|

و اما بعد

نمی‌دانم مخاطب این یادداشتم کیست. می‌دانم که دولت مخاطب این یادداشت نیست؛ چون آنچه از رخدادهای دو دهه گذشته می‌توان برداشت کرد، این است که از قبل تصمیم گرفته شده و به آن عمل شده و آنچه مقصود بوده، به‌ دست آمده.

نمی‌دانم مخاطب این یادداشتم کیست. می‌دانم که دولت مخاطب این یادداشت نیست؛ چون آنچه از رخدادهای دو دهه گذشته می‌توان برداشت کرد، این است که از قبل تصمیم گرفته شده و به آن عمل شده و آنچه مقصود بوده، به‌ دست آمده. پس اینکه حالا به این نتیجه برسد که اشتباه کرده‌‌ و از راه رفته برگردد و آنچه حاصل کرده کنار بگذارد، انتظار دور از ذهنی است. از طرفی مخاطب یادداشت، مردم هم نیستند؛ چون مدت‌هاست که از این مرحله گذشته‌اند و حداقل از دی‌ماه 96 و پس از آن انتخابات مجلس 98 و ماجراهای آبان آن سال و آنچه تا عید 99 و سپس انتخابات 1400، دیگر گوشی برای شنیدن آنچه در این یادداشت می‌آید، ندارند. حال که در دو سوی ماجرا نه گوشی برای شنیدن و نه حوصله‌ای برای خواندن مانده، احتمالا مخاطب آنچه می‌نویسم، فقط خودم هستم و یک جورهایی ماجرا مثل واکنش‌های آن پیرمردهایی است که تا یک چیزی می‌شود، از موضع حق‌به‌جانب می‌گویند «من که گفتم» و شاید من هم با بالا‌رفتن سن به همین مرحله «من که گفتم» رسیده باشم. همان «من که گفتم» این‌گونه می‌شود یا آن‌طوری می‌شود افراد حق‌به‌جانب. همان شعر «نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم». برای همین گفتن اینکه قبلا هشدار داده شده بود که با مردم چنین نکنید که مردم از آهن و فولاد نیستند و از گوشت و خون و استخوان و پوست هستند و حدی از تحمل را دارند و ...، چه فایده دارد؟ آن روز که باید به این هشدارها گوش داده می‌شد، گوش داده نشد. 

درست مثل ماجرای آن پدری که فرزندش از خانه قهر کرد و رفت. پدر به جارچیان گفت که در شهر جار بزنند که هرکس پسرم را برگرداند، فلان مبلغ مژدگانی می‌دهم. هرکه شنید به جست‌وجو رفت که جارچیان جار زدند از دو برابر شدن مژدگانی. مردی که امید به دریافت مژدگانی داشت، پسر را یافت. خواست او را به نزد پدرش ببرد که جارچیان این بار از چهار برابر شدن مژدگانی خبر دادند. مرد در راه خانه پدر بود تا پسر را بدهد و مژدگانی بگیرد که این‌بار خبر آمد مژدگانی شش برابر شده. مرد با خود گفت پسر را با خود به خانه ببرم و شب نگه دارم و صبح تحویل پدرش بدهم، که تا فردا مژدگانی ده برابر خواهد شد. صبح که پسر را برای تحویل به پدر برد، فقط یک تشکر ساده دریافت کرد و پرسید پس مژدگانی چه شد؟ و جواب شنید آن مژدگانی برای این بود که پسر، شب بیرون از خانه نماند. حالا که شب بیرون مانده، دیگر چه جای مژدگانی؟ حالا داستان همین است. آن هشدارها برای این بود که به امروز نرسیم؛ اما حالا که رسیده‌ایم و شده آنچه شده، دیگر چه فایده از تکرار اینکه «من که گفتم»؟ پس فقط با خودم یک مرور سریع می‌کنم از آنچه در این بیست‌و‌چند سال گذشت. دوم خرداد شاید بالاترین امید را در جامعه زنده و چه انرژی حیرت‌انگیزی را آزاد کرد؛ ولی چه سود. قتل‌های زنجیره‌ای رسید؛ بعد کوی دانشگاه، بعد ترور سعید حجاریان به‌عنوان مغز متفکر اصلاحات، بعد تعطیلی مطبوعات اصلاح‌طلب، بعد رد‌صلاحیت جمعی از کاندیداهای اصلاح‌طلب برای انتخابات مجلس هفتم، بعد شعار گذر از خاتمی و برخورد دانشجویان با خاتمی در دانشگاه تهران و این گفته خاتمی که من می‌روم؛ ولی شما می‌مانید و آنچه بعد از این خواهد آمد. بعد آن تشتت اصلاح‌طلبان در انتخابات 84 و به‌ جای اتحاد برای زنده نگه‌داشتن اصلاحات، با کاندیداهای مختلف سبب تفرقه در درون خود شدند. بعد آن انتخابات که اولین تلاش برای تحریم کلید خورد و در آستانه انتخابات بعضی‌ها در شمایل یک لیدر اپوزیسیون از زندان آزاد شدند تا پرچم تحریم به دست بگیرند و تفرقه در بین اصلاح‌طلبان را گسترده‌تر کنند. بعد آن نتایج مرحله اول که هاشمی‌رفسنجانی را با معجزه هزاره سوم به مرحله بعد فرستاد. بعد هشدارهایی که درمورد آینده کشور داده شد که این معجزه هزاره سوم چه فاجعه‌ای برای کشور به همراه خواهد‌ آورد؛ ولی با ذهنیت عمومی که در کشور نسبت به هاشمی‌رفسنجانی وجود داشت، شکست او و پیروزی معجزه هزاره سوم را قطعی کرد و افتادیم در جریان یک سیل. بعد هشت سال نابودی همه منابع کشور . بعد یک فرصت تنفس که شاید بتوان آب رفته را به جوی برگرداند. بعد بازگشت از تحریم‌های فلج‌کننده و خروج ایران از زیر قطع‌نامه‌های سازمان ملل. بعد بالا‌رفتن امید مردم تا حد ممکن و آن انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96. بعد سقوط این امید فقط با گذشت شش ماه. بعد اعتراضات دی 96. بعد آن انتخابات هدف‌گذاری‌شده مجلس 98. بعد اعتراضات آبان 98. بعد ماجرای هواپیمای اوکراینی و ابتدا اصرار بر تکذیب و نهایتا تأیید. بعد انتخابات ریاست‌جمهوری 1400. و بعد حالا و آنچه می‌بینیم که تعداد دفعاتی که گفته شده اعتراضات تمام شده، از دفعاتی که اعتراضات شروع شده، بیشتر است. لابه‌لای این‌همه بعد، تعداد زیادی بعد دیگر هم هست مثل باطل‌کردن صندوق آرا در انتخابات مجلس ششم و ... خلاصه کلام، هنوز و بعد.