|

دوراهی حل یک معما‌

«صنعتی‌شدن» در کشورمان معمایی بزرگ است؛ معمایی حل‌نشده به قدمت حدود یک قرن. از پاگیری آن که با اقتدارگرایی و انحصار و غلبه ملاحظات سیاسی بر ملاحظات اقتصادی و... گره می‌خورد تا دهه‌ها که بدون راهبرد مشخص و بر اساس آمال و آرزوها و علایق و سلایق و البته منافع گروه‌های خاص پیش می‌رود و مجموعه عجیب و غریبی شکل می‌گیرد که نه فقط موتور محرکه اقتصاد کشور نیست که ‌بایدباشد، بلکه خود باری می‌شود بر دوش اقتصاد و جامعه.

«صنعتی‌شدن» در کشورمان معمایی بزرگ است؛ معمایی حل‌نشده به قدمت حدود یک قرن. از پاگیری آن که با اقتدارگرایی و انحصار و غلبه ملاحظات سیاسی بر ملاحظات اقتصادی و... گره می‌خورد تا دهه‌ها که بدون راهبرد مشخص و بر اساس آمال و آرزوها و علایق و سلایق و البته منافع گروه‌های خاص پیش می‌رود و مجموعه عجیب و غریبی شکل می‌گیرد که نه فقط موتور محرکه اقتصاد کشور نیست که ‌بایدباشد، بلکه خود باری می‌شود بر دوش اقتصاد و جامعه.

چرایی این معضل تاریخی چنان‌که شاید بسیار گفته شده، به تعریف غلط از مفهوم «صنعتی‌شدن» بازمی‌گردد و اینکه این فرایند صرفا امری سخت‌افزاری قلمداد می‌شود و مجموعه‌ای از کارخانجات و نصب ماشین‌آلات و... که صنعتگران آن محصولاتی را طبق برنامه و خواست سیاست‌گذار تولید می‌کنند و در بازاری کنترلی به فروش می‌رسانند. این در حالی است که صنعت و توسعه صنعتی در جهان مدرن نه زیرمجموعه بخش اقتصاد بلکه به‌عنوان مرحله‌ای از توسعه اقتصادی و گذار به توسعه همه‌جانبه و عامل کلیدی برای ارتقای بهره‌وری دیگر بخش‌های اقتصادی و افزایش درآمد ملی، ایجاد اشتغال پایدار و توسعه مناسبات اجتماعی محسوب می‌شود. بر این اساس آنچه از صنعت در جهان امروز مورد نظر است، برآمده از تحول در ذهنیت و عینیت و فرهنگ جامعه و بر بستری از امنیت حقوق و مالکیت فردی، مناسبات خوب خارجی، ارتقای سطح دانش و مهارت، وجود زیرساخت‌های نهادی و فیزیکی مناسب، برقراری فضای مناسب در اقتصاد کلان و محیط مناسب کسب‌وکار و نظایر آنهاست. فروکاستن این امر بس مهم و ساختاری به ایجاد چند کارخانه و تولید چند میلیون تن از یک یا چند محصول آن هم متکی بر منابع طبیعی درکی ماقبل مدرن و صنعتی و متأسفانه تعریف غالب در فضای ذهنی تصمیم‌گیران کشور است. رمزگشایی از این معضل تاریخی، نقطه کانونی مباحث مطرح‌شده در «همایش چالش‌های صنعتی‌شدن ایران» بود که چند روز پیش برگزار شد؛ همایشی با حمایت مهندس محسن خلیلی، پیر و پیش‌کسوت صنعت ایران و بنیاد تحت نام ایشان (بنیاد توسعه صنعتی محسن خلیلی) و با سرپرستی علمی دکتر مسعود نیلی، اقتصاددان برجسته و دردمند کشورمان. در این همایش یکی از سخنرانان که خود از اقتصاددانان و محققان فرهیخته کشور است، چنین گفت که «صنعتی‌شدن در سپهری به وسعت همه ظرفیت‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه در یک سو و نظام حکمرانی در سوی دیگر به وقوع می‌پیوندد و همراهی و هم‌جهتی وجوه مختلف حکمرانی در کشورهای در حال توسعه و کیفیت حکمرانی، مهم‌ترین عامل صنعتی‌شدن بوده است». 

از سوی دیگر به گفته او «صنعت نقطه اتصال (و نه فقط ارتباط) اقتصاد با صنعت و اقتصاد جهانی است. بنابراین در دنیای امروز، اصطلاح «صنعت درون‌گرا» بی‌معنی است» (دکتر علیرضا ساعدی- 25/9).

این تحلیلی است که دکتر مسعود نیلی نیز در این همایش در قالب عباراتی دیگر بیان می‌کند و نجات صنعت را در گرو دو اقدام می‌داند: «کنارگذاشتن استراتژی جایگزینی واردات و پذیرش مشارکت سرمایه‌گذاران معتبر بین‌المللی در زنجیره ارزش و تغییر اساسی در استراتژی بخش انرژی و محور قراردادن فعالیت‌های مبتنی بر صرفه‌جویی انرژی» که این هر دو استراتژی به گفته ایشان «نیازمند غلبه برون‌گرایی بر رویکرد به توسعه صنعتی کشور است که در گرو تغییرات در مؤلفه‌های اصلی حکمرانی اقتصادی است اما جغرافیای سیاسی کشور مسیری خلاف روند مورد نیاز توسعه صنعتی را آدرس می‌دهد».

امروز کشورمان بر سر دوراهی تاریخی قرار گرفته است؛ دوراهی‌ای که گفتمان توسعه صنعتی آن را نمایندگی می‌کند: «در یک سو انقلاب صنعتی چهارم و گشایش‌های پس از آن و گذار سبز و چالش جایابی در زنجیره‌های ارزش در حال دگرگونی قرار دارد و در سوی دیگر جنگ و خونریزی و کشتار کودکان و مردم بی‌دفاع.

ما به‌عنوان کشوری در کانون جغرافیایی و سیاسی درگیری‌های نظامی رو به گسترش بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌ایم: راه اول فروغلتیدن در کام تنش‌ها و درگیری‌ها که تخریب باقی‌مانده صنعت و اقتصاد را در پی خواهد داشت و راه دوم تلاش بسیار در جهت تطبیق با تغییرات پارادایمی ناشی از انقلاب صنعتی چهارم و محدودیت‌های محیط‌زیستی در پیش در جهت بازار فروش محصولات صادراتی کشور و در یک کلام نجات صنعت».

در این میان اما می‌توان امیدوارانه نگریست و کفه نجات و توسعه صنعت را بس سنگین‌تر از کفه فروماندگی آن دانست. چراکه این عرصه هنوز صحنه تلاش‌ها و رنج و سختی‌های چه بسیار کارآفرینان و صنعتگران و مهندسان و کارگرانی است که عاشقانه جان و مال و زندگی خود را در مسیر صنعتی‌کردن و پیشرفت و توسعه این سرزمین نهاده‌اند و نمونه و مصداق مشخص آن مهندس محسن خلیلی است؛ کسی که خود را «اسبی از ارابه‌های صنعتی‌شدن» کشور می‌داند و در نیمه نهمین دهه عمر خود همچون شخصیت پیرمرد در رمان «پیرمرد و دریا» سودای صید ماهی‌های بزرگ دارد چراکه به باور او «برنده کسی است که به جاهای دور می‌رود» و در سوی دیگر شاهد حضور محققان، پژوهشگران، کارشناسان و فعالان رسانه‌ای است که بی‌چشمداشت کسب منفعت خاص و با آرمان پیشرفت و توسعه این سرزمین عمر خود را صرف درک و شناخت مسائل و مشکلات و چرایی عدم تحقق توسعه صنعتی به‌عنوان یک ضرورت حیاتی و نشر و ترویج آگاهی‌های لازم در این طریق کرده‌اند و نهایت اینکه «صنعتی‌شدن اقتصاد ایران هرچند بسیار دشوار هنوز هم ممکن است» (دکتر مسعود نیلی) امید که چنین شود.