زنگ خطری جدی برای آموزش عالی ایران
در دهه 1350 ممتازترین دانشجویان وارد دانشگاههای کشور میشدند و عموما فرزندان خانوادههای ثروتمند که در دانشگاههای ایران پذیرفته نمیشدند، برای ادامه تحصیل به کشورهای صنعتی، بهویژه آمریکا و انگلستان میرفتند.
در دهه 1350 ممتازترین دانشجویان وارد دانشگاههای کشور میشدند و عموما فرزندان خانوادههای ثروتمند که در دانشگاههای ایران پذیرفته نمیشدند، برای ادامه تحصیل به کشورهای صنعتی، بهویژه آمریکا و انگلستان میرفتند. در دو دهه اخیر این تصویر معکوس شده و دانشجویان ممتاز و حتی دانشجویان نسبتا خوب (عموما فرزندان خانوادههای متوسطالحال) تلاش میکنند که از دانشگاههای مختلف جهان کمکهزینه تحصیلی دریافت کنند و به دیگر کشورها بروند. بسیاری از آنان هیچگاه برای زندگی به ایران بازنمیگردند. بازار کار ایران با آنکه با مشکل بیکاران تحصیلکرده مواجه است، از نظر عرضه نیروی کار ممتاز با مهارتهای بالا دچار کمبود است. مهاجرت دانشجویان برای ادامه تحصیل و خروج بخشی از کارشناسان برتر، مشکل جدی کمبود نیروی متخصص و ممتاز را تشدید کرده است. در پی مهاجرت گروهی از کارشناسان ارشد، بسیاری از شرکتها به ناگزیر نیروی کاری با توان پایینتر را گاه با حقوق و مزایای بالاتر به کار میگیرند و این نگرانی وجود دارد که همین افراد نیز پس از کسب مهارت، مهاجرت کنند. بدینترتیب برخی از واحدهای صنعتی بزرگ کشور قسمت بزرگی از نیروهای ماهر و باتجربه خود را از دست دادهاند. همین روند در آموزش عالی نیز بروز کرده و مهاجرت استادان، بهویژه در میان استادان جوان شتاب گرفته است. در چنین شرایطی افول محسوس کیفیت دورههای تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای کشور زنگ خطر را برای آینده آموزش عالی به صدا درآورده است. آزمون شفاهی دوره دکتری برای رشتههای مختلف در دانشگاههای کشور انعکاسی از این وضعیت نگرانکننده است. تعداد شرکتکنندگان در آزمون دکتری، بهویژه آزمون شفاهی، بهشدت کاهش پیدا کرده است. کمتر از نیمی از کسانی که برای آزمون شفاهی امتیاز میآورند، در این آزمون شرکت میکنند. بسیاری از فارغالتحصیلان دورههای تحصیلات تکمیلی پس از مدتها جستوجوی کار ناگزیر به پذیرفتن مشاغلی میشوند که با تحصیلات، تخصص و مهارت آنها انطباق ندارد. ناامیدی از امکان بهرهمندشدن از مدرک دکتری بسیاری را از ادامه تحصیل در این مقطع منصرف کرده است. بخش قابل توجهی از شرکتکنندگان در آزمون دکتری افراد شاغل میانسالی هستند که امیدوارند از این مدرک برای ارتقای رتبه استفاده کنند. این افراد که عموما سالهای طولانی از تحصیل و مطالعه دور بودهاند، در صورت پذیرفتهشدن دانشجویان ضعیفی خواهند بود که سرانجام مدرک را به دست میآورند بدون آنکه به تخصص و مهارت آنها چیزی افزوده شود. سهم فزایندهای از شرکتکنندگان در آزمون دکتری در سالهای اخیر مدارک دوره کارشناسی و کارشناسیارشد را از دانشگاههای غیرانتفاعی، آزاد و پیام نور دریافت کردهاند. روشن است که دانشجویان خوب و ممتاز دانشگاههای بزرگ کشور عمدتا برای ادامه تحصیل در خارج از کشور اقدام میکنند یا گرایشی به ادامه تحصیل ندارند و وارد بازار کار میشوند. به گواهی بسیاری از استادان در دانشگاههای مختلف، شرکتکنندگان در آزمون شفاهی تابستان امسال به نحو حیرتانگیزی ضعیف بودند و توان پاسخ به سؤالات و ارائه استدلالی منطقی را نداشتند. در این میان به صورت استثنائی یکی دو دانشجوی نسبتا خوب در آزمون شرکت کردند. این افراد عموما به دلایل خانوادگی امکان مهاجرت ندارند. گروهی از فارغالتحصیلان دوره کارشناسیارشد، بهویژه زنان، که عموما توان علمی و مهارت بالایی ندارند، ناامید از یافتن شغل و برای فرار از محدودیتها و مشکلات زندگی، حداقل برای چند سال، به دوره دکتری پناه میآورند. خروج دانشجویان ممتاز از کشور و ورود دانشجویان ضعیف به دورههای دکتری دانشگاههای کشور کیفیت آموزش و پژوهش در این دوره را بیش از پیش تضعیف خواهد کرد. بر این مبنا در سالهای آینده، کشور به نحو فزایندهای با مشکل مدیران ارشد کمسواد دارای مدارک بیارزش دکتری مواجه خواهد بود که صرفا از طریق ارتباط با مجاری قدرت به مشاغل عالی دست مییابند و بخش بزرگی از استادان آینده در دانشگاههای بزرگ ایران نیز احتمالا همین فارغالتحصیلان کممایه دورههای دکتری خواهند بود.
*عضو هیئتعلمی دانشگاه مازندران