جهان موسایی
سال 57 و در ماههای پایانی حکومت پهلوی، یک معلم اخلاق داشتیم که میگفت این حدیث که میگوید «إنما الأعمال بالنیات» مربوط به داوری خداوند درباره اعمال انسانهاست و اصلا ربطی به روابط بین انسانها ندارد، چون فقط خداوند است که از نیت آدمیان باخبر است و هیچ انسانی به هیچ صورتی نمیتواند از نیت هیچ انسان دیگری باخبر شود.
سال 57 و در ماههای پایانی حکومت پهلوی، یک معلم اخلاق داشتیم که میگفت این حدیث که میگوید «إنما الأعمال بالنیات» مربوط به داوری خداوند درباره اعمال انسانهاست و اصلا ربطی به روابط بین انسانها ندارد، چون فقط خداوند است که از نیت آدمیان باخبر است و هیچ انسانی به هیچ صورتی نمیتواند از نیت هیچ انسان دیگری باخبر شود.
برای همین، داوری درباره اعمال انسانها و در این جهان، فقط و فقط از طریق آنچه انجام میدهند، صورت میگیرد، حالا نیتشان هرچه میخواهد باشد، چه نیت خیر داشته باشند و چه نیت شر. بعد داستان همسفرشدن حضرت موسی با حضرت خضر، از «آیات 65 تا 82 سوره کهف» را برایمان تعریف میکرد که خضر با موسی شرط کرده بود که هرچه کرد، موسی دلیل کارهای او را نپرسد. ابتدا کشتی افراد مستمند را سوراخ کرد، بعد نوجوانی را کشت و در آخر دیواری از ساختمان شهری که مردمانش به آنها بد کرده بودند تعمیر کرد و هربار که موسی دلیل عمل را پرسید، خضر به او یادآور شد که شرط این بود که هیچ نپرسی و چون موسی خلف وعده کرده بود و برای هر عمل دلیل طلب میکرد، خضر از موسی جدا شد و به او گفت همه کارها را به امر پروردگار کرده است. معلممان در اینجا اشاره میکرد که حتی خضر هم نهایتا لازم دید که به موسی دلیل کارهایش را بگوید، دلیلی که برای موسی پذیرفتنی بود و این دلیل فرمان الهی بود و اینطور نیست که با وجود شرطی که بین این دو بوده، خضر خود را بینیاز از ارائه دلیل بداند. بعد معلم ما اشاره میکرد که چون دریچه وحی با خاتم انبیا، حضرت محمد (ص) بسته شد، دیگر کسی نمیتواند ادعا کند که کاری را به امر مستقیم پروردگار انجام میدهد، چون اگر ما به خاتمیت پیامبر اعتقاد داریم، پس این را هم قبول داریم که بعد از رحلت پیامبر، خداوند پنجره وحی را بسته و از آن به بعد این عقل است که شرط عمل است و عقل با خود پرسشگری را به همراه دارد و وقتی حتی خضر هم که به امر خداوند کاری انجام داده، درنهایت ناچار است که توضیح دهد چرا چنین کرده، قطعا انسانی که به وحی دسترسی ندارد، چارهای جز پاسخ برای عمل خود نخواهد داشت. درنهایت هم جناب معلم نتیجه میگرفت که جهان، جهان موسی است و ما خضر نیستیم که به ما وحی شود و بدانیم در آینده چه میشود و نمیتوانیم چون نیتمان خیر است هر کاری بکنیم و از آنجا که فقط خداوند است که میداند نیت انسانها چیست و اوست که میتواند براساس نیتها داوری کند، «إنما الأعمال بالنیات» هم مختص اوست و انسانها در این جهان فقط باید براساس اعمالشان داوری شوند، حالا نیت هرچه میخواهد باشد. برای همین، عمل اگر عقلانی نباشد و عقل نتواند برای آن دلیل بیاورد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، کارمان باطل است. گذشتِ این چهار دهه برای من، معنای آن حرف استاد اخلاقم را عینیتر کرد، اینکه جهانی که در آن زندگی میکنیم، جهانی موسایی است و نه جهان خضری و اینکه آنچه انجام میدهیم در این جهان ملاک داوری است و نه نیتهای ما. برای همین است که مثلا اگر چراغ قرمز را رد کنیم، دوربین ترافیکی عکس عبورمان از چراغ قرمز را میگیرد و براساس آن جریمه میشویم، حتی اگر این عبور از چراغ قرمز به این نیت باشد که مادر بیمارمان را هرچهسریعتر به بیمارستان برسانیم. دوربین ترافیکی به این کاری ندارد که نیت ما چیست. اجر و پاداش نیت ما با خداوند است، ولی جریمهمان براساس همان عکس دوربین ترافیکی است و چون نیت، ملاک عمل در این دنیا نیست، هرکس باید پاسخگوی عمل خود باشد، فرقی هم نمیکند مردم عادی باشیم یا حاکمان و اینطور نیست که فقط مردم دوربین ترافیکی داشته باشند که قطعا بیش از آنها حاکمان باید دوربین ترافیکی داشته باشند. اگر حکومت برای مردم دوربین ترافیکی میگذارد تا از چراغ قرمز عبور نکنند (که قطعا کارگذاشتن این دوربین درست است)، این هم حق مردم است که برای حاکمان دوربین ترافیکی بگذارند، دوربینی که در اختیار خود مردم باشد نه در دست حاکمان. همانطورکه مهم نیست که نیت مردم برای عبور از چراغ قرمز چیست، نیت حاکمان هم شرط درستبودن و غلطبودن اعمال آنان نیست و اگر خضر درنهایت ناچار است دلیل عمل خود را بگوید و دلیلی بیاورد که برای موسی قابلپذیرش باشد، حاکمیت هم گریزی از آوردن دلیل ندارد، دلیلی که برای مردم قابلقبول باشد، حالا نیت هرچه میخواهد باشد. چه بخواهیم چه نخواهیم، جهان ما جهان موسایی است و پنجره وحی به روی همه بسته است.