«آقایان تمنا میکنم»!
طی روزهای گذشته توییت فردی که خود را یک «شهروند ایرانی» معرفی کرده، با بسامدی بسیار زیاد بازنشر یافته و در شبکههای اجتماعی مجازی وایرال شده است. این بازتاب گسترده قبل از هر چیز به این پرسش دامن میزند که پیام «شهروندی عادی» و نه سلبریتی و اینفلوئچنسر و شخصیت و چهره، آخر حاوی چه پیامی است که به چنین رکورد بازدید و بازتوییتی دست یافته و این حد مخاطب جذب کرده است.
طی روزهای گذشته توییت فردی که خود را یک «شهروند ایرانی» معرفی کرده، با بسامدی بسیار زیاد بازنشر یافته و در شبکههای اجتماعی مجازی وایرال شده است. این بازتاب گسترده قبل از هر چیز به این پرسش دامن میزند که پیام «شهروندی عادی» و نه سلبریتی و اینفلوئچنسر و شخصیت و چهره، آخر حاوی چه پیامی است که به چنین رکورد بازدید و بازتوییتی دست یافته و این حد مخاطب جذب کرده است. حس کنجکاوی نگارنده این سطور و اهتمام به یافتن پاسخی مناسب، او را بر آن داشت تا هم شخصیت حقیقی پیامنویس را بیابد و هم فحوای پیام را بکاود. تا آنجا که به مورد نخست مربوط میشود، تحلیلگری را روبهروی خود میبینیم که برخلاف کارشناسهای سفارشی خارجنشین علاوه بر آنکه مستند و مستدل سخن میگوید، حرفی نمیزند که از کارفرما دلبری کند. و اما درباره فحوا و چیستی پیام، عین آن را در زیر نقل میکنیم:
«به عنوان یک شهروند ایرانی که در حد خودم کنار کشورم ایستادم از مسئولین بالادستی خواهش میکنم، التماس میکنم، حاضرم به دست و پاشون بیوفتم که در این شرایط کشور دست از این رفتارهای حیرتآور در خیابانها با جوانهای خودمان اونم درست در شرایطی که ایران دست بالا را در منطقه پیدا کرده و موازنه قدرت را به نفع خود تغییر داده بردارید.
التماستون میکنم پس از این دستاوردهای راهبردی و سرنوشتساز، یک هواپیمای اوکراینی و مهسا امینی دیگه نسازید و ثمر و محصول خون شهدا رو هوا نکنید.
والله تو زندگیم به دست کسی جز پدر و پدربزرگم نیفتادم ولی حاضرم هرجایی برم و هر طور التماس و خواهش کنم.
به والله این خط صهیونیسته».
این توییت یک شهروند ایرانی است که در مقام یک تحلیلگر شناختهشده مسائل خاورمیانه طرف مصاحبه و گفتوگوی غولهای رسانهای جهان است. تحلیلهای او به شهادت آرشیوهای موجود همان رسانهها نه تنها عالمانه و بدون سوگیری است که نشان از استقلال رأی او دارد. اینک چنین شخصی با چنین شخصیت و جایگاهی حاضر شده است دست به دامن مسئولان شود و ملتمسانه و عاجزانه از آنان بخواهد در برخورد با مردم خودشان، آن هم در هنگامه سایهافکندن جنگ بر سر کشور، مسئولانه رفتار کنند.
نمیدانم مسئولانی که استغاثه این بنده خدای مضطر را باید اجابت کنند، چه فکری میکنند؟ آیا حالا که نیروهای مسلح ما درگیر نبردی مستقیم با بدخیمترین رژیم جنایتکار زمانه شدهاند، آنها چرا مردم را به هماوردی با خود در میادین شهری فراخواندهاند؟ آیا نظامیان باید در داخل کشور خون در جگر شوند و رژیمی سفاک و تبهکار و اشغالگر هم در آن سوی مرز سلاخیشان بکند؟
چه رابطهای بین این عوامل درون و برون مرزی که «جمع ضدین» مینماید، وجود دارد؟ شاید متولیان امر عفاف گمان کردهاند که اینک وقت نشاندادن اقتدار توأمان در دو جبهه داخلی و بیرونی است؛ اقتداری که البته در جبهه بیرونی متجلی است، لیکن در داخل راه خود را گم کرده و نشانی غلط «کمکردن روی زنان و دختران بدحجاب و شلحجاب» را نشانه گرفته است! شاید آنها خیال کردهاند که نباید از مردان میدان رزم کم بیاورند و در نتیجه، شرمنده آنها شوند! اما آیا آنها با مشغولکردن فکر و ذهن میلیونها خانواده نگران ایرانی متوجه نیستند که در زمین اسرائیل بازی میکنند؟ مگر غیر از این است که اسرائیل خواهان بروز تنش و ناآرامیهای اجتماعی در داخل و ایجاد چالش بین آحاد و قشرهای مردم و مسئولان و دامنزدن به جو بدبینی علیه نیروی انتظامی است؟ مگر این همان نهادی نیست که وظیفه و مأموریت ذاتیاش، به ویژه در شرایط خطیر و خطرناک کنونی، حفظ امنیت فیزیکی و روانی جمهور شهروندان است؟
شاید ادعا شود که هماوردی مورد اشاره در هنگامه درگیری نیروهای مسلح کشور با دشمن نشان از اقتدار نظام و نیروی انتظامی و انجام تکالیف قانونی محوله دارد. در پاسخ باید گفت که این مغلطهای بیش نیست. نخست آنکه این جمهور مردم است که پشتیبانی آنان از نظام مستقر موجب و موجد اقتدار آن است. دیگر آنکه به فرض هم که نیت و مراد شما عمل به مر قانون باشد، باز هم تحت شرایطی که ما اینک در آن قرار داریم، قانون موضوعه که سهل است، قانون اساسی هم میتواند برای مدتی به محاق برود یا به تعطیلی کشیده شود.
آقایان مسئولان! شائبهای وجود دارد که سماجت و لجاجت میکنید؛ خود را در مظان اتهام قرار ندهید. اعمال نفوذ گروهی تندرو در ارکان تصمیمسازی و تصمیمگیری دارد به این شائبه دامن میزند و شاهد مثال مییابد و میآورد. نمیگوییم که این گروه مأموریت اجرای اوامر و نواهی بیگانگان را به عهده دارد، اما شواهد امر نشان میدهد که مشارکتکنندگان آن ارضای امیال و شاید هم منافع شخصی و باندی را سرمشق اداره امور قرار داده و برای سواربودن بر خر مراد هیچ ابایی از نادیدهگرفتن خطرات بزرگی که کیان کشور را تهدید میکند، ندارند. نقطه تراژیک ماجرا همینجاست.
چکیده کلام آنکه، کشورمان حساسترین روزهای حیات سیاسی خود را میگذراند. نمیتوان به راهبرد بازدارندگی در سیاست خارجی اندیشید و به دورکردن سایه هرگونه تعرض و تجاوز احتمالی دشمن از سر کشور همت ورزید، اما از بازدارندگی داخلی غافل ماند. هرگونه مردمآزاری در داخل تضعیف جبهه بیرونی بوده و در جهت خواست دشمن است. نیازی به گفتن نیست که نمیتوان در دو جبهه جنگید، به ویژه آنکه یکی از آن دو جبهه، داخلی باشد؛ همان که خاستگاه جمهور است. همان که باید پشتیبان جبهه بیرونی باشد و دشمن را وادار کند که اگر دست از پا خطا کند، حسابش با کرامالکاتبین است.
آقایان! لطفا کوتاه بیایید و اگر به هر دلیلی به حرفهای من و امثال من وقعی نمینهید، به تمنای «شهروند ایرانی» موصوف گردن نهید. شهروندی که در جهت دفاع از کشورش در برابر رسانههای بیگانه و حتی بعضا ایرانستیز سینه سپر میکند و هزینه میدهد. او حال بی آنکه هزینهکرد خود را فاکتور کند، اصلاح ذاتالبین را تمنا کرده است. تمنای او را اجابت کنید.