رؤیایی دارم از جنس انتخاب(4)
سیر تمدن و حریم خصوصی
احترام به حریم خصوصی «فرد»، بنیان تمدن جدید و راز بقای طبیعت زنده، شادابی و نشاط بشریت است. از این نظر، بحث راجع به پیشینه تاریخی و تحولات حریم خصوصی، همزمان راوی آن دسته از خصوصیات و انگارههای فکری است که میتواند هر نظم سیاسی-حقوقی را در مسیر یک حکمرانی خوب در هر دو فضای سنتی و سایبر قرار دهد. فقط کافی است این ارتباطات پیچیده را کشف و توصیف کرد.
گفتم: کار یا درست به اتمام میرسد یا هیچگاه به اتمام نمیرسد.
گفت: صبر کن، میخواهیم کاری کنیم کارستان، همه ازجمله تو را به کمال خواهیم رساند.
پرسیدم: چگونه؟
گفت: ما با عظمت خود آن تمدن را خواهیم ساخت... .
گفتم: جایی که عشق نیست، تمدنی هم نیست... .
احترام به حریم خصوصی «فرد»، بنیان تمدن جدید و راز بقای طبیعت زنده، شادابی و نشاط بشریت است. از این نظر، بحث راجع به پیشینه تاریخی و تحولات حریم خصوصی، همزمان راوی آن دسته از خصوصیات و انگارههای فکری است که میتواند هر نظم سیاسی-حقوقی را در مسیر یک حکمرانی خوب در هر دو فضای سنتی و سایبر قرار دهد. فقط کافی است این ارتباطات پیچیده را کشف و توصیف کرد.1 توفیق این گفتارها زمانی است که بتواند قطعات مبهم این مبحث را در زمینه حدود آزادی-حق بشر-حریم شخصی-سبک زندگی از هم تفکیک کند و دوباره به هم بدوزد تا ورای ظاهر منقطع و بیارتباط این موضوعات، داستان واقعی تمدن و کارکرد بیبدیل حفظ حرمت حریم خصوصی را در ذات رفتارهای فردی و اجتماع سالم نشان داده باشیم. به این منظور، اجمالا باید یک اشتباه معمول روشنفکر سیاسی را یادآور شویم و آن تردید اساسی در این گفته مشهور احمد فردید است که «صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است» و در نتیجه، رنسانس ایرانی-اسلامی را مقدم بر قرون وسطی اروپایی دانست. این باور باعث بروز اشتباهات بسیار بزرگ بعدی شده است. خطای بزرگی است اگر فکر کنیم اسلام، دوران رنسانس خود را در گذشته طی کرده و اروپاییان با ربودن آن گوهر نوزایش بر ما سبقت گرفته و سپس چیره شدند. رنسانس یک حادثه نیست؛ یک فرایند تکاملی معطوف به تشخصیافتن «فرد» در طول زمان است با همه عناصر حیاتیاش مثل احساس انسانی، ادبیات، فکر متکی به فرد، فلسفیدن، زیباییشناسی و... . آغاز رنسانس اصلا جنبش علمی نبود که علوم بالنده اسلامی را دلیل تقدم رنسانس اسلام بدانیم، بلکه در اساس، عصیانی ادبی-احساسی بود که نگاه نوع بشر را از آسمان به زمین آورد و نخستین نطفههای فردیت انسانی را در مقابل هر آنچه مانع دیدن این فردِ «انسان» بود، قرار داد. رنسانس، در اساس یک تکامل غیرقابل رجعت است و اینگونه نیست که ملت یا جماعتی آن را در گذشته تحصیل کرده و بعد از دستش داده باشند. چنین چیزی محال است؛ مگر آنکه روزی فرارسد تا نسل آن ملت، دین یا جماعت از روی نقشه کره زمین برکنده شود که حتی باز هم وقوع چنین پدیدهای، غیرممکن است.
اومانیسم و آغاز احترام به کرامت انسان
از آن هنگام که فرانچسکو پترارک و جووانی بوکاچیو (قرن چهاردهم میلادی) در پیکار برای تغییر زاویه نگاه عاشقانه از آسمان به زمین، مفهوم اومانیسم را بنیان گذاشتند، تا حدود 200 سال، زادگاه رنسانس –فلورانس- به دلیل زاویه نگاهی که عشق بین مخلوق را «فساد اخلاقی» میانگاشت، بشر فلورانسی را با بخش بزرگی از اروپای آن زمان متمایز کرد تا آن هنگام که روزنههای آزادی مدنی در نتیجه انفکاک اقتصاد شهری از اقتصاد زمین، با نهضتهای آزادی فکری از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم شکل میگیرد که در آغاز ساده و به تدریج بغرنج میشود و مشخصه آن «فردیت» است. نخستین شکاف را دستگاه مذهب پروتستان پدید آورد که گفت شورای عمومی کلیسا ممکن است مرتکب خطا بشود. بهاینترتیب تعیین حقیقت از صورت یک کار اجتماعی به صورت یک کار «فرد»ی درآمد؛ ولی چون افراد مختلف به نتایج مختلف میرسیدند، جدال برپا میشد و حل اختلافات نه در این مجامع بلکه در میدان جنگ صورت میگرفت و چون هیچیک نتوانست دیگری را منهدم کند، سرانجام معلوم شد که باید روشی پیدا کرد تا فردیت اخلاقی با نظم زندگی اجتماعی موافق شود.
حق فرد در برخورداری از حریم شخصی
در این احوال، فردیت در فلسفه هم رسوخ کرده بود. ایقان اساسی دکارت، «میاندیشم، پس هستم»، پایه معرفت را برای هر شخص متفاوت کرد؛ زیرا برای هرکس نقطه شروع، خودش بود نه وجود افراد دیگر با وجود جامعه. اما لیبرالیسم قدیم هنوز در موضوعات فکری و اقتصادی فردی بود و از لحاظ عاطفی و اخلاقی مبین تمایلات فرد نبود. این نوع لیبرالیسم بر انگلستان قرن هجدهم، نویسندگان قانون اساسی آمریکا و اصحاب دایرهالمعارف فرانسه حکومت میکرد. نهضت جدیدی که به تدریج صورت جواب لیبرالیسم به خود گرفت، با روسو آغاز میشود و از نهضت رمانتیک و اصل ملیت کسب قدرت میکند. در این نهضت فردیت از حیطه فکر به عواطف تعمیم مییابد و بهزودی جنبههای هرجومرجطلبانه آن آشکار میشود؛ جنبهای از تمایلات سرکش که مایل بود «سعادت» و «نیکبختی» را تنها از زاویه وجود منفرد خویش ببیند نه کس دیگر و به این منظور مشروعیتی قانونی میطلبید تا بالاخره نخستین درک مدرن از «حریم شخصیِ» (نه هنوز حریم خصوصی) «فرد» به اعتبار «مکانِ» «سکونت» در قانون اساسی 22 آگوست 1795 فرانسه «خانه هر شهروندی پناهگاه نفوذناپذیر است»، در فکر بشر اروپایی جایگاهی یافت. اینکه هر انسانی به اعتبار «حجابِ» خانه خود باید از «حق خلوت» در بروز تمایلات و رفتار شخصی برخوردار شود و البته طلایهدار تفکر اصیل در باب رگههای این طرز فکر انقلابی، جان استوارت میل را به تحقیق در باره انقلاب فرانسه واداشت تا راجع به یکی از پیچیدهترین مفاهیم فلسفی یعنی حدود آزادی، آزادی فردی و اصول آن مطالعات مفصلی انجام دهد. هرچند مطالعات او تداخل و همزمان تفکیک آزادیهای فردی و حریم شخصی را بدون کاربرد صریح این واژه توضیح میداد؛ اما همپوشانی اشتراکات این دو، نحوهای جدید از تفکر سیستماتیک را برای تولد مفهومی به نام «حریم خصوصی» در مقابل «حریم شخصی» ناظر بر زندگی خصوصی هر فرد گشود تا پیوستگی اجزای حریم شخصی هر انسان در تجربه کاملا شخصی از نیکبختی را به «سبک زندگی» او مرتبط کند؛ سبکی که نه برایند یک باور و تعین جمعی، بلکه اساسا وضع طبیعی -حق تمتع- تولد انسان در حق انتخاب است: «هر تولد، تولد یک حق انتخاب جدید، و دنیای انسان جدید».
او در رساله آزادی، علیه محدودیت و همگونی فکری و آثار فلجبار خفقان و خردکردن افراد در زیر سنگینی فشار حکومت، عادات یا افکار عامه، نحوهای جدید از تفکر برای اندیشمندان بعدی معرفی کرد که تأثیرش بر همه ابعاد زندگی بشر سایه افکند. این فیلسوف عاصی از نقض سیستماتیک «حریم شخصی» خود از سوی پدر، در اثبات حس شخصی از خوشبختی همه عمرش را صرف تحقیق در اکتشاف ابعاد گوناگون این موضوع کرد. هرچند این یک نحوه واکنش طبیعی در برابر کودکی و جوانی خودش بود که دورانی منظم و منسجم ولی به لحاظ عاطفی کممایه و بیرمق داشت. زندگی میل عصیانی دائم ضد برداشتها و آرمانهای پدر بود و عصیانی حتی بزرگتر علیه یک زندگی راکد و خمود که مورد توجه و اعتنای کسی قرار نمیگرفت. او در برابر جریانی که همه چیز را به سوی استانداردشدن و متحدالشکلشدن سوق میداد، ابراز وحشت و نفرت میکرد و متوجه بود که «ابتذال دستهجمعی» به تدریج اصالتها و مواهب فردی را خفه کرده و به تباهی میکشاند.
میل یقین دارد که پیشرفت، شکوفایی و انسانیت انسانها منوط به آن است که آزاد باشند و هرکس در قلمرو معینی از زندگی خود از مداخلات دیگران در امان بماند. او این قلمرو را غیرقابل تجاوز میداند یا آرزومند است که چنان باشد. او استنباطات خود را بر این ضربالمثل مشهور منطبق میکند که میگوید فرد از جهت اعمال خود تا آنجا که عمل او ربطی به دیگران نداشته باشد، مسئولیتی در برابر اجتماع ندارد و تنها چیزی که میتواند در جامعهای متمدن استفاده از زور را درباره انسان برخلاف خواست او مجاز کند، آن است که بخواهند از زیان دیگران جلوگیری شود.
اما هنوز اندک زمانی دیگر لازم بود تا ساموئل وارن2 و لوئیز براندیز3 (1890) خالق عنوان «حریم خصوصی»4 در مقاله5 مهم خود در لزوم شناسایی «حق خلوت»، ادامه آزادانه این حق را در اجتماع انسانها اثبات کنند، فرد فرد انسانهایی که با درک کاملا شخصی از نیکبختی و احساس خوشبختی باید بتوانند وجود خود را آزادانه در اجتماع سایر انسانها نمایش دهند. این دو در این مقاله با تصریح بر تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی استدلال کردند قوانین موجود قاصر از حمایت از این حق است و با بیان طبیعت این حق، راههای حمایت را توضیح دادند. وارن و براندیز با توصیف و تفکیک موارد مربوط به انتشار عکس و نوشته روزنامهها که در نتیجه سرککشیدن به زندگی خصوصی افراد منتشر میشد، تجاوز به حریم خصوصی را در زمینه جدیدی مطرح کردند که مربوط به انتشار «اطلاعات صحیح» خصوصی اشخاص میشد، نه لزوما «اطلاعاتی نادرست» که باید ذیل عنوان هتک حرمت قرار گیرد. آنها حق اخلاقی را که باید تحت عنوان حریم خصوصی به رسمیت شناخته شود، شامل عقاید، عواطف و احساساتی دانستند که نه ذیل مالکیت فکری قرار دارد و نه محصول مشخصی است، بلکه قطعهای از ممیزه شخصی است که باید بر اساس اصل عدم تجاوز به شخصیت که این نیز بخشی از مصونیت اشخاص بهعنوان «حق شخصیت» است، مورد حمایت قرار گیرد.
حق حریم خصوصی و تبیین حجاب انسانها
این دو برای نخستین بار، آنچه را که همه میدیدند اما نمیتوانستند به بیانی اقناعکننده شرح دهند، توضیح دادند و توانستند عنصر اصلی و گمشده سدهها انباشت فکری و حقوقی متفکران در تفکیک قلمرو عمومی از خصوصی را تبیین و ثابت کنند. در بهترین وضعیت تشکیل یک جامعه مدنی، محدوده خصوصی فرد باید ملک مطلق قانونگذاریاش در تعیین نحوه زندگی دلخواه خود باشد؛ زندگی که دوست دارد، حتی اگر با زندگی همگان متفاوت باشد. تحریر این رابطه پیچیده در تفکیک قلمرو خصوصی از عمومی با سه حجاب متحدالمرکز توصیف میشد که حریم هر فرد انسان مرکز مشترک آن خودآگاهی یا انسانسوژه است و محیط پیرامون در اطراف شخص، دور یا نزدیک وجود دارد.
نخستین حجاب، مطلق وجود و مبتدای شخصیت است؛ مانند عقاید، تفکرات و ارزشهایی که سوژه به آنها اعتقاد دارد.
دومین حجاب، یقینا حجابی است وسیع و بر دو محیط پخش میشود که شامل خصوصیات ظاهری و شخصیت او در مجاورت نخستین زندگی اجتماعی او که از خانواده و دوستانش تشکیل میشود. این حریم/حجاب (شخصی) است که شایسته یک حمایت قاطع است؛ چون این منطقه بیش از همه شکننده بوده و اغلب وسیلهای است برای نفوذ بیگانه.
سومین حجاب و محدودهای که کمتر علامتگذاری شده، نمایاننده بیرونی زندگی خصوصی است. این منطقه شامل روابطی است که سوژه، در پیشبرد زندگی خصوصیاش در نخستین و دومین حجاب لازم دارد تا با اشخاصی که به آنها تعلق ندارد -حداقل نه به طور مستقیم- محشور شود. در نتیجه، انجام فعالیتهای مختلف او ممکن است او را در مکانهای عمومی ظاهر کند. در این وضعیت، حضور او در این مکانها، شخصیت، نحوه رفتار، قیافه، تمامیت جسمانی و همه اینها که متعلق زندگی خصوصی او است، در خارج از حجاب دوم ظاهر میشود. حریم شخصی در اینجا ناپدید نمیشود، حداقل نه همه آن.
در حجاب سوم، ما با عناصری از حریم شخصی روبهرو میشویم که در مکانهای عمومی ظاهر شده و تمامیت شخصیت او و یک «زندگی» را تشکیل میدهد که شایسته حمایت قانون تحت عنوان «حریم خصوصی» است. در نتیجه، صرفنظر از این مرکزیت ماتریسوار که در کنه وجودی انسان شکل گرفته، حریم خصوصی دارای دو بعد مشخص است: نخستین بعد از شخص و محیط اجتماعی بلافصل او ساخته شده؛ این بعد بهطور قاطع و صریح شخصیت درونی انسان را تشکیل میدهد و خواهان حجاب کامل و شایسته دفاع علیه مداخلات بیرونی است، اما هنوز نمیتواند تماما از بعد خارجیاش تفکیک شود. ساخته این بعد بیرونی، درگیر بعضی روابط عمومی بهطور کلی است، اما نه کاملا عمومی، فقط تا حدی که بتواند زندگی خصوصیاش را در حد لازم با محیط بیرون سازمان دهد. آنها فقط وسایل بیرونی زندگی خصوصی است، اما بهطور نزدیک مربوط به آن باقی میماند. در نتیجه حق حریم خصوصی لازمهاش این است که بعد داخلی زندگی خصوصی/شخصی بتواند در مجاورت و نزدیک اشخاص ثالث باشد تا وقتی که از آنان خواسته شود یا به آنان اجازه داده شود که وارد حجاب شوند. از طرف دیگر بعد بیرونی متضمن این است که سایرین همه آن چیزی را که دانستنی و دیدنی است، بدانند و ببینند اما از مداخله یا انتشار آن در بعد وسیعتر منع شده باشند، مگر آنکه شخص قبول یا حداقل آن را تحمل کند... .
تولد مفاهیم اساسی دولت-ملت بر مبنای تشکیل حریم فرد
در همین نقطه است که مبحث آزادیهای اجتماعی به مفهوم «رفتار»ها، «گفتار»ها و «نماد»ها در فهم جدید از حریم خصوصی در تلاقی با یکدیگر قرار میگیرد و اکنون که اِعمال این حق با خود سوژه عجین است و در اجتماع تظاهر یافته، از این پس آزادی اجتماعات و آزادیهای فردی در کنار ممیزههای مربوط به حریم خصوصی در یک نقطه به هم میرسند و آزادی اجتماعی جمع حضور آزادانه افرادی میشود که در بیرون یا «اجتماع» (گمینشافت) حاضر شده تا تعریف کاملا شخصی از طرز زندگی و سبک زندگی خود را اعمال و در صورت تمایل، آن را با دیگران تسهیم کنند و بهتدریج «جامعه» (گزلشافت) را تشکیل دهند. جامعهای که ذیل چتر دولت-ملت یک «بنمایه مشترک» به وجود میآورد که از انسجام، همبستگی و هویت معنوی مستقل برخوردار بوده و تنها در این حالت است که فهمی مشترک و ملموس از عناوینی مانند «حق»، «شهروند»، «وطن»، «قانون»، «حکومت قانون»، «منافع ملی»، «امنیت ملی» و امثال این عناوین به نحوی واقعی متولد میشوند.
در این گذار تاریخی، حق «حریم شخصی» از پوسته خود که مبتنی بر «حرمت» «انسان» به اعتبار «مکان سکونت» بود، بیرون آمده و مفهوم حقِ «حریم خصوصی» به اعتبار و در مجاورت با «حق آزادی تردد» (آزدیهای فردی مربوط به تحرک فیزیکی) متولد میشود و بدینسان، محل کار، داخل اتومبیل و مکانهای اختصاصی بسیار دیگر، حجاب عدم تعرض غیر قرار میگیرد تا هر انسان در جستوجوی خوشبختی با یک تجربه کاملا شخصی، حضور آزادانه و محترم خود را در بیان زندگی دلخواه در هر نقطه از اجتماع تسهیم کند. اجتماعی همبسته با فصلی مشترک از «ارزش»ها که به تدریج هویت یک ملت را بهعنوان جامعه ایرانی، ترکی، روسی، آمریکایی و... متمایز میکند.
هرچند هنوز برای رسیدن به درک کامل از این حق بنیادین لازم بود چند دههای دیگر طی شود تا حق حریم خصوصی به اعتبار «وجود» «خود» «انسان» درک شده، وجودش ماهُوَ به موجود، و بدون هیچ پوشش و نماد و حصار فیزیکی –ازجمله پوشش- از احترام کامل در اجتماع برخوردار شود و سپس در عصر اطلاعات «داده»های این «وجود» بهعنوان جزء شخصیتی منفک شده بهصورت امپالسهای الکتریکی در فضای سایبر، موضوع قانونگذاری در پنج دهه اخیر قرار گیرد... .
پس این اشتباه تاریخی را دوباره یادآور شویم که آغاز رنسانس هرگز دوره توفیقهای بزرگ در زمینه علم و فلسفه نبود، بلکه آغاز عشقورزیدن از هوا به زمین بود؛ آن گِل وجود که از ابتدای خلقت به تناوب نخی به رشته آمد و در قرن هفدهم عمدتا به شکل ایستا و در حرمت مسکن شخص تجلی یافت و بعد از آن به تدریج در متن خیمه اصلی و ستون فقرات تفکر لیبرالیسم در «فرد»یت، بهصورت حریم «شخصی» آرام گرفت تا زمانی که در قرن نوزدهم و بیستم نظارهگر حجابی از قداست گرداگرد این گوهر وجود-فرد تحت نام حریم «خصوصی» میشویم و در قرن بیستویکم این جزء شخصیتی منفکشده در حال پرواز درون فضای سایبر، اکنون موضوع قانون «حمایت از داده/حریم خصوصی» است.
گوهر «عشق» بنای تمدن جدید
بنای این تقدیس احترام به حریم خصوصی شهروندان، آن یگانه گوهر وجود آدمی، «عشق» است و هرآینه این بشر در حفظ این گوهر هستی و بقای خوشبختی، تعلل کرد، با گرفتن جان نخستین قربانیاش به نام سبک زندگی، جنگی خانمانسوز به دنیا تحمیل کرد. به همین دلیل، سال 1972 در برلین نخستین قانون «حمایت از داده» در جهان برای محافظت از دادههای خصوصی شهروندان آلمانی در کامپیوترهای بزرگ به تصویب رسید؛ زیرا آلمانها بیش از هر ملت دیگر به عواقب نادیدهگرفتن این «حریم» «کوچک» «خصوصی» واقف بودند. آنها نظم جدیدی را به منظور ایجاد اروپای واحد، ماهیتا چیزی بیش از ایجاد یک «سبک زندگی واحد» برای هر انسان اروپایی لمس نکردند؛ سبکی معین از زندگی آرمانشهر که حکومت وقت برای ایجادش جنگی جهانی برپا کرد و از این نظر، زودتر از دیگران متوجه اهمیت «داده»های الکترونیکی شهروندان خود شدند که در راستای انجام کارهای اداری، اقتصادی و... جمعآوری میشد.
دادههایی که به دلیل استعداد پردازش سریع و دقیق، امکان ممیزی سیستماتیک حکومت را نسبت به کنترل رفتار شهروندان قدرت قابلملاحظهای میبخشید و از این نظر، فرقی نمیکند هژمونی تحمیل سبک زندگی خاص توسط یک دولت اروپایی تحمیل شود یا توسط یک دولت خودخوانده -داعش-.
مادامی که مبنای اندیشه در این دستگاه فکری بر یکسانسازی رفتارهای انسانی معطوف شده است. جهان غرب تبیین رابطه پیچیده بین «امنیت»، «دسترسی»، «کنترل»، «داده» و «سوژه» را در ماتریس جدیدی از نظم حقوقی تحت عنوان حمایت از داده/حریم خصوصی به وجود آورده تا از امکان تکرار تراژدی آرمانشهرها در فضای سایبر جلوگیری کند و طبعا خطر هوش مصنوعی در نسل جدید کامپیوترهای بیولوژیک از این دیدگاه بسیار قابلتأمل و نگرانکننده است.۶ در این سیرِ تحول از حریم شخصی به حریم خصوصی، نگاه سوژه به نحوه زندگی بهعنوان مهمترین وسیله احراز نیکبختیاش، جزء لاینفک شخصیت او محسوب و طبعا انتخاب نوع پوشش، تفریحات، روابط خصوصی با دیگران و همه «محتوایی» که سوژه با آن به روش و سبک زندگی خود معنا میدهد، از تعرض مصون است، مادامی که «حجاب» تعامل با دیگران توسط او محترم شمرده شود.
تمدن اکنون بشر بیش از هر زمان محجبه است
اکنون انسان غربی برآمده از تحولات ۷۰۰ساله در چندین حجاب امن برای زندگی و انتخاب سبک زندگی و تسهیم این زندگی در انظار عمومی به شکلی ساختاری و قانونی حمایت و محفوظ میشود و به دلیل وجود این حجابهای نامرئی، هر فرد انسان این شانس را دارد تا شخصیت وجودی خود را آنگونه که خود میخواهد، حتی اگر با همه متفاوت باشد، بسازد... و شاید در هیچ دورهای از تاریخ تمدن بشر، جوامع پیشرفته غربی تا به این حد «باحجاب» نبوده باشند؛ حجاب احترام به حق هر انسان در جستوجوی نیکبختی و عزم جامعه در پاسداری از این ارزش خدادادی با ایجاد حداکثر امنیت جسمانی و روانی. پس تعجبی ندارد اگر در یک کشور غربی به قیافه انسانی زُل زده شود، به فوریت باید جواب پلیس را داد که چرا حریم شخصی انسانی دیگر برخلاف رضایتش نادیده گرفته میشود یا فقط کافی است کسی به خود اجازه دهد پیش پای خانمی ترمز کند تا چندین خودروی پلیس او را در محاصره نقض حریم آن بانو و به تبع آن، امنیتش، چنان به صلابه کشند که دیگر حتی به مخیله خود دریدن حجاب احترام به دیگری را راه ندهند و تحقیقا به همین دلیل است که آنان بدون توجه به معنای عرفی حجاب، به آن صرفا Hijab میگویند و آن را فقط یک «پوشش» در نظر میگیرند نه امنیت؛ پوششی که از نظر آنان جزء پیشپاافتادهترین حق حریم خصوصی یک انسان در تظاهر و جلوه بیرونی است.
ریشه و خاستگاه حریم خصوصی در نظام حقوقی غرب (سیویل و کامنلا) با گذار از این سیر تاریخی بهویژه تکرار مهمترین عناصرش در بیانیه جهانی حقوق بشر سرشار از رویه قضائی است و مقررات بینالمللی راجع به حمایت از داده/حریم خصوصی انعکاس این دیدگاه را بهعنوان مهمترین رکن موضوع قانونگذاری فضای سایبر در سطح ملی و بینالمللی نمایندگی میکند و آنچه نویسنده قانون تجارت الکترونیکی ایران 1382 در مواد 58 تا 62 پوشش داده، صرفا کپی کدهای قانونی از این پیشینه تاریخی است. اما پرسش این است که چگونه میتوان بدون پذیرش حداقل نرمهای این مفهوم، توفیقی در حمایت از این حق اساسی بشر به دست آورد؟ و میزان تخریب ناشی از نادیدهگرفتن این حق اساسی بشر تا چه اندازه خواهد بود؟ اینها دو پرسش اساسی هستند که در ادامه آنها را واکاوی خواهیم کرد... .
پینوشتها:
1- این مبحث میتواند بهانهای برای محققان در تحقیق تطبیقی معنای آیات «حجاب» قرآنی با تحولات برخاسته از رنسانس اروپایی باشد تا اندکی با نتایج شگفتانگیز انطباق معنایی این دو رهیافت تاریخی بیشتر مأنوس شویم.
2- Samuel Warren
3- Louis Brandeis
4- The Right to Privacy
5- The right to privacy, Harvard Law Review 193, 1890.
6- در این مورد ببینید: «تدوین زبان قانون برای سیستمهای خبره و هوشمند: از تلگراف تا دولت الکترونیکی» دانشگاه شهید بهشتی، پایاننامه ارشد، 1396.
* وکیل دادگستری و پژوهشگر در حقوق توسعه