|

محسن رنانی، استاد پرتلاش و خستگی‌ناپذیر

دکتر رنانی را بسیاری از کسانی که تخصص اقتصادی هم ندارند، می‌شناسند و به خاطر صراحت لهجه و مقالات ارزشمندش دوست دارند و دنبال می‌کنند. او همراه با تحلیل منطقی چالش‌های اقتصادی – اجتماعی سیاست‌های نادرست، پیشنهادات اصلاحی ارائه می‌دهد.

دکتر رنانی را بسیاری از کسانی که تخصص اقتصادی هم ندارند، می‌شناسند و به خاطر صراحت لهجه و مقالات ارزشمندش دوست دارند و دنبال می‌کنند. او همراه با تحلیل منطقی چالش‌های اقتصادی – اجتماعی سیاست‌های نادرست، پیشنهادات اصلاحی ارائه می‌دهد. رنانی دلسوزانه برای تقویت نور امید و تشویق جوانان به ماندن در ایران تلاش می‌کند. یکی از کارهای مهم او تأسیس مؤسسه «پویش فکری توسعه»، جمع‌کردن جوانان خوش‌فکر و علاقه‌مند در این مؤسسه برای محاسبه شاخص‌های توسعه و ترغیب آنان به مطالعه و تدوین کتب و مقالات در جهت شناخت و حل مشکلات اقتصاد ایران است.

گروه بسیار بزرگی از استادان کشور، با وجود نارضایتی شدید از وضعیت کنونی کشور، خاموش هستند چون نوشتن و سخن‌گفتن درباره چالش‌های ایران را پرهزینه می‌دانند و باوری به امکان حل مشکلات ندارند. در مقابل گروه بسیار کوچکی از استادان مشکلات را مطرح و تجزیه و تحلیل می‌کنند و با بهره‌گیری از تجارب تاریخی ایران و دیگر کشورهای جهان راهکارهایی ارائه می‌دهند. کدام گروه از استادان از سوی بخش‌های مختلف نظام حکمرانی در ایران تشویق می‌شوند؟ تجربه نشان می‌دهد که برای منتقدان نه‌تنها پاداشی وجود ندارد، بلکه استادانی که به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی انتقاد دارند، تنبیه می‌شوند. نمونه متأخر بستن سایت دکتر رنانی و احضار ایشان است. اگر دانشگاه واقعا مکانی برای خلق دانش و اندیشه‌های نو به منظور بهبود زندگی مردم و ارتقای جایگاه ایران در عرصه جهانی است، نظام حکمرانی باید به استادانی که وقت بسیاری صرف می‌کنند و درباره چالش‌ها می‌نویسند و صحبت می‌کنند و در تلاش برای حل مشکلات کشور هستند، پاداش دهد. متأسفانه وضعیت کنونی کاملا معکوس است. بر اساس مقررات رایج در دانشگاه‌ها، استادان خاموش بهترین امتیازات را دریافت می‌کنند.

به‌طور مثال در عرصه اقتصاد، استادانی که در کلاس‌های دروس مختلف از اقتصاد ایران نمونه‌ای هم ذکر نمی‌کنند و صرفا به ارائه متون اقتصادی مربوط به کشورهای دیگر بسنده می‌کنند و بر این باورند که گفت‌وگو درباره اقتصاد ایران به مسائل سیاسی پیوند می‌خورد و خطرناک است، در دانشگاه هیچ مشکلی ندارند؛ ولی استادی همچون محسن رنانی که از بحران‌های اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن ابراز نگرانی می‌کند و زنگ‌های خطر را به صدا درمی‌آورد، خوشایند برخی از نهادهای حاکمیتی نیست‌. نظام پاداش و تنبیه حاکم بر دانشگاه‌های کشور، استادان را از کار و تلاش برای بررسی ریشه‌های مشکلات درهم‌تنیده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی بر حذر می‌دارد و پاداش‌های سخاوتمندانه به مقالاتی می‌دهد که عموما با ابربحران‌های کشور و راهکارهای نجات از آنها ارتباطی ندارند. در دو دهه اخیر، تأکید بر ضرورت افزایش شمار مقالات استادان به فساد گسترده‌ای منجر شده که مثل موریانه پایه‌های دانشگاه‌های ایران را می‌خورد. اگر دانشگاه‌های کشور به راستی محلی برای بررسی مسائل و مشکلات کشور ‌‌بودند، امثال محسن رنانی باید مورد تشویق قرار می‌گرفتند. ارکان مختلف نظام حکمرانی به صدای زنگ‌های خطری که از سوی دانشگاه‌های کشور نواخته می‌شد، حساس می‌بودند و پیش از آن به هشدارهای دلسوزانه توجه می‌کردند. ایجاد محدودیت برای دکتر رنانی تداوم سیاست خالی‌کردن دانشگاه‌ها از تفکر نقادانه و ترغیب هرچه بیشتر استادان به سکوت است که بی‌تردید آسیبی جدی به کشور وارد خواهد کرد.