آرمانگرایی و انسجام سیاسی
یکی از عجایب سیاستورزی در ایران وجود و حضور انبوهی از سیاستورزان با عملکرد خنثی است. در ظاهر، فعالان اجتماعی و سیاسی بسیاری در قالب انواع و انبوه تشکلها گرد هم میآیند، اما با وجود این همه به اصطلاح فعال سیاسی و مدنی، چالشهای اجتماعی در همه عرصهها پیوسته بیشتر و وخیمتر از گذشته میشوند.
یکی از عجایب سیاستورزی در ایران وجود و حضور انبوهی از سیاستورزان با عملکرد خنثی است. در ظاهر، فعالان اجتماعی و سیاسی بسیاری در قالب انواع و انبوه تشکلها گرد هم میآیند، اما با وجود این همه به اصطلاح فعال سیاسی و مدنی، چالشهای اجتماعی در همه عرصهها پیوسته بیشتر و وخیمتر از گذشته میشوند. تحولطلبان در انواع و انبوه محافل، اجتماعات و گردهماییها، عملکرد مدیران را سرچشمه شرایط نامطلوب زیست اجتماعی، معرفی میکنند. اما موضوعی که به ندرت به آن پرداخته شده، «ناکارآمدی تحولطلبان (داخلی و خارجی) در تأثیرگذاری بر عملکرد مدیریتی» است. نکته درخورتوجه پیرامون ناکارآمدی، این است که عملکرد سیاسی تابع ساختار ژنتیک دولتهاست. به تعبیری عملکرد دولتها ذاتی و ژنتیکی است. اینکه، بنابر شواهد بیشمار تاریخی و تجربی ساختارهای مدیریتی، بر اثر «غیرکاربردی شدن» یا بر اثر عوامل (نیروهای) بیرونی بهطور اجتنابناپذیری متحول خواهند شد. یکی از عوامل بیرونی مؤثر بر روند تحولات اجتماعی و سیاسی، اذهان و ارادههای تحولطلب اجتماعی هستند. با توجه به وجود «انبوه» اذهان و ارادههای خواستار تحولات اجتماعی و سیاسی، این موجز تلاشی برای طرح یک پرسش و درک پاسخی احتمالی برای آن است. اینکه دلیل (دلایل) ناکارآمدی (خنثیبودن) تحولطلبان چیست؟ به عبارتی، چرا، با وجود انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی، انبوه فعالان سیاسی و اجتماعی و تشکلهای تحولطلب، فاقد انسجام رفتاری هستند؟
چرا تحولطلبان «نمیتوانند» حول موضوعات مشترک و ملی سیاستورزی کرده و بر عملکرد نامطلوب مدیران تأثیر بگذارند؟ از نگاه کاربردی، نظریهها نمود فهم (ساختارمند) جهان پیرامون هستند. نکته درخور توجه، اینکه راهکارهایی که برای تهیه و تأمین انواع نیازها و حلوفصل انواع چالشهای فردی، اجتماعی و ملی تدبیر میشود، مبتنی بر «درک و کیفیت تعامل ما با جهان پیرامون» هستند. اگر استدلال فوق منطقی و کاربردی تلقی شود، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که انواع و انبوه چالشها و ناکامیهای فردی، اجتماعی و ملی در عرصههای گوناگون بهویژه عرصه سیاسی، حاکی از «درک غیرکاربردی تحولطلبان از جهان پیرامون» است. یقینا بحث هدف و آرمان بسیار پیچیده و فراتر از مجال و توان یک موجز است. هدف این موجز تنها انداختن پرتویی بر یکی از اصلیترین دلایل خنثیبودن تحولطلبان است. ازاینرو، تبیینی کلی و مختصر از مفاهیم آرمان و هدف ارائه میشود.
آرمان (آرمانگرایی)؟ دموکراسی، آزادی، عدالت، حمایت از سرنوشت ملتهای دیگر، احیای اندیشههای تاریخی و متافیزیکی و... به کلی و کاربردیترین بیان، آرمانهایی معطوف به برخی نیازها، اهداف، آرزوها، تمایلات و... طبیعی، روانشناختی، اجتماعی و بعضا غیرملی انسانهاست که به دلایل گوناگون «در زمان حال» امکان محققشدن ندارند و به همین دلیل انبوه تلاشها برای تحقق آنها بینتیجه میماند. «چرا آرمانگرایی مانع انسجام سیاسی و ملی است؟» آرمان معطوف به زمان آینده است. «آینده، نه وجود عینی که وجود ذهنی دارد». اینکه نمیتوان برای پدیدهای که وجود عینی ندارد، برنامهریزی یا برای تحقق آن به سازماندهی نیروها، امکانات، منابع، تخصصها و... پرداخت. آرمانگرایی به تعبیری کاربردی به معنی زیستن در جهان مجازی و ناموجود است.
هدف (سیاسی و اجتماعی)؟ حاکمیت قانون، غذا، مسکن، آموزش، توسعه علمی و صنعتی، بهداشت و درمان، اشتغال، نشاط، اعتبار و احترام بینالمللی، امید، روابط خارجه مبتنی بر منافع ملی و... به تعبیری کاربردی، اهدافی دارای ریشه در انواع نیازهای ضروری و اجتنابناپذیر در زمان حال دارند. ضروری به این معنی که انسانها نمیتوانند در کوتاه یا بلند مدت بدون آنها به حیات (اجتماعی) خود ادامه دهند و در نتیجه باید راهکارهایی برای تحقق آنها در زمان مشخص تدبیر و اجرا شود. از آنجا که انسانها دارای انواع نیازها در زمان حال زیست میکنند، بنابراین، برای تحقق انواع نیازهای طبیعی، روانشناختی و اجتماعی، نیازمند تدبیر اهدافی به منظور تهیه و تأمین نیازهای گوناگون هستند. اینکه برای تحقق اهداف باید برنامه تدوین شود. بنابراین، از نگاه کاربردی میتوان برای اهداف و نه آرمانها برنامه تدبیر و اجرا کرد. برنامهریزی به منظور تحقق اهداف جمعی (اجتماعی، ملی) مستلزم همکاری، تبادل نظر، همفکری و... است. بنابراین «اهداف جمعی (ملی) بنیاد انسجام (همکاری، سازماندهی رفتاری، ساختار رفتار) ملی هستند».
آیا خطاست اگر گفته شود در شرایطی که کولبری، سوختبری، فروش اعضای بدن، مهاجرت (خروج ناخواسته) انبوه شهروندان به ویژه متخصصان و نخبگان، ناامیدی، فقدان نشاط و... ویژگی زیست ملموس و روزمره (زمان حال) شهروندان است، پیگیری آرمانهایی چون دموکراسی، آزادی، عدالت، انتظار عملکرد کارآمد (ملی) از مدیریت و... حاکی از «عدم ارتباط تحولطلبان با زمان حال» است.
انسجام «سیاسی» محصول «پیگیری هدف (اهداف)» و «نه آرمان» (مشترک) است. پرداختن و تمرکز بر آینده (آرمان) آگاهانه یا ناآگاهانه، منجر به سردرگمی، آشفتگی، انفعال و رؤیاپردازی و در نتیجه خنثیشدن رفتار و عملکرد سیاسی خواهد شد. اینکه هیچ ذهن و اراده میهندوست و آگاهی نمیتواند برای آرمانها برنامه تدوین کند. چراکه برنامه برای تحقق اهداف و نه آرمان، کارکرد و معنی دارد. اینکه برنامه یا نقشه راه تحقق اهداف سیاسی، متشکل از دو بخش است. یک، بخشی معطوف به تبیین شرایط عینی و دو، بخشی معطوف به «تهیه ملزومات عملیاتیکردن برنامه»، یعنی تولید توان از طریق انسجام رفتاری به مثابه ابزاری برای تحت تأثیر قراردادن مدیریت کلان. اینکه داشتن یا تدوین برنامه، بدون «توان تأثیرگذاری (انسجام تحولطلبان پیرامون اهداف مشترک ملی) بر عملکرد مدیریتی، یک رؤیا یا توهم است. نکتهای بسیار کاربردی که تحولطلبان میهندوست باید بهجد به آن توجه ویژه داشته باشند اینکه «هدف و نه آرمان منجر به فعل سیاسی میشود».
«تحولطلبی بدون انسجام سیاسی از طریق سازماندهی رفتاری دغدغهمندان سلامت، امنیت و توسعه کشور در راستای «تحقق اهداف عینی» موجود در زمان حال، حرکت در مسیر بیمقصد خواهد بود». «مهم و نگرانکنندهتر اینکه اگر اندیشمندان، سیاستورزان و جامعه روشنفکری به هر دلیل نتوانند سازوکاری مدنی برای مدیریت اختلافات جناحی به منظور انسجام سیاسی تدبیر کنند، «روندی اجتنابناپذیر خواهد بود که نهادهایی با حذف اندیشمندان، روشنفکران و سیاستورزان (اصولگرا، اصلاحطلب، «حوزوی»، ملیگرا و...) از عرصه مدیریت سیاسی، سکان مدیریت را به دست خواهند گرفت».