طنز نظریه، تراژدی مناظره
جدل کشدار دو اقتصاددان ایرانی روی آنتن زنده تلویزیون به اذعان مخاطبان و کارشناسان نه هیچگونه ربطی به موضوع ظاهری برنامه داشت و نه نکته نو یا چشمگیری را درباره دیگر دغدغهها پیش کشید. شاید بعضی بینندگان دوست داشتند با تماشای این برنامه حرف راهگشایی درباره وضعیت آخرالزمانی اقتصاد و سقوط هالیوودی ارز بشنوند، اما شرکتکنندگان بیشتر در پی صافکردن خردهحسابهای شخصی بودند. بجاست که شکل و شمایل این دعوای پیرانهسر را همچون بازتابی از واقعیتهای کلی فکر و زبان ایرانی بنگریم.
کمالالدین دعایی
جدل کشدار دو اقتصاددان ایرانی روی آنتن زنده تلویزیون به اذعان مخاطبان و کارشناسان نه هیچگونه ربطی به موضوع ظاهری برنامه داشت و نه نکته نو یا چشمگیری را درباره دیگر دغدغهها پیش کشید. شاید بعضی بینندگان دوست داشتند با تماشای این برنامه حرف راهگشایی درباره وضعیت آخرالزمانی اقتصاد و سقوط هالیوودی ارز بشنوند، اما شرکتکنندگان بیشتر در پی صافکردن خردهحسابهای شخصی بودند. بجاست که شکل و شمایل این دعوای پیرانهسر را همچون بازتابی از واقعیتهای کلی فکر و زبان ایرانی بنگریم.
آن دو اقتصاددان در برابر هرگونه بحث از موضوع اصلی برنامه مقاومت کردند و مجری دقیقا از کاری که برای اجرایش پول گرفته بود، یعنی مدیریت بحث، خودداری میکرد. او صرفا «ضمن احترام به میهمانان گرامی» و ابراز لذت از حرفهای «تئوریک» طرفین پرسش نخستین خود را حدودا 13 بار تکرار کرد، بیاینکه از این تکرار بیحاصل و بیاعتنایی زننده مناظرهکنندگان حتی لحظهای احساس بیهودگی کند. بلکه درخواست کرد که یک ساعت وقت اضافه برای ادامه همین قصه لحاظ شود. فیلم برنامه را میتوان با عنوان «چگونه مناظره نکنیم؟»، «چگونه هر فرصتی را برای نقد سنجیده ایدئولوژی بازار آزاد به باد فنا بدهیم و همزمان خودمان را مضحکه عام و خاص کنیم؟»، یا «چگونه برای رهاسازی سوزن خود از حزب توده و علی شریعتی تلاش نکنیم؟»، برای دانشجویان پخش کرد.
شش سال پیش سیستم با آب و تاب دست به کار جراحیهای اقتصادی بود و روی جلد مجلات و روزنامههای بازار-آزادی به آزمایشگاهی میماند برای تیترسازی با اصطلاحات علوم سیاسی. البته مشخص نبود کدامیک انگیزه است و کدامیک انگیخته. آن زمان افراد مجال فراخ داشتند که در همین محفلها بنشینند و درباره عقل عقلایی لیبرالیسم حرف بزنند، فرضیه اقتصاد سیاسی «نئولیبرال» را به سخره بگیرند و آن را ساخته تودهایها یا چپیهای مصدقی یا چیزی از این قبیل معرفی کنند، و بر لزوم قلعوقمع جامعهشناسی پا بفشارند چون ایدئولوژی تروریستهاست.
خاصه در سرمقالههای این نشریات دقیقا همان اتفاقی میافتاد که میهمان لیبرال مناظره برنمیتافت: تقلید در نظریهپردازی برای لیبرالیسم. آنها به آسودگی از «علم»بودن لیبرالیسم و «ایدئولوژی»بودن هرگونه نظریه اقتصادی یا سیاسی جایگزین سخن میگفتند. حریفی نبود و اگر بود صدایش به جایی نمیرسید. اما بحث و جدل هر اندازه هم که به ابتذال میگرایید تا وقتی ناظر به رخدادهای روز بود کمینهای از معنا را برآورده میکرد.
در شرایط اتو-پایلوت کنونی رخدادها نه پیرو نظریه است، نه علم، نه ایدئولوژی. بقا چنان پنجه میفشارد که شاید بهتر باشد از عصر پساایدئولوژی حرف بزنیم.
بنابراین اگر قرار است افراد بگویند چرا قیمت تخممرغ لگامگسیخته است و وجدان عمومی را هر دم گاز میگیرد، بحث از هایک و کینز پیشکشیدن کار سخیفی است. شبکه بحرانهای ساختاری و تاریخی ما را در خود گرفتار کرده است. به این بیفزایید آشفتگیهایی که سیلاب محتوای شلاته در رسانههای اجتماعی به ذهن و زبان فارسیزبانان افکنده و باعث شده است پیداکردن سرنخ سخن و تمرکز بر فجایع سخت شود. با این حال، اگر قرار بر ریشهیابی و بحث اصولی باشد، قطعا باید درباره پدیده «نئولیبرالیسم اسلامی» بگوییم و بشنویم. یا اگر قرار باشد درباره هایک حرف بزنیم، قطعا باید از شیلی و پینوشه شروع کنیم. و قرار بر هر کاری باشد تکرار مناظره به این سبک و سیاق، گلآلودکردن آب و زایلکردن فرصت است.