به فراخور بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان و ادب پارسی
شاهنامه، میراث ملی ایرانیان
شاهنامه فردوسی ازجمله گرانقدرترین و ارزشمندترین اسناد «هویت ملی» یکایک ایرانیان است. این اثر سترگ، دربرگیرنده مجموعه اندیشه و باورهای ایرانیان بوده و ازاینرو که هویت همان سازه روانیِ اجتماعی است که پوششدهنده مؤلفه چگونگی اندیشه و اندیشمندی فرد است که او و هماندیشان او را از دیگران جدا کرده و به او «ملیت» میبخشد؛ و ملیت نیز همان هسته بنیادین فرهنگ در همه جوامع بشری است.
نیما عظیمی
شاهنامه فردوسی ازجمله گرانقدرترین و ارزشمندترین اسناد «هویت ملی» یکایک ایرانیان است. این اثر سترگ، دربرگیرنده مجموعه اندیشه و باورهای ایرانیان بوده و ازاینرو که هویت همان سازه روانیِ اجتماعی است که پوششدهنده مؤلفه چگونگی اندیشه و اندیشمندی فرد است که او و هماندیشان او را از دیگران جدا کرده و به او «ملیت» میبخشد؛ و ملیت نیز همان هسته بنیادین فرهنگ در همه جوامع بشری است. فردوسی در سرایش شاهنامه در پی آن بوده تا فرهنگ ایرانیان را از اسطوره تا تاریخ به هم پیوند داده و در نظمی دلکش هویت ایرانی را جانی دوباره ببخشد؛ زیرا که خواسته او دستیابی و دسترسی به بهترین ریخت از زیستِ تاریخی و اجتماعی یکایک مردم ایران بوده است. ازاینرو میتوان گفت شاهنامه گزاره و ستونهای هویت ملی ایرانیان ازجمله خِرد (که شاهنامه خود خردنامه بوده و خرد نیروی اندیشمند و شناسنده در آدمی و درجه کمال عقل است)، دینمداری (شاهنامه بازگوکننده زندگی تاریخی و نیز زیستِ اساطیری ایرانیان است و اصلا اسطوره روایت نمادین و رمزگونه جهانبینی مقدس و دینمدارانه است)، دادمندی («استوارترین رکن بینش سیاسی-فلسفی فردوسی داد است» و بنیاد داد بر خرد استوار است)، جغرافیای تاریخی (که برای نمونه خاندان سام پهلوان که از سوی پادشاهان ایران بر سیستان و کابل و بخشهایی از هند فرمان میراندند و بهگاهِ سختیها برای نگاهداشت کَیان ایرانی از گزند میکوشیدند، نمود کامل چیرگی ایران بر جغرافیایی تاریخی است) و زبان ملی که این گزاره توضیحی بیشتر میطلبد و در ادامه خواهد آمد: پس از سرایش شاهنامه و با زندهشدن زبان فارسی، زبانی ملی پدیدار شد که در همزیستی گویشهای محلی، با دارابودنِ توانایی واژگانی در مقام زبان نگارش و نیز آموزش و پرورش، «ابزار ارتباط جمعی» یکایک مردم ایران شد. زبان آینه خودآگاهی و هویت و حیات و روح یک ملت بوده و به این گونه زبان فارسی با بُنمایه و پیشینهای دراز بهعنوان یکی از ستونهای مهم هویت ملی ایرانیان شناخته میشود؛ چراکه اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر همه ایرانیان در این زبان تجلی یافته و پایدار شده است بنابراین فردوسی با سرایش شاهنامه و با زندهکردن زبان فارسی گزارههای فرهنگی، باورهای کهن، اسطورهها، آموزههای دینی و تاریخی و اصلا چیستی و چُونیِ ملت ایران را به نسلهای پسین یاد داده و یادآور گشته و اینچنین تداوم هویت ملی ایرانی را سبب شده است. ازاینرو پساز آفرینش و سرایش شاهنامه زبان فارسی درختی سایهگستر برای نگاهداشت هویت ملی شد که ایرانیان حتی با داشتن آداب و رسوم دیگرگون از هم آن را بهعنوان حلقه پیونددهنده خود برگزیدند. با توجه به آنچه آمد شاهنامه آینه تمامنمای فرهنگ ایرانی و بیتبیت آن پیونددهنده قومهای ملت ایران بوده است. چنانکه در جایجای شاهنامه شاهد آن هستیم که در نبردهای ایران با تورانیان، همه ایرانیان از سراسرِ پهنه ایران با هم بسیج میشوند. چنانکه بارها به «سپاهی ز گُردان کوچ و بلوچ» یا سپاهِ عربها یا سپاه گیلهمردان اشاره شده است که این نشان میدهد قومیت در ایران جایی نداشته و همه اقوام در کنارِ هم برای نگاهداشت ایران نبردیدهاند. افزون بر این نکات گزاره دیگری که شاهنامه را ارجمندتر میکند، ازخودگذشتگی و جانفدایی فردوسی برای پاسداشت هویت ملی ایرانی است که روزهای زندگی خود را بیهیچ چشمداشتی برای سرودن آن گذاشت و چون 18 سال پس از آغازیدنِ سرودن آن با وساطتِ اسفراینی وزیر به دربار محمود غزنوی که بهتازگی بر تخت سلطنت تکیه زده بود، رفت «جز احسنت» بهرهای نبرد؛ که البته با توجه به اختلاف تباری فردوسی و سلطان محمود و کوشش فردوسی در پاسداشت از فرهنگ و نام ایران، بروز این رخداد چندان دور از ذهن نمینمود.
چو این نامور نامه آمد به بُن/ ز من روی کشور شود پر سخُن
جهان کردهام از سخن چون بهشت/ ازین بیش تخم سخن کس نکِشت
بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند/که از باد و باران نیابد گزند
شاهنامه فرهنگنامهای بزرگ است و ازاینرو آموزش آن در مدارس بسیار زیاد به فرهیختهشدن جامعه زیستی ایرانیان یاری خواهد رسانید. شاهنامه از دو سو برای مدارس اهمیت دارد؛ یک سو، بحث گسترش واژگان در ذهن مخاطب کودک و نوجوان است زیرا یکی از مشکلات بزرگ دانشآموزان کم دامنه بودن واژگان در ذهن آنهاست؛ چنانکه کمیت و کیفیت واژگان در ذهن دانش آموزان، بسیار نابسامان و پایینتر از نیاز آنهاست بنابراین چنانچه شاهنامه فردوسی در جایگاه منبعی که دارای واژگان اصیل پارسی و کارآمد است، به دانش آموزان شناسانده شود آنگاه میتوان آنها را با این اثر ارزشمند نخست در سطح واژگان و سپس در سطح مفاهیم بنیادین فرهنگی و ملی که سویه دوم اهمیت آموزش شاهنامه در مدارس است، آشنا کرد؛ و اینگونه افزون بر غنای فرهنگی که در جامعه پدیدار خواهیم کرد، از آسیبرسیدن به زبان فارسی که ازجمله مؤلفههای هویت ملی است، نیز جلوگیری خواهیم کرد. شاهنامهخواندن و پاسداشت هویت ملی راهی برای رسیدن به شناخت است؛ که فردوسی در شاهنامه به ما میگوید اگر تاریخ را فراموش کردهاید، بخوانید و بدانید که چه دورانی در زمینه نجوم، معماری، فلسفه و دین در ایران گذشته است. جای دارد تا در اینجا نگاه و سخن دکتر غلامحسین یوسفی مردِ نیک پهنه بیکران ادبیات فارسی را یاد آوریم که در چیستی شاهنامه فردوسی گفتهاند: «شاهنامه فردوسی برخلاف آنچه ناآشنایان میپندارند، فقط داستان جنگها و پیروزیهای رستم نیست بلکه سرگذشت ملتی است در طول قرون و نمودار فرهنگ و اندیشه و آرمانهای آنهاست. برتر از هر کتابی درخور حیثیت انسان است و خود مردمی را نشان میدهد که در راه آزادگی و شرافت و فضیلت تلاش و مبارزه کرده مردانگیها نمودهاند و اگر کامیاب شده یا شکست خوردهاند حتی با مرگشان آرزوی دادگری و مروت و آزادمنشی را نیرو بخشیدهاند. ازاینرو شناختن اثر بزرگ فردوسی و به روح و جوهر آن پیبردن برای مردم ایران وظیفهای خطیر و دلپذیر است».