حوادث غیرمترقبه؛ هشدار یا آمادهباش
وقوع مکرر سوانح طبیعی که جان هموطنان را در حوادث دلخراش به یغما میبرد، به یک امر معمول و خبر تکراری در کشور تبدیل شده است. اینگونه حوادث نهتنها حیات انسانهای بیدفاع را در مناطق شهری و روستایی مورد هجوم قرار میدهد؛ بلکه باعث تخریب زیرساختها و منابع آب و خاک شده و گاهی به فروپاشی سیستم تولید میانجامد.
وقوع مکرر سوانح طبیعی که جان هموطنان را در حوادث دلخراش به یغما میبرد، به یک امر معمول و خبر تکراری در کشور تبدیل شده است. اینگونه حوادث نهتنها حیات انسانهای بیدفاع را در مناطق شهری و روستایی مورد هجوم قرار میدهد؛ بلکه باعث تخریب زیرساختها و منابع آب و خاک شده و گاهی به فروپاشی سیستم تولید میانجامد. در اینگونه حوادث طبیعی و پس از خسارات جانی و مالی مرسوم است که سازمانهای هشداردهنده مانند هواشناسی مدعیاند که هشدارهای لازم را از قبل به مردم و مسئولان دادهاند و نهادهای متولی آمادهباش و پیشگیری از بحران نیز آن را یک فاجعه طبیعی دانسته که زمان و فرصت کافی برای پیشگیری از آن را نداشتهاند. دراینبین رسانههای رسمی نیز آن را به خوراک خبری تبدیل کرده و صرفا با انعکاس خبر و انتشار ویدئو به نقل از شبکههای اجتماعی اکتفا کرده و بیتوجهی مردم به هشدارها را علت اصلی این فجایع قلمداد میکنند. آنچه قطعی به نظر میرسد، آن است که تکرار خبر این حوادث همراه با بازخورد مرسوم دستگاههای دولتی و مسئول به یک سنت ملی تبدیل شده است. در سه دهه گذشته تغییرات اقلیمی باعث افزایش چشمگیر شدت و فرکانس ظهور سوانح طبیعی با منشأ جوی شده و پیشبینیها حکایت از آن دارد که در آینده نیز شرایط حادتر میشود، به عبارتی دیگر نمیتوان این حوادث را بیشازاین غیرمترقبه قلمداد کرد. تعداد سوانح طبیعی حاصل از تغییرات اقلیمی از صد مورد در دهه گذشته به ۲۳۰ مورد در دهه کنونی افزایش یافته است. صاحبنظران و سازمانهای جهانی متولی این امر معقتدند که حوادث غیرمترقبه را باید هنجار نوین و نرمال تلقی کنیم؛ بنابراین اصلیترین روش مقابله با هنجارهای نوین و نرمال، اصلاح سیستم را از طریق پیشبینی و پیشگیری از این حوادث و اعمال مدیریت هوشمند قبل از وقوع این رویدادها میدانند.
شاید اصلیترین تکیهگاه بشر در مواجهه با افزایش اینگونه حوادث دسترسی به فناوریهای نوین و نوآوریهایی است که قدرت پیشگویی و پیشبینی حوادث را بهشدت افزایش داده است؛ اما این مهم نیازمند بهبود در حکمرانی و سیستم مدیریت دسترسی به دادهها، تحلیل دقیق آنها و اطلاعرسانی به مردم و نهادهای مردمی و دستگاههای متولی است. همراه با افزایش ظهور سوانح طبیعی در سه دهه گذشته، توان فناورانه بشر در شناخت، پیشبینی و مدیریت پیشگیری را بهشدت بهبود و تقویت کرده است. اصول علمی و مراحل آمادگی براساس تجارب جهانی در چهار مرحله زیر نهفته است: ۱- تولید یا دسترسی به آخرین دادههای جهانی، منطقهای و ملی برای پیشبینی دقیق و بالقوه وقوع حوادث، ۲- تعیین مکانهای جغرافیایی و مسکونی تحت تأثیر و پیشگویی سریع و دقیق اثرات بالقوه به مردم و مسئولان، ۳- هشدار تحلیل اثرات تخریبی (جمعیتی، زیرساختی، طبیعی و تولیدی) به صورت نقطهای و مکانی و اطلاعرسانی سازمانی و عمومی دقیق و سریع به مخاطبان و ۴- آمادهباش سازمانی و مردمی به منظور پیشگیری هوشمندانه و پشتیبانی با دستورالعملهای کاربردی دقیق در سطح محلی، منطقهای به منظور مواجهه و پیگیری اثربخشی اقدامات پیشگیرانه. ناکارآمدی را که در قبال بروز سوانح طبیعی در کشورمان وجود دارد، باید از دو جنبه مورد مطالعه و موشکافی قرار داد؛ اول از جنبه معرفتی و ارتباطی (فردی و سازمانی) و دوم از بعد تشکیلاتی و مدیریتی. لازم است در مواجهه با اینگونه حوادث نظام ملی و محلی مدیریت بحران از هر دو منظر مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرد که به برخی از این موارد اشاره میشود:
1- برخلاف برداشت رایج، پیشآگاهی و هشدار صرفا ارسال و انتشار یکسویه اطلاعات از طریق رسانههای رسمی و کمتأثیر رسمی به مردم نیست. این مرحله نیازمند بازشناسی دقیق و اعمال یک سیستم خاص هشدار مؤثر است که با توجه به اهمیت پیام و سطح هشدار مخاطب دقیق خود را در زمان معین، نقطه دقیق مورد هدف و تأثیر قرار داده و به جز پیام، اقدامات مورد نیاز را با لحاظکردن عنصر زمان به مخاطب در مخاطره و مسئولان اداری و اجرائی به صورت دقیق و دستورالعملی منعکس کند. سیستم اطلاعرسانی هواشناسی در ایران عموما از سیستم متعارف موجود در مغربزمین الهام گرفته شده، بهنحویکه سازمان هواشناسی مأموریت خود را اعلام تحولات آبوهوایی به مردم صرفا از رسانههای رسمی و دولتی میداند. این در حالی است که در کشورهای اروپایی به دلیل تغییرات زیاد و تحولات سریع آبوهوا، مردم عادی و سازمان هواشناسی و رسانههای دولتی و خصوصی، همگی نسبت به پیشبینی آبوهوایی از دیرباز به صورت مستمر حساس هستند و عموم مردم عادت به مراجعه مدام و مکرر به اخبار آبوهوایی دارند. درصورتیکه در کشورهایی که ثبات آبوهوایی در فصول مختلف دارند؛ مانند شمال آفریقا و خاورمیانه و آسیای میانه که تغییرات آبوهوایی در بازههای زمانی کوتاه و بلندمدت کمتر است، مردم عموما براساس فصل میتوانند هوا را پیشبینی کرده و محتاج مراجعه روزانه به رسانهها نیستند و در فرهنگ عمومی، مردم عادت به مراجعه دائم و مکرر به رسانهها ندارند.
2- در کشورهای در حال توسعه، بهخصوص در منطقه خاورمیانه، اخبار رسانهها عموما تحت تأثیر رویدادهای سیاسی (ملی و بینالمللی) براساس دیدگاه رسمی و با سلطه دیدگاه دولت مرکزی تولید و منتشر شده و کمتر به مسائل روزمره در سطح محلی و منطقهای توجه میکنند. این عوامل همگی باعث میشود مردم برای رویدادهای طبیعی روزمره کمتر به رسانههای رسمی رجوع کنند و در صورت مراجعه نیز اعتماد کمتری به پیشگوییها و هشدارهای رسمی میکنند؛ پس پیشآگهی و حتی هشدارهای هواشناسی از طریق اخبار آبوهوای رسانههای جمعی رسمی و دولتی در این کشورها از نظر گستره پوشش، سطح تأثیر و اعتماد برای عمل و اقدام مخاطب بسیار محدود و کماثر است. براساس همین آسیبشناسی، لازم است برای اطلاعرسانی و هشدارهای اینگونه حوادث به مردم صرفا به انعکاس اخبار آبوهوا در رسانههای رسمی بسنده نکرد و از شبکههای اجتماعی و محلی کمک گرفت و در رسانههای رسمی نیز جنبههای هشداری حوادث غیرمترقبه با تأکید و اثربخشی بیشتر منعکس شود.
3- محدودیت دیگر در نبود ارتباط مؤثر و کارآمد بین مؤسسات هشداردهنده و مردم کوچه و بازار، زبان مورد استفاده و مفاهیم بهکاررفته در انعکاس اخبار (شفاهی، مکتوب و گرافیکی) از سوی کارشناسان و مجریان سازمان هواشناسی در رسانههاست. سلطه زبان رسمی در گفتوگو، بیتوجهی به گویشهای محلی و غلبه اصطلاحات فنی و تخصصی که بیشتر در علوم نظری و هواشناسی به کار برده میشود؛ مانند جبهه پرفشار و کمفشار و دیگر اصطلاحات تخصصی درک پیشبینی آبوهوا را حتی برای افراد دانشگاهی با مشکل ادراکی روبهرو میکند. ارجاع اخبار هواشناسی به نقشه سرزمینی و نقاط جغرافیایی در سطح ملی و کلان عملا باعث میشود حساسیتهای مردم محلی به مخاطرات ممکنه به زیستگاههای خود جلب نشود. این در حالی است که در دو دهه اخیر رسانههای بینالمللی و کانالهای تلویزیونی با شگردهای مختلف اخبار هواشناسی را با زبان ساده و کاربردی ارتقای کیفی داده و جذابیت برنامه خود را به منظور انتقال مؤثر پیام به صورت چشمگیری بهبود دادهاند.
4- انحصار خبر آبوهوا در رسانهها و انتشار آن در شبکههای رسمی و نبود رقابت سازنده در فرایند بهبود اطلاعرسانی از دیگر عوامل ناکارآمدی در ایجاد ارتباط با مخاطب است. هرچند رسانههای اجتماعی در ایران هنوز در انتشار اخبار از سوی رسانههای رسمی و سازمانهای مسئول به رسمیت شناخته نمیشوند؛ اما تأثیر بسزا و رشد چشمگیر دسترسی آسان مردم به رسانههای اجتماعی با بهرهگیری از تلفنهای هوشمند که در اینگونه حوادث نقش معجزهآسا در دسترسی سریع و دوسویه با مردم محلی دارد، از سوی سازمانهای ذیربط نادیده گرفته شده. در ایران شبکههای اجتماعی نیز عمدتا پس از وقوع حوادث فعال شده و در انتشار ویدئو و تصاویر دلخراش از فجایع و گاهی به سلفیگرفتن از رویدادها اکتفا میکنند.
گذشته از چالشهای معرفتی و ارتباطی و با عنایت به پیشرفت چشمگیری که در علوم و فناوریهای هواشناسی و افزایش دقت دادههای جهانی در شناخت عمیقتر تأثیر متقابل پدیدههای طبیعی و توسعه حیرتآور در تصاویر ماهوارهای، فناوریهای دیجیتال و هوش مصنوعی روی داده است، صحت و دقت پیشبینیها و افزایش فرصت و زمان پیشبینی پدیدههای طبیعی پیشرفت شگرفی رخ داده است. توان پیشبینی حوادث جوی بهخصوص سیل هم از نظر نقطه وقوع و شدت وقوع آن حتی از ۷۲ ساعت قبل میسر شده و توان تحلیل اثرات حوادث جوی از سوی کارشناسان نیز به حدی رسیده است که در ماورای توصیههای سنتی و کلی مانند هشدار مردم به طغیان رودخانهها و مسدودشدن راهها و معابر و تخریب پلها، آمادگی هوشمند و مقابله سازمانیافته با اینگونه حوادث را به صورت دقیق در دستور کار خود قرار دهند. به نظر میرسد که مشکل در تبدیل دیتاها به تحلیل و تبدیل تحلیلها به تخمینها، فرامین و توصیههای هدفمند برای مخاطبان تحت مخاطره در مرحله پیشآگهی و پیشگیری است. متأسفانه این حلقه از زنجیره آمادگی در کشور با نقاط ضعف سازمانی و تشکیلاتی روبهرو بوده و هماهنگی و تعامل جامع و مورد نیاز اعمال نشده است. تقسیم وظایف و تفکیک مسئولیت بین سازمانهایی که سه وظیفه فوقالذکر را برعهده دارند، به صورت سیستماتیک و جامع تعریف نشده و نهادی که مجموعه روند فرایند را طراحی، نظارت و اصلاح کند، نیز پیشبینی نشده. هر سیستم که وظیفه پیشبینی و مقابله هوشمند از وقوع وقایع را برعهده دارد، باید نتیجهمدار باشد و همه اقدامات در چارچوب نتایج مطلوب را تفسیر، تأویل و تنظیم کند. تجربه چند دهه گذشته ثابت کرده که به جز مشکل مفهومی و ادراکی، مشکل اصلی در پیوند حلقههای مفقوده است که وظایف اتصال بین تفکیک سازمانی و نهادی وظایف انجامشده را انجام میدهد. در مرحله اجرا، تفکیک وظایف سازمانی نیازمند نهاد ناظر برای تلفیق اطلاعات و تجمیع وظایف تا حصول به نتیجه و هدف است، به نحوی که بتواند با افزایش سطح آمادگی در سطح ملی و محلی مردم را از مخاطرات برحذر داشته و اقدامات هماهنگ را مدیریت کند. تجربه سالهای پیش نشان میدهد که نظارت و ارزیابیهای انجامشده پس از وقوع حوادث طبیعی نیز تحولی در سیستم و رفع نواقص ایجاد نکرده و در سطح گلایه سه قوه نسبت به هم آغاز و پس از رفع بحران خبری و کاهش حساسیتها صرفا به گزارشهای مکتوب رسمی ختم میشود. نتیجه تحلیلی گزارشهای نظارت و ارزیابیها عموما کمبود اعتبارات عمرانی، بودجه و نبود ابزار و تکنولوژی متناسب را دلیل اصلی خسارتهای جانی و مالی دانسته و نهایتا قوه قضائیه نیز که رد پای عامل انسانی و مدیریتی را دنبال میکند، بدون تأکید بر اصلاح سیستم صرفا به تذکر یا تنبیه معدودی از مدیران محلی یا میدانی بسنده کرده و آسیبشناسی و بهبود سیستم بار دیگر به بایگانی سپرده میشود.
* نماینده دائم و سفیر سابق در سازمان خواربار جهانی (FAO)