|

کاندیداهای بدون تئوری

واقعیت در نگاه نخست آشوبناک و پراکنده است و به سادگی فراچنگ نمی‌آید؛ یعنی به آسانی در ذهن منسجم بازنمایی نمی‌شود. مارکس فکر می‌کرد برای شناخت واقعیت باید از مفاهیم انضمامی به سوی مفاهیم انتزاعی یعنی مفاهیم بسیط‌تر و کلی‌تر حرکت کرد و مجدد از مفاهیم انتزاعی به سوی واقعیت انضمامی رفت. انضمامی دوم همان واقعیتی است که در ذهن به شکل منسجم بازنمایی می‌شود. ماکس وبر، از دیگر بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی نیز بر این اندیشه بود که برای فهم واقعیت باید الگوی نظری انتزاعی داشت که آن‌ را سنخ آرمانی می‌نامید. با بهره‌بردن از سنخ آرمانی می‌توان مسائل و واقعیت را توضیح داد. تئوری و مدل نظری با واقعیت یکی نیستند و نباید آنها را با واقعیت خلط کرد، اما برای توضیح واقعیت به کار گرفته می‌شوند و ذهن را برای فهم مسائل منسجم و متمرکز می‌کنند.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

واقعیت در نگاه نخست آشوبناک و پراکنده است و به سادگی فراچنگ نمی‌آید؛ یعنی به آسانی در ذهن منسجم بازنمایی نمی‌شود. مارکس فکر می‌کرد برای شناخت واقعیت باید از مفاهیم انضمامی به سوی مفاهیم انتزاعی یعنی مفاهیم بسیط‌تر و کلی‌تر حرکت کرد و مجدد از مفاهیم انتزاعی به سوی واقعیت انضمامی رفت. انضمامی دوم همان واقعیتی است که در ذهن به شکل منسجم بازنمایی می‌شود. ماکس وبر، از دیگر بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی نیز بر این اندیشه بود که برای فهم واقعیت باید الگوی نظری انتزاعی داشت که آن‌ را سنخ آرمانی می‌نامید. با بهره‌بردن از سنخ آرمانی می‌توان مسائل و واقعیت را توضیح داد. تئوری و مدل نظری با واقعیت یکی نیستند و نباید آنها را با واقعیت خلط کرد، اما برای توضیح واقعیت به کار گرفته می‌شوند و ذهن را برای فهم مسائل منسجم  و متمرکز می‌کنند. 

کاندیداهای ریاست‌جمهوری به پدیدارها یا به قول زیمل، جامعه‌شناس آلمانی، به نمودها اشاره می‌کنند، اما به سازوکارها و نیروهایی که مسئول چگونگی بروز ظاهر و نمودها هستند، نمی‌پردازند. بهتر بگویم نمی‌توانند مکانیسم‌های پنهان را بیان کنند؛ چون فاقد یک رویکرد نظری کارآمد هستند. اغلب چیزهایی که آنها در زمان تبلیغات به زبان می‌آورند حقیقت دارد، اما سودمند نیست؛ یعنی به مسائل و چالش‌ها اشاره می‌کنند ولی نمی‌توانند در یک دیدگاه منسجم بیان کنند. کسی که تا دیروز فکر می‌کرد نزدیک قله هستیم، امروز معتقد است بیش از ‌صد سال است که عقب‌ماندگی داریم و آن یکی که فکر می‌کند داشتن برنامه مهم‌ترین چیز است. اما سؤال اصلی این است که برنامه از کجا می‌آید؟ بدون داشتن یک رویکرد نظری منسجم، آنچه برنامه می‌نامیم جز بیان کلیاتی درهم‌و‌برهم و آشوبناک نیست. برنامه‌های فاقد تئوری منسجم و قوی شکست می‌خورند. ما این‌ را درک نمی‌کنیم، پس می‌گوییم مشکل از مجریان است و اگر مثلا ما رئیس قوه مجریه باشیم، همه برنامه‌ها اجرائی می‌شوند.

هیچ چیز کارآمد‌تر و کاربردی‌تر از یک نظریه خوب نیست. نظریه‌ها تبیین‌های نیرومندی برای شفاف‌کردن پدیده‌های معمایی هستند. به دلیل نداشتن تئوری است که کاندیداها نمی‌توانند چگونگی مواجهه با مسائل را روشن کنند و فقط می‌توانند آنها را برشمارند. به همین دلیل است که مباحث، برنامه‌ها و سیاست‌ها فاقد پیوستگی و انسجام است و اساسا قابلیت اجرا ندارند؛ چون اجزا و عناصر آن با هم جور نیستند. همه جا شاهد کاهش بحث‌های نظری هستیم و تصور می‌شود چنین مباحثی لفاظی است و باید عمل‌گرا بود. غافل از اینکه عمل‌گرایی بدون داشتن تئوری، کور است و در نهایت خوردن به در و دیوار. گریز از مباحث نظری همه‌گیر است؛ حتی در محیط‌های دانشگاهی. در فضای آکادمیک بحث‌های نظری و معرفت‌شناسانه به‌عنوان کارهای درجه دوم شناخته می‌شوند؛ مثلا در برخی مجلات علمی-پژوهشی کشور، مقاله‌هایی که به مباحث نظری می‌پردازند، برچسب علمی-ترویجی می‌خورند و برعکس مطالعاتی که دارای فایده محلی و مقطعی هستند و داده‌های آنها در حد چند مصاحبه است، علمی‌-پژوهشی تلقی می‌شوند. این‌گونه پژوهش‌ها توسعه قابل ملاحظه‌ای پیدا کرده‌اند. این در حالی است که بسیاری از علوم مانند جامعه‌شناسی از گفت‌وگو و مباحث نظری با سایر مکاتب و سنت‌های فکری شکل و قوام یافته‌اند. پس حتی در محیط دانشگاهی هم مباحث نظری اهمیت درجه دوم پیدا کرده است.

کاندیداهای ریاست‌جمهوری نمی‌گویند که فلان تئوری برای فهم جامعه و اقتصاد ایران بر‌می‌گزینند که مسائل را این‌گونه توضیح می‌دهد و راه‌حل را چنین بیان می‌کند. بدون داشتن تئوری مشخص، کاندیداها دائما می‌گویند اگر ما به قدرت برسیم مسائل را حل می‌کنیم، نه اینکه این تئوری که من به آن باور دارم برای حل مسائل کارآمد است. البته گاهی کاندیداها انگاره تحلیلی کلی بیان می‌کنند که ورای تئوری‌های علمی است؛ پس انطباق با واقعیت دیگر نمی‌تواند ملاک قرار گیرد. از برخی انگاره‌هایی که گاهی کاندیداها اعلام می‌کنند، به قول بودون، جامعه‌شناس فرانسوی، بوی جزم‌گرایی ‌به مشام می‌رسد. همه گفتارها حول مسئله اصلی اقتصاد است و کاندیداها اعلام می‌کنند دنبال برطرف‌کردن چالش‌های اقتصاد هستند، اما از این نکته غافل‌اند که اگر در روند اقتصادی و تولیدی کشور آشفتگی‌هایی وجود دارد، ممکن است به این دلیل باشد که شرایط و مناسبات اجتماعی به‌ هم ریخته است و این به‌هم‌ریختگی به دلیل مداخله بیش از حد و نادرست دولت در روابط متقابل اجتماعی انسان‌ها‌ست. دولت‌ها همیشه از هنجاری که بر پایه روابط متقابل بین انسان‌ها شکل بگیرد، واهمه داشته‌اند و سعی کرده‌اند در آن مداخله کنند و همه مناسبات و روابط اجتماعی را در چارچوب دولت‌ساخته و دولت‌خواسته قرار دهند و این‌چنین منازعه بر سر مناسبات و تعاملات اجتماعی شکل می‌گیرد و آشفتگی‌ها در کل جامعه از‌جمله اقتصاد ظاهر می‌شود. کاندیداها بدون در پیش گرفتن یک نظریه منسجم، از هر چیز سخن می‌گویند اما آشوبناک.