گرانی مسکن و رنجهای روزمره شهروندان
گرانی و تورم دو مفهوم اقتصادی هستند که به صورتی ملموس و اثرگذار در زندگی روزمره شهروندان ایفاگر نقش هستند. بیش از پنج دهه است که تورم در اقتصاد ایران روند افزایشی داشته است و در چهار دهه گذشته این روند به شکلی آزاردهنده زندگی روزمره شهروندان را تحت تأثیر خود قرار داده و موجب بروز نارضایتیها و آسیبهای فراوانی شده است. تورم دورقمی مستمر و چند ده ساله به صورت انحصاری جزء ویژگیهای اقتصاد ایران در دهههای گذشته است و کمتر اقتصادی در میان کشورهای منطقه و جهان را میتوان نشان داد که چنین ویژگیهایی داشته باشد.
گرانی و تورم دو مفهوم اقتصادی هستند که به صورتی ملموس و اثرگذار در زندگی روزمره شهروندان ایفاگر نقش هستند. بیش از پنج دهه است که تورم در اقتصاد ایران روند افزایشی داشته است و در چهار دهه گذشته این روند به شکلی آزاردهنده زندگی روزمره شهروندان را تحت تأثیر خود قرار داده و موجب بروز نارضایتیها و آسیبهای فراوانی شده است. تورم دورقمی مستمر و چند ده ساله به صورت انحصاری جزء ویژگیهای اقتصاد ایران در دهههای گذشته است و کمتر اقتصادی در میان کشورهای منطقه و جهان را میتوان نشان داد که چنین ویژگیهایی داشته باشد. همین ویژگی یعنی تورم دورقمی در دورهای چند ده ساله اثرات مخرب محسوسی بر زندگی ایرانیان بر جای گذاشته است. در سالهای اخیر استمرار افزایش سرسامآور تورم و گرانی بهویژه تورم در بخش کالاهای مورد نیاز مردم اعم از خوراکی و غیرخوراکی و مسکن به شکلی محسوس و دردناک زندگی دهها میلیون نفر از ایرانیان را تحت تأثیر خود قرار داده است. افزایش تورم و گرانی کالاهای مورد نیاز روزمره شهروندان به شکلهای مختلف زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد؛ بهویژه آنکه درآمد کارگران و کارمندان و دیگر دهک درآمدی پایین در دهههای اخیر بسیار کمتر از نرخ تورم اعلامی نهادهای رسمی افزایش یافته است. مسکن یکی از اصلیترین نیازهای نوع بشر است و بخش مسکن یکی از مهمترین حوزههایی است که تحت تأثیر مستقیم تورم قرار دارد. افزایش قیمت تمامشده ساخت مسکن موجب شده تا هم قیمت خرید و فروش مسکن، هم قیمت اجاره مسکن رشد صعودی شتابانی داشته باشد.
افزایش قیمت مسکن در چند دهه گذشته نرخ سرسامآور حدود سه هزار برابری را نشان میدهد؛ افزایش سه هزار برابری قیمت مسکن در این چند دهه درحالیکه درآمد بسیاری از اقشار چنین رشد شتابانی نداشته است، به این معناست که خانهدارشدن گروه درخورتوجهی از شهروندان بهویژه در سالهای اخیر با دشواریهای جانکاهی روبهرو بوده است. این ویژگی در کنار دیگر متغیرها موجب شده تا به طور میانگین خانهها از نظر مساحت و متراژ کوچکتر شده و در نتیجه خانوادهها زندگی در واحدهای مسکونی به مراتب کوچکتری را تحمل کنند. مقایسه مساحت مسکن خانوار ایرانی در دوره 50 سال اخیر این روند را نشان میدهد. اگر این نکته را هم بر موضوع بالا بیفزاییم که در این دوره 50ساله انتظارات از زندگی نیز چه تحول شگرفی را داشته است و انتظارات از زندگی چه تغییراتی داشته است، ابعاد کوچکتر شدن مسکن و اثرات اجتماعی و فرهنگی و روانی آن بیشتر هویدا میشود. البته گروه فراوانی از خانوادههای ایرانی نیز فاقد مسکن ملکی هستند که این گروه نیز شامل چند میلیون خانوار ایرانی میشود.
کوچکی روزافزون واحدهای مسکونی پیامدهای فراوانی بر جای گذاشته است، ازجمله این متغیر بر کاهش بُعد خانوار و کوچکشدن خانواده ایرانی و کاهش فرزندآوری اثر مستقیمی بر جای گذاشته است. همچنین کوچکشدن ابعاد مسکن موجب کاهش شدید رفتوآمدهای خانوادگی و در نتیجه آسیب واردشدن بر مناسبات خانوادگی و خویشاوندی شده است. افزایش احساس تنهایی روزافزون و کاهش و قطع ارتباطات ایرانیان یکی از پیامدهای کوچکشدن مسکن ایرانیان است. بررسیهای میدانی نشان میدهد که در چند دهه گذشته بیشتر ایرانیان شاهد کاهش محسوس مناسبات و ارتباطات خویشاوندی بودهاند که کوچکشدن مسکن یکی از متغیرهای اثرگذار بر این ویژگی بوده است. کوچکشدن مساحت مسکن اثرات فرهنگی و اجتماعی و تربیتی پیچیده دیگری داشته است که نیازمند بررسیهای متعددی است. متأسفانه مسئولان کشوری دراینباره یعنی کاهش تورم در بخش مسکن مانند دیگر بخشها، با وجود وعدههای فراوانی که دادهاند، دستاورد محسوسی نداشتهاند. البته اراده مسئولان امر برای مقابله با موج تورم و بهویژه تورم در بخش مسکن چندان محسوس نبوده و به نظر میرسد از صلاحیتهای لازم برای مدیریت در این بخش نیز برخوردار نبودهاند تا بتوانند برای کاهش تورم در این بخش برنامههای واقعبینانه و مؤثری تدوین کنند.
اثرات روانی و اجتماعی و تربیتی و فرهنگی گرانی در بخش مسکن هم هیچگاه به صورت جدی و مستمر به دغدغههای مسئولان اجرائی و دستگاههای رسانهای دولتی مبدل نشده است. اگر بخش دولتی هزینههای زیادی صرف توجه و تشویق افزایش فرزندآوری کرده است درحالیکه افزایش قیمت مسکن روند هشداردهندهای به خود گرفته است، به جز پولپاشی دستاورد قابل دفاعی نداشته است.
مسکن یکی از اساسیترین نیازهای ایرانیان است که گرانی روزافزون آن، چه ساخت چه اجاره، به افزایش نارضایتیهای ایرانیان از زندگی خود و البته نارضایتی اجتماعی و سیاسی دامن زده است. البته افزایش قیمت مسکن موجب رکود جدی این بخش از اقتصاد ایران نیز شده است و رکود بخش مسکن موجب بیکاری گسترده کارگران این بخش شده که این ویژگی نیز خود موجب آسیبهای اجتماعی و فشار و رنج کارگران بخش مسکن شده است. هرچند اثرات تورم تنها خود را در بخش مسکن نشان نداده و تورم در دیگر بخشها ازجمله در بخش مواد خوراکی و نیز مسائل بهداشتی اثرات مخربی بر جای گذاشته است اما همچنان تورم میتازد و ایرانیان بیپناه نیز در درد و رنجهای ناشی از تورم سخت گرفتارند. آیا مسئولان اجرائی کشور متوجه پیامدهای ویرانگر تورم بهویژه تورم در بخش مسکن و فراتر از آن در اقتصاد ایران بر زندگی روزمره ایرانیان هستند؟ آیا مسئولان مربوطه متوجه هستند که استمرار تورم در دورهای چند دههای چه پیامدهایی در حوزه خانواده و مناسبات خانوادگی بر جای گذاشته است؟ آیا متوجه هستند که تورم چه اثرات مخربی بر فرهنگ عمومی وارد کرده است؟ آیا دریافتهاند که چگونه تورم موجب افزایش آسیبهای اجتماعی شده است؟ آیا پاسخ به چنین پرسشهایی نزد مدیران اهمیتی دارد؟