ویژگی تفکر جهادی و الزامات موفقیت آن
از دهه 1380، اصطلاحات روحیه انقلابی و تفکر جهادی در ادبیات سیاسی-اقتصادی کشور جریان پیدا کرد؛ اما این جریان هیچگاه نتوانست از سطح ادعاها پا را فراتر گذارده و به مجامع علمی راه یابد. بههمیندلیل نیز هیچگاه مقبولیتی در مجامع علمی و سیاستگذاری پیدا نکرد.
از دهه 1380، اصطلاحات روحیه انقلابی و تفکر جهادی در ادبیات سیاسی-اقتصادی کشور جریان پیدا کرد؛ اما این جریان هیچگاه نتوانست از سطح ادعاها پا را فراتر گذارده و به مجامع علمی راه یابد. بههمیندلیل نیز هیچگاه مقبولیتی در مجامع علمی و سیاستگذاری پیدا نکرد. این پرسش در اینجا مطرح میشود که این تفکر چرا نتوانسته در مجامع علمی رشد کند و چرا نظامهای تصمیمگیری در عمل اعتنایی به این اندیشه نکرده است؟ دلایل آن را میتوان در ویژگیهای این جریان که در پی میآید، بیان کرد. ویژگی اول، سیاستزدگی است. نشانههای زیادی بر این نکته وجود دارد. این گروه از اقتصاد مقاومتی سخن میگویند؛ اما پرسش این است که این گروه از چه زمانی به طرح این موضوع پرداختهاند. این اصطلاح پس از تحریمها از سوی رهبری بیان شده است. این گروه پس از سخن رهبری در مقام تبیین و توجیه آن برآمدند. اگر ادعای این گروه، علمی و فکری است، طبیعی است که باید در نوشتهها و مطالب این افراد، اثری از مباحث اقتصاد مقاومتی پیش از بیان رهبری یافت میشد. از دیگر شواهدی که دلالت بر سیاسیبودن این جریان دارد، نحوه موضعگیری این گروه در مواجهه با دولتهای مستقر است. معمولا تندترین حملات را از این گروه به دولت یازدهم و دوازدهم شاهد بودیم که در قامت بخش اقتصادی یک حزب سیاسی ظاهر شدند. آنان در حملات خود به دولت از هیچ امری دریغ نکردند؛ درحالیکه یک اقتصاددان هرچند مخالف دولتی باشد، سهمی برای مشکلات ساختاری کشور و شرایط تحریمی، بهویژه در سالهای 98 و 99 قائل خواهد بود.
دوم، این جریان به دولت و بهرهمندی از امکانات مادی آن وابسته است که این امر در جامعه دوقطبیشده کشور موجب کاهش مقبولیت و پیشداوری درباره آنان شده است. این وابستگی از جنبه دیگر نیز به این جریان ضربه زده است. آنان بیشتر از اینکه در مقابل جریانهای دیگر به توان علمی خود تکیه کنند، به پشتوانههای سیاسی خود تکیه میکنند؛ ازاینرو حکایت آنان حکایت صنعت خودروسازی است که پس از چند دهه هنوز توان رقابت با دیگر خودروها را نداشته و با اتکا به انحصارات روی پای خود ایستاده است.
سوم، طرح یک اندیشه مستقل مبتنی بر گذار از مراحل جنینی، طفولیت تا بلوغ است. برای رسیدن به مرحله بلوغ، مسیری طولانی ازجمله وفاداری به روشهای علمی باید طی شود. روشهای علمی در نقد اندیشهها، طرح نظرات، نقدپذیری، انعطافپذیری، دوری از تعصب و تصلب الزامی است.
چهارم، برخورد ایدئولوژیک با مباحث علمی، ضعف مهم این نوع نگاه است. اینان مباحث علمی را در یک دوقطبی ضلالت و هدایت میبینند؛ درحالیکه با نظریههای علمی که در مقام تبیین واقعیت خارجی، توصیه و پیشبینی هستند، نمیتوان اینگونه برخورد کرد. مطالعه عمیق اندیشهها و نقد دقیق آنها نشان میدهد که هیچ مکتب بشری را نمیتوان صددرصد خطا دانست.
پنجم، چنانچه گذشت این جریان فکری هنوز در مرحله ابتدایی به سر میبرد؛ ازاینرو ادعاهای بزرگ هیچ تناسبی با این مرحله ندارد. تبیین به دور از هرگونه شعار و ارائه شفاف ادعا و دلایل و در معرض نقد قراردادن آنها میتواند به رشد این ادبیات کمک کند.
ششم، یکی از راههای بازشدن مسیر علمی، گفتوگو و مناظرات علمی است؛ اما به دلایلی مناظره با این گروه از جذابیت لازم برخوردار نیست. یکی از آنها احتمال تبعات برای فرد مناظرهکننده است. دوم ادبیات تهاجمی این گروه است که مناظره و گفتوگو را از فضای علمی خارج میکند و به گونهای جنبه شخصی پیدا میکند که میتواند برای مناظرهکننده تبعات داشته باشد. سوم به جای نقد اندیشه به نقد صاحبان اندیشه پرداخته میشود. بهعنوان مثال دکتر درخشان در مناظره با دکتر غنینژاد، در نقد راسل به جای نقد اندیشه او به بیان اصل و نسب و حواشی مربوط به آن پرداخت. این مناظره صرفنظر از درستی و نادرستی ادعاهای طرفین، یک نمونه از این نوع ادبیات است که کمکی به ارتقای سطح دانش نمیکند. اینگونه مواجهه با مسائل اندیشهای موجب بیحاصلشدن این نوع مناظرات و استقبالنکردن از این اندیشه و درنهایت رشدنیافتن این جریان و باقیماندن در همان سطح ادعاهای بدون دلیل خواهد بود و نهتنها مجامع علمی، اقبالی به این نوع فکر نشان نخواهند داد، بلکه سیاستگذار نیز پس از مشتی تعارفات سیاسی، در مقام اجرا به دلیل ناپختگی علمی، اعتنایی به این نوع فکر نخواهد داشت و این در حالی است که الزاما همه نکاتی که این نگاه مطرح میکند، خطا نیست.
با توجه به نکات یادشده، به نظر میرسد تفکر جهادی و انقلابی در عرصه علم، راه درازی در پیش دارد که در صورت به دست آوردن پختگی لازم میتواند در آینده در مجامع علمی طرح شود.