پیوند با جهان!
برجام در کماست و تلاش و تقلا برای زنده نگهداشتن آن بهشدت در جریان است. فارغ از نکات فنی و سیاسی مورد اختلاف بین طرفین در این مذاکرات، آنچه بهنظر اهمیت بسیار دارد، آینده این توافق در صورت احیا برای کشورهای رقیب خارجی و نیروهای مخالف داخلی است.
برجام در کماست و تلاش و تقلا برای زنده نگهداشتن آن بهشدت در جریان است. فارغ از نکات فنی و سیاسی مورد اختلاف بین طرفین در این مذاکرات، آنچه بهنظر اهمیت بسیار دارد، آینده این توافق در صورت احیا برای کشورهای رقیب خارجی و نیروهای مخالف داخلی است. از منظر کشورهای رقیب منطقهای پرواضح است که بهبود روابط کشورمان با غرب و افزایش اعتبار و جایگاه سیاسی و اقتصادی ایران کار را برای آنان در ایرانهراسی و سهمبری از منافع اقتصادی ناشی از خلأ حضور ایران در مبادلات و تعاملات اقتصادی بهشدت مشکل میکند. این کشورها طبعا یک ایران ضعیف و گرفتار در انواع مشکلات و تنشهای سیاسی خارجی (و طبعا داخلی چراکه به هر حال بخشی از این تنشها در قالب کاهش کارآمدی دولت به داخل سراریز میشود و خود را در قالب اعتراضات صنفی و مدنی نشان میدهد) را بیشتر میپسندند و اگرچه در زبان خواهان حلوفصل پرونده برجامیاند، اما در دل بحران فعلی را به سود و منفعت خود میپندارند. اما مهمتر از دشمنان و رقبای خارجی، بهنظر نیروهایی قرار دارند که به عمد و منفعتانگارانه یا به سهو و ناآگاهانه با برجام سر سازگاری و همراهی ندارند. در مورد دارندگان منافع یا بهقول معروف کاسبان تحریم که قدرت نسبتا بالایی نیز دارند، راهکار آن است که احساس کنند آینده منافع آنان نیز در گرو حلوفصل این پرونده و رشد و رونق و توسعه اقتصادی کشور است. آنچنان که داگلاس نورث میگوید و از آن به توزیع رانت بین ائتلاف مسلط یاد میکند. در این تئوری در نظامهای دسترسی محدود توزیع مناسب رانتها میتواند سبب کاهش و مهار خشونت و پیشبینیپذیری رفتار افراد و گروههای صاحب قدرت و در نتیجه رفع موانع توسعه و پیشرفت جامعه شود (در سایه خشونت، داگلاس نورث). برخورد با گروه دوم یعنی کسانی که طبق تحلیلشان حل پرونده هستهای و احیای توافق برجام، سبب حرکت نظام به سمت غرب و به اصطلاح رایجشان «هضم در نظام جهانی» میشود، کار فکری و گفتوگوی عمیقی را طلب میکند. این گروه که عقبه آنان به چند دهه قبل و رواج تفکر چپ در کشورمان میرسد، اصولا کاهش منازعات با غرب و حرکت در مسیر توسعه اقتصادی و صنعتی، وابستگی به نظام سلطه و ترویج لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و... است.
چارچوب اقتصادی ایدئال این گروه، اقتصاد متمرکز دولتی خودکفاست با صادرات مواد خام و محصولات نیمهفراوریشده متکی به انرژی ارزان و منبع پایه (نفت و گاز و محصولات پتروشیمی و فولاد و...). این نحله فکری و سیاسی حضور در زنجیره جهانی و افزایش توان رقابت کالاهای داخلی با رقبای خارجی و توسعه صادرات و... را «کوک ساز اقتصاد ایران با تمایلات کشورهای متخاصم که عمده مبادلات بینالمللی را در اختیار دارند» (روزنامه ایران، 1/5) معنا میکنند و نسبت به این سیاست و تجویزکنندگان آن هشدار میدهند. این گروه بهنظر میرسد همچنان در حال و هوا و چارچوب مسلط در جهان اواسط قرن قبل میلادی به سر میبرند که اصالت را به مواد خام و اولیه میدهند و اینکه جوامع غربی این منابع را در کشورهای در حال توسعه غارت میکنند و افزایش رفاه در جوامع پیشرفته ملازم با گسترش فقر در کشورهای در حال توسعه است. این در حالی است که آنچه امروز اهمیت دارد «بازار» است و توسعه بازار نیز نیازمند افزایش «قدرت خرید». درواقع رشد محدود مصرف در بازارهای داخلی کشورهای توسعهیافته امر «توسعه صادرات» را الزامی کرده است که این خود نیازمند افزایش درآمدهای کشورهای در حال توسعه است؛ درواقع «تضاد منافع» جهان گذشته جای خود را عمدتا به «اشتراک منافع» داده است.
در مجموع اما ما چارهای جز تغییر این مسیر و ورود به بازارهای جهانی و رقابت با دنیا نداریم. شاید کشور یا کشورهایی باشند که بنابر موقعیت جغرافیایی یا سوابق تاریخی و وضعیت اجتماعی و سیاسی بتوانند در انزوا یا تعامل محدود با جهان ادامه حیات دهند و درصدی هم رشد کنند و در بعضی امور حداقل در کوتاهمدت هم به نوعی توسعهیافتگی دست یابند، اما یقینا ایران جزء این گروه از کشورها نیست. ذات ایران با ارتباط با جهان درآمیخته شده است و چند هزار سال تاریخ و تمدن نشان از پیشرفت و توسعه کشور در سایه تعامل و ارتباط با جهان و حضور در زنجیرههای جهانی و رقابت با رقیبان دارد. امید است که این سابقه تاریخی و تمدنی به کمک آید و گرهگشای گره تاریخی بحران هستهای شود و امکان حضور و رقابت کشورمان را در جهان فراهم آورد و شاهد ایرانی پیشرفته و مرفه و توسعهیافته باشیم.