فلسفه انتخابات
اخیرا یکی از شخصیتهای باتجربه و دلسوز با لحنی آمرانه اظهار کرد که افراد و گروههایی که در انتخابات شرکت نکنند، در چارچوب ساختار مدیریت کلان (حاکمیت) قرار ندارند.
اخیرا یکی از شخصیتهای باتجربه و دلسوز با لحنی آمرانه اظهار کرد که افراد و گروههایی که در انتخابات شرکت نکنند، در چارچوب ساختار مدیریت کلان (حاکمیت) قرار ندارند. یقینا، میتوان این ادعا را از زوایای گوناگون تحلیل و ارزیابی کرد، بهویژه با توجه به «عکس صمیمانهای که این بزرگوار اخیرا با بدنسازان منتشر کرده است». شاید درک فلسفه و کارکرد انتخابات بتواند نهتنها اظهارات سیاسی نسبت به پدیده انتخابات را کاربردیتر کند بلکه منجر به کاهش تقابلهای جناحی پرهزینه شود. پربیراه نیست اگر گفته شود برخی سیاستورزان و صاحبمنصبان بنیه علمی ضعیفی دارند و به همین دلیل در برخورد با انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی اظهارنظرها و ادعاهای غیرکاربردی را مطرح میکنند. یکی از تفاوتهای اصلی «درک علمی و غیرعلمی پدیدهها (انسانی، اجتماعی و طبیعی)»، «جمعی (مشترک) و غیرجمعی (فردی) بودن درک» است. برای مثال آب چیست و چه ساختاری شیمیایی دارد؟ اتومبیل چیست و چه کارکردی دارد؟ بیاخلاقی سیاسی چیست و چه مضراتی دارد؟ خرافات چیست و چه آسیبهای اجتماعی و فردی دارد؟ اینکه تلقی مناصب سیاسی بهعنوان ابزاری برای تحقق منافع فردی و گروهی چه آسیبهای اجتنابناپذیر اجتماعی و ملی خواهد داشت و... برای همه اذهان صادق و آگاه به یک شکل (علمی) فهم میشود اما اینکه یک بذر درخت پرتقال، میتواند میوه سیب بدهد، یا با وجود شرایط بسیار دشوار معیشتی (کولبری، آشغالگردی، فروش اعضای بدن، تورم غیرقابل فهم و...) میتوان توصیه کرد که مردم باید غذا کمتر بخورند، یا تصور اینکه تنش پیوسته در روابط خارجه سودمند است یا تحریمهای طولانی مدت باعث توسعه و استقلال میشود و... «درک شخصی (غیرعلمی) و نه جمعی از امور و چالشهاست»؛ بنابراین این موجز تلاشی است برای حصول درک علمی (جمعی) درباره پدیده انتخابات.
توجه به دو نکته درباره پدیده انتخابات ضروری است:
یک) لازم است یادآوری شود که پدیده انتخابات هیچ ریشه ایرانی، اسلامی، خاورمیانهای و... ندارد بلکه «پدیده انتخابات محصول یک نگاه خاص به انسانها و جامعه است» که در دورانی در اروپا که رنسانس نامیده میشود و مبنای نوع جدیدی از حکمرانی و ساختار حکومت در تقابل با حکمرانی سنتی ( قدرت خالص و متمرکز) بهمنظور کارآمدی و کمهزینه شدن مدیریت کلان سیاسی است، ایجاد شد. مبتکرین پدیده انتخابات بر این عقیده بودند که به دلایل گوناگون ازجمله رشد درک شهروندان از انسانیت و چیستی زیست اجتماعی که منجر به توسعه انواع فعالیتها و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی علمی، آموزشی و... شد، «حکمرانی بدون توجه به نظرات و منافع شهروندان (جمعی و ملی) تحت حمایت حاکمیت امکانپذیر نیست یا بسیار پرهزینه و ناپایدار خواهد بود». بنابراین، مشارکت شهروندان از طریق انتخابات در مدیریت کلان سیاسی را عقلانی، کمهزینه و کارآمدترین روش ثبات، کارآمدی و پایداری حکمرانی که مبنای توسعه اجتماعی است، تلقی کردند. ازاینرو صرفنظر از اینکه پدیده انتخابات را با چه مفاهیمی، مثلا دموکراسی، مردمسالاری دینی، لیبرالیسم، حاکمیت مردم بر مردم و... تبیین کنیم، همه این مفاهیم بیان این باور است که حکمرانیای که در آن شهروندان نتوانند نظرات خود در امور گوناگون را بیان کنند نامطلوب، ناکارآمد، ناپایدار و پرهزینه است. بنابراین انتخابات سازوکار «مدنی»، کمهزینه و پایدار انتقال نظرات شهروندان در امور گوناگون به نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر مدیریت کلان سیاسی است. اینکه حامل نظرات شهروندان به مدیریت کلان سیاسی، نمایندگانی هستند که شهروندان در انتخابات گوناگون به آنها رأی میدهند. حال اگر با هر توجیهی شهروندان را از بیان نظرات خود، از طریق ردصلاحیت کاندیداها منع کنیم، مغایر فلسفه و ذات پدیده انتخابات عمل کردهایم. ردصلاحیت یک کاندیدا قبل از اینکه شهروندان نظر خود را بیان کنند، یک پارادوکس است. اینکه ذات انتخابات پرسیدن نظر شهروندان (مردم) درباره عملکرد، رفتار، اندیشهها، طرحها و اهداف مسئولان کشوری و شهری است و اگر شهروندان و رأیدهندگان به هر دلیلی نتوانند نظر خود را در قالب انتخاب فرد یا کاندیدای موردنظر بیان کنند، فلسفه انتخابات دچار تناقض میشود. در اینصورت یا باید تعریف ذاتی انتخابات را که همان بیان و آشکارکردن نظر مردم (شهروندان) درباره عملکرد، اندیشهها، طرحها، اقدامات و رفتار کارگزاران، صاحبمنصبان و سیاستورزان است، تغییر کند یا برای ساختار مدیریت کلان مبتنی بر «انتخابات غیرکاربردی» تعریف و مفهومی جدید ارائه شود.
دو) تا قبل از تحولات اجتماعی ناشی از توسعه علوم بهویژه علوم انسانی و علوم اجتماعی در عصر روشنگری، شمشیر تنها ابزار و سازوکار تغییر ساختارهای قدرت بود. اما برجستهترین دستاورد عصر روشنگری تدبیر، پذیرش و استقرار سازوکار انتخابات بهعنوان «راهکاری خشونتپرهیز برای تغییر صاحبان قدرت» بود؛ بنابراین پدیده انتخابات سازوکار خردمندانه انتقال قدرت طبق نظر شهروندان (رأیدهندگان) است. هدف انتخابات کارآمد و کمهزینهکردن مدیریت کلان از طریق کنارگذاشتن مدیران و جناحهای ناکارآمد و دادن فرصت به جناحها و افرادی که صادقانه میخواهند و میتوانند انبوه چالشهای فلجکننده را مدیریت کنند، است. به گواه شواهد فراوان از کشورهای توسعهیافته؛ اقتدار، کارآمدی و پایداری هر حکومتی منوط به انعکاس دیدگاههای شهروندان در امور گوناگون اجتماعی درباره عملکرد کارگزاران مدیریت سیاسی و فرایندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری کلان است. در انتخابات، مسئولان و سیاستمداران اهداف، اندیشهها، رفتار و عملکردشان در طول تصدی جایگاه دولتی و اجرائی را در معرض نقد شهروندان قرار میدهند. از آنجایی که مردم، مخاطبان و... متأثر از رفتار و عملکرد سیاستمداران رسمی کشور هستند، طبیعی است که رأیدهندگان و شهروندان بخواهند بنابر تأثیری که عملکرد مسئولان در طول دوران تصدی خود بر زندگی عینی و ملموس آنها گذاشته است، رأی دهند.
بیشک؛ سلامت، امنیت، توسعه و سربلندی ایران در جهانی بسیار آشفته منوط به فهم مشترک و اعتقاد صادقانه فراجناحی نخبگان به ساختارهای تصمیمگیری سیاسی مبتنی بر «نظر جمعی شهروندان» (منافع ملی) است. براساس نظر رأیدهندگان که در نتایج انتخابات نمود یافته، مدیران و مسئولان، عملکرد خود را که انعکاسدهنده اندیشهها، اهداف، طرحها، تواناییها و قابلیتهایشان است، تحلیل و ارزیابی میکنند. تحلیل و ارزیابی واقعبینانه از نتایج انتخابات همراه با درک واقعبینانه و کاربردی از اوضاع و احوال منطقهای و جهانی میتواند پایه و اساس سیاستهای امیدوارکننده راهبردی کوتاه و بلندمدت کلان باشد.
اگر تبیین کلی و مختصر فوق از چیستی و کارکرد انتخابات کاربردی و عقلانی تصور شود، آنگاه بهمنظور قضاوت و تصمیمگیری کاربردی و سودمند، ضروری است تا دلسوزان حاشیهنشین (اخراجیها) از خود بپرسند چگونه میتوانند از مسیر فرصت انتخابات، انبوه و انواع چالشهای اجتماعی و ملی را که بستر بیسابقهترین دشواریها در دوران معاصر برای شهروندان شده است، مدیریت، کنترل و حلوفصل کنند. برای مثال چگونه فرصت انتخابات میتواند بستری برای عقلانیکردن روابط خارجه، مدیریت بینظمیهای مالی (اقتصادی)، قانونمندکردن سلیقهها، ارادهها، اهداف و تمایلات شخصی و جناحی در امور ملی و اجتماعی و... در اختیار حاشیهنشینان (اخراجیها) دلسوز سرنوشت ایران قرار دهد؟
«توسعه ملی» تابع یا برایند کارآمدی و ثبات مدیریت سیاسی است. اینکه کارآمدی و ثبات مدیریت سیاسی برایند وجود سازوکار خشونتپرهیز تغییر (انتخابات واقعی) صاحبان قدرت است. اگر تبیین چیستی و کارکرد پدیده انتخابات کاربردی و منطقی تلقی شود، آنگاه بزرگوارانی که شهروندان را به حضور پرشور در انتخابات آتی دعوت و تشویق میکنند، وظیفه اخلاقی دارند تا دستاوردهای واقعی حضور پرشور را تبیین و تضمین کنند. بهعبارتی، تبیین رابطه توسعه ملی و سازوکار انتخابات برای اقناع شهروندان بسیار ضروری است.