای گوسفند شما، مرتع لازم دارند که چرا کنند، شیرشان زیاد شود، هم به بچههای خود بدهند و هم شما بدوشید؛ اما این گله میرود که در مقررات دستوپاگیر شما از نفس بیفتد. اگر سررشتهای از کشاورزی دارید، صدای امثال من را بشنوید، والا فردا ضرباهنگ قابلمههای خالی، خواب شما مرکزنشینان کاخنشین را آشفته خواهد کرد.