عصر سرعت و نشانهها (1)
از سقوط نمادها تا ارزشهای زیستی
از سقوط متروپل تا توقف فعالیت جمعیت امام علی، از تولید کالای بیکیفیت تا کاهش ارزش پول ملی، از کاهش جمعیت تا تشویق به ازدیاد، از تردد با انبوه محافظان تا سفرهای مردمی رئیس دولت و دیدار چهرهبهچهره و... اعمال ما بهظاهر از هم جداست، آنچنانکه پردههای این نوشته به ظاهر از هم جداست، اما پیوندهای عمیق و نامرئی بین اعمال ما و این پردهها وجود دارد
از سقوط متروپل تا توقف فعالیت جمعیت امام علی، از تولید کالای بیکیفیت تا کاهش ارزش پول ملی، از کاهش جمعیت تا تشویق به ازدیاد، از تردد با انبوه محافظان تا سفرهای مردمی رئیس دولت و دیدار چهرهبهچهره و... اعمال ما بهظاهر از هم جداست، آنچنانکه پردههای این نوشته به ظاهر از هم جداست، اما پیوندهای عمیق و نامرئی بین اعمال ما و این پردهها وجود دارد؛ گاهی یک نشانه به ما کمک میکند تا راز تفسیر همه این اعمالِ بهظاهر جدا را بفهمیم. در تبیین این راز ابتدا فرازی از پیام آیتالله جوادیآملی را آغاز سخن قرار میدهیم، سپس پردههای جدا را برای یافتن درک بهتر وقوع این حوادث واکاوی میکنیم. حضرت آیتالله گفتند: «... آن که انگیزه اختلاسی و اندیشه نجومی دارد، فکرش را فکرتش را فطرتش را بر لبه لرزان سقوط، بنیانگذاری کرده است -خواه از مسئولین خواه از مردم- کسی که باور صحیح، اعتقاد صائب و ایمان سالم داشت، او در زمین مستحکم خانه میسازد... اسلام خانههایی که برای مردم میسازد هر چند قبر و خانه مرده باشد آن را محکم میسازد... به فکر اختلاس و چپاول نباشید، به فکر زرق و برق دنیا نباشید...».
در تأیید این سخن حکیمانه که خانه محکم، حتی اگر قبر باشد، نتیجه ایمان و باور ساکنان آن خانه -ملت و دولت- است که در زندگی و مرگ نمادهای استوار میسازند، تردیدی نیست و ما مصداق این سخن را در گوشه و کنار جهان دیدهایم و حکمت آن را در این پردهها خواهیم نوشت. اما چگونه میتوان گناه «اختلاس، چپاول و زرق و برق دنیا» برای دو جایگاهی که یکی قادر کامل و موظف به عمل، ولی بیاراده و بیمسئولیت است با آن دیگری که مطیع و مسلوبالاراده در یک ترازو سنجش کرد؟ البته در این گزاره تردیدی نیست که کلیت اخلاق سقوط کرده و ما مردم هم جدا از این قاعده نیستیم، اما انتساب وقوع اینگونه حوادث و فجایع زیستی به مردم، به دلایل زیر خروج موضوعی دارد.
اگر «باور صحیح و ایمان سالم» نبود تکلیف چیست؟ اگر «او در زمین مستحکم خانه نساخت» چه باید کرد؟ اگر قبلا مهندس «متصل» به مردم، به سازنده «متصل» به مسئول گفته باشد که این خانه مستحکم نیست ولی سازنده متصل به «مسئول» زورش بیش از قانون، ضابطه و مردم بود، آنوقت چه باید کرد؟ تا آنجا که به «مردم» مربوط است در این حادثه نقش خود را به عنوان ناظر، مهندس، منتقد، معترض و شاکی به درستی ایفا کردهاند؛ وقتی فردی از این مردم گفت نسازید و حتی به دادگستری شکایت بُرد اما جریان ساخت متوقف نشد، طبعا تالی فاسد و قابل پیشبینی این روند را امروز باید در سهم مردم زیر آوار دید که بازماندگانشان در پهنای خیابان با خشمی آکنده از مظلومیت در سوگ عزیزانشان فریادهایی را که زدند ولی شنیده نشد، این بار بلندتر ضجه و زاری کنند. شکر نعمت، که لااقل در حد یک پیام «مردم» را «دیدید» مسئولان که در این حد هم ندیدند... اما آن مردمی که شما میبینید و مسئولان در محافل خاص میبینند نه آن مردمی که ما هستیم! که اساسا درد ما مردم این است که اصلا دیده نمیشویم و هیچ نقشی در اداره امور، حتی در زندگی شخصی خودمان نداریم. حضرت آیتالله! ما مردم حتی آنقدر آزاد نیستیم که به فکر کودک یتیمی باشیم که پیامبر اسلام تا بدان اندازه به مراعات حال وی سفارش کرده است. دو سال پیش، دفتر جمعیت امام علی بعد از حدود 20 سال فعالیت پلمب شد!
گناه این خیریه غیردولتی با بیش از 10 هزار عضو که نیمی دانشجو و از فرزندان پاک ما مردم برای کمک به کودکان و خانوادههای فقیر بود، چیست؟ همین فرزندانی که شما به عنوان «مردم» در کنار «مسئولان» آنها را به خطاب عتاب و به ایمان دعوت کردید. آیا مهمترین نشانه ایمان جز کمک به همنوع است؟ آیا از شعار این جمعیت که به نام امام علی: «گرسنگی سهم کودکان نیست» قشنگتر و خداپسندانهتر پیامی سراغ دارید؟ این جوانان و دانشجویان جمعیت امام علی نسل همان جوانانی هستند که با دست خالی در برابر تجاوز عراق ایستادند و اکنون با عشق و برای رضای حق در دستگیری نیازمندان میکوشند... آیا واضحتر از این نشانه ایمان در مردم نمیبینید در مردمی که نه بنای سست میسازند و نه در سودای مال و جان کسی هستند و شب و روز زحمت میکشند تا بناهای کوچک و استوار زندگیهای متعارفی را که خراب شده در حد یک شکم سیر مرهم شوند.
اما بخشی دیگر را که شما بنیان فکریشان را چنین لرزان توصیف کرده و در کنار مسئولان نشاندید، با وجود همه سختیها، کارشکنیها و محدودیتها در این سالها به عنوان متخصص و شهروند دلسوز، بهوسیله کتاب، روزنامه و هر تریبونی که به دست آورده، گفتهاند و نوشتهاند و مینویسند. مردم به جز قلم یا تظاهر مدنی و مسالمتآمیز چه ابزار دیگری برای رساندن صدای خود و مشارکت در ساخت «بنا»های خوب داشتند و دارند؟ این فجایع زیستمحیطی مگر چه تفاوتی با سقوط متروپل، تصادف زنجیرهای بهبهان، سر بریده مونا، غرقشدن قایق دختران محصل در حوض پارک شهر و... دارد؟ جز اینکه صدای یک فاجعه زیستمحیطی، سستشدن خانواده، سقوط اخلاق و دیگر سقوطهای معنوی و مدنی را چند نسل بعد، بلندتر خواهیم شنید.
حضرت آیتالله! در کمال احترام باید اذعان کرد که نقشها قبلا تقسیم شده و ما مردم فقط قادریم در صف انتظار حوادث عمدی و سهوی، نوبت محتوم خود را با دیگری از این ستون به آن ستون کنیم! مردم در جایگاه مردم مطلقا کوتاهی نداشتهاند که مستحق این باشند تا در کنار مسئولان مورد عتاب شما قرار گیرند. مسئولان مدتهاست که سفره و سهم خود را از مردم جدا کردهاند. امروز در خبرها بود طبق آمار رسمی بر اثر مشکلات اقتصادی و تحمیل مصائب فوق طاقت بشری به مردم، 15 میلیون نفر در ایران از بیماریهای روانی رنج میبرند. توجه فرمایید که این آمار رسمی است! چه کسی مسئول این پریشاناحوالی است؟ خود مردم؟ با این استدلال، لابد دولت باید برای اعتراض علیه مردم به خیابانها بریزد و تظاهرات کند!
این از باب احسان و تذکره شما به ایمان بود؛ اما بیایید از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم: اساسا چه دلیلی در دست هست که بگوییم سازنده برج متروپل بیایمان بود؟ وی که نمازش را میخواند، روزهاش را میگرفت و در همه مراسمهای مذهبی شرکت میکرد. مگر عمدتا همینها نشانههای روشن ایمان برای اینکه موفق به کسب امتیازات شویم و تا مراحل بالای یک مسئولیت کلیدی یا یک نورچشمی صعود کنیم، کافی نبوده و نیست؟ از این ظواهر هم که بگذریم چون شما به ایمان بدون ریا و تظاهر تأکید فرمودید، آیا برای مدیریت یک شهر و استان، ایمان و بیایمانی ملاک است یا دانش و تخصص؟ اگر در جستوجوی پزشک خوب و حاذق برای درمان خود باشید، از ایمانش پرسش میکنید یا از دانش و توان تخصصیاش؟ کدامیک مهم است؟ -یعنی مدیریت یک کشور پهناور با جمعیت 90میلیونی در این دنیای پیچیده روابط بینالملل آسانتر از حرفه پزشکی است!- البته چه بهتر که پزشک خوب و متخصص، ایمان هم داشته باشد اما آن بین خود و خدایش است و احدی جز آن دو در سنجش عیار «ایمان» وی قاضی نیست. به جز ذات خداوند، احدی قادر نیست از سمبلها به «محتوا» و برعکس از محتوا به «سمبل»ها برسد. انسان هیچ ابزاری ندارد و در آینده نخواهد داشت تا به انطباق حقیقی سمبل و محتوا حکم کند. ایمان تنها در وادی نفس انسان و وجدان موجود است و به چنگ هیچ ثالث خارجی جز رابطه بین خالق و مخلوق درنخواهد آمد. از این نظر، برخلاف پدیده مرگ که تجربهای است برای دیگری، ایمان تجربهای است تنها برای خود. پس پرسش اساسی را تکرار میکنیم: «آن صفتی که به چنگ دانش احدی جز خداوند درنمیآید چرا باید مبنای واگذاری مناصب برای مدیریت در این دنیای پیچیده قرار گیرد؟». چنانچه سختگیر نباشیم، بعید هم نیست که این شخص به واقع و در محضر خدای خویش مؤمن باشد اما به میزان توانایی خود در برخورداری از دانش کافی ساخت و تولید یا شایستگی مدیریت انجام کار جاهل باشد که در این صورت، جامعه قطعا متضرر خواهد شد و تحقیقا به همین دلیل است که مدیریت کشور باید در کمترین استانداردهای حکمرانی سیستمی طراحی کرده باشد تا چنین افرادی مجال تباهی و جولان در جامعه نیابند. ازاینرو این گفته برخی مسئولان را نمیتوان پذیرفت که: «در همه جای دنیا حادثه هست، پس در ایران هم هست». باید این را از بنیان باطل دانست چون ایران مثل همه جای دنیا نیست. کدام کشور در این جهان است که علم و تجربه دولتشهر دنیای مدرن را بیاعتبار بداند؟ نه به اروپا و آمریکا بلکه به این کشورهای همسایه و کمی دورتر که اغلب مسلماناند با هواپیما یک ساعت بعد بر فرازشان پرواز کنید، چه بناهای قشنگ و معماری زیبا که نساختهاند و در برابر قویترین زلزلهها و بلایای طبیعی مقاوم است. چه اشکالی داشت که ما نیز مانند این کشورها از آخرینهای دستاوردهای بشری در ساختوساز و زیباسازی شهر بهره ببریم که در این صورت ایران را جای بهتری برای زندگی خواهیم کرد و هنگامی که ایرانی حس کند جای خوبی برای زندگی است، مطمئن باشید به مقصود کانادا اختلاس نخواهد کرد... آیا اسلام این همسایهها لطمه دید؟
آیا این ساختههای زیبا با رعایت همه استانداردها و امکانات فراوان به استحکام ایمان دینی مردمشان منجر نشد؟ بعضی از این کشورها حتی نفت هم ندارند و آنها که مثل ما نفت دارند، مثل ما معادن متنوع، آبوهوای چهار فصل، دریای زیبای مازندران، بناهای تاریخی و... ندارند... البته وزیر کشور گفتند که حادثه متروپل یک جنایت بود! اما جانی کیست و مقصر اصلی کجاست؟
حضرت آیتالله! محاکمه و مجازات این اشخاص نه عزیزان مردم را به ایشان بازمیگرداند، نه تأثیری در پیشگیری از وقوع حوادث مشابهی دارد که روال و ماهیت امور در کشور شده است. پس آیا بهتر نیست به جای محاکمه و مجازات هرروزه سازنده/تولیدکننده داخلی بابت صدمات گسترده مالی و جانی، روش مدیریت خود را تصحیح کنید و قواعد مدرن و پیشگیرانه برای تضمین ساخت بناهای محکم در نظر بگیرید؟ قواعد و ساختارهای متعارفی که دهها سال پیش نویسندگان و متخصصان همه عرصهها بهروشنی و سادگی تمام نوشته و منتشر کردهاند. این فقط کار شماست که مسئولان را نصیحت بفرمایید که بهعنوان مسئول و ناظر چرا چنین میکنند و چرا اجازه تصدی به افراد کاربلد نمیدهند؟ چرا به حرف حساب گوش نمیکنند و دروازههای کشور را به روی دانش جهانی عمران بسته نگه میدارند؟ چرا در جهت تعبیه دکترینهای جدید مسئولیت در تصویب قوانین منفی و بازدارنده اهتمام نمیکنند و صدها چرای دیگر. البته از زاویهای دیگر هم میتوان به پیام شما نگریست: باور صحیح و اعتقاد صائب و ایمان سالم را چگونه باید در افراد جامعه ایجاد کرد؟ مردم که به جان دل قبلا پیام شما را مصداق بخشیدهاند؛ اما اگر مسئولان کوچکترین توجهی به پیام شما میکردند، کمترین نشانهاش این بود که حداقل بعضی از مسئولیت خود استعفا دهند؛ مثل بعضی کشورها، البته انتظار نیست مسئول از شدت تأثر خودکشی کند! هرچند به قول آقای هاشمیطبا در سرمقاله 12 خرداد «نگران نباشید، خبری نمیشود!». «اراده»ای برای تغییر وجود ندارد. اینطور به نظر میرسد که اندک تغییر در سیاست حکمرانی مسئولان، خیلی سختتر از جراحی کل جامعه باشد، مادامی که یک سر سوزن تغییر در سیاست کلان، دریایی از فرصتها و امیدهای بزرگ زندگی را به ارمغان خواهد آورد.
پس به نظر شما آیا 40 سال زمان کافی نیست تا بپذیریم اخلاق جدلی را باید از علم مدیریت جامعه و سیاست عملی جدا کرد؟ تا هریک در جای خود معنا و مفهوم یابد. آیا بهتر نیست در احوالی که ثالث را به آن راهی نیست، دخالت نکنیم و اجازه دهیم همان خداوند قاضی باشد و تنها آن رفتاری را که به چنگ ریاضیات، آمار و ارقام و خطکش درمیآید، در برابر مردم/بیمار/مشتری/کارگر/کاربر و... با استفاده از علوم انسانی عرفی مسئول بدانیم؟ آیا بهتر نیست مثل همه جای دنیا یک جهانبینی عینی
(objective) به جای ذهنی (subjective) در مدیریت ایرانشهر حاکم کنیم؟ در غیراینصورت، چه تضمینی هست که این واقعه در آینده تکرار نشود که اصلا این حجم از اعتراض دقیقا به این دلیل بوده و هست که مردم هیچ پایانی بر تکرار این «حوادث شبهعمد نزدیک به قصد مجرمانه و تحقیقا و یقینا قابل اجتناب»، متصور نیستند، حوادثی که صرفا نتیجه مدیریت غیرعلمی، بیمبالاتی سنگین و فساد گسترده است. بله! اتفاق در همه جای دنیا میافتد؛ اما در هیچ کجای دنیا نظیر متروپل که علیالاصول با علم 70 سال قبل باید در برابر زلزله هفت ریشتری مقاوم میبود! بازنشدن ایربگها در حادثه بهبهان، سر بریده مونا حیدری و... اتفاق نمیافتد؛ چون در یک جامعه عینیگرا متکی به عقل، همه امکانات و سازوکارهای سختافزاری و نرمافزاری برای پیشگیری از وقوع این نوع اتفاقات قبلا «اندیشه» شده؛ آنها وقوع حادثه را مدیریت بحران میکنند، نه آنکه خودشان دچار بحران شوند! والا مثلا در شهری مانند استانبول که هفت برابر تهران وسعت و 15 میلیون جمعیت (شش میلیون بیشتر از تهران) و چند برابر خودرو دارد، شهرداری باید هر روز به جای جمعکردن زباله، اجساد آدم، خودرو و سرهای بریده از سطح خیابانها و اتوبانها جمعآوری کند و آمبولانسها در اطراف بیمارستانها برای بردن اجساد ناشی از آلودگی دود خودرو و ریزگردها به صف بایستند... .
ما در قسمتهای بعدی وارد اصل مطلب شده و علت این وضع را موشکافی و تبیین و راهکارهای برونرفت از این مصیبتها را بدون جراحی سخت برای چندین بار به زبانی بسیار سادهتر و منسجمتر از آن موارد قبلی توضیح خواهیم داد.