بازی بزرگ شاید آغاز شده باشد!
عبدالله اوجالان در حال تبدیلشدن به نلسون ماندلای منطقه است. اوجالان نیز مشابه با نلسون ماندلا، در گذشته به دلیل اقدامهای خشونتآمیز در نبرد علیه دولت آپارتایدی، دستگیر و زندانی شده است.
عبدالله اوجالان در حال تبدیلشدن به نلسون ماندلای منطقه است. اوجالان نیز مشابه با نلسون ماندلا، در گذشته به دلیل اقدامهای خشونتآمیز در نبرد علیه دولت آپارتایدی، دستگیر و زندانی شده است. ماندلا پس از دههها زندان و درحالیکه اعتباری شایان توجه در میان مخالفان حکومت آپارتایدی داشت، در سه نامهای که از زندان نوشت، به مرور از یک رهبر طرفدار خشونت تبدیل به رهبری طرفدار صلح شد. او توانست در این تغییر و گذار، همچنان رهبر طرفداران حقوق سیاهپوستان باقی بماند و حتی سایرین را به سمت خود بکشاند. چه روزهایی که او برای این حق مدنی خود دست به خشونت زده بود و چه زمانی که او به اتکای صلح، از هر خشونتی پرهیز کرد، به خوبی توانست طرفداران خود را راضی کند که تغییر را بپذیرند و همراه آن شوند.
او به آنان قبولاند که امروز دیگر به روشهای خشونتآمیز نیازی نیست و حالا میتوان بهصورت صلحآمیزی به آن دست یافت. ماندلا بر اساس همین تغییر بود که استراتژی «میبخشیم، اما فراموش نمیکنیم» را گسترش داد و با آن توانست مسیر توسعه آفریقای جنوبی را هموار کند. حالا اوجالان نیز در حال بازآفرینی این نقش اسطورهای و ماندگار است، اما به شیوه خودش. اوجالان در روزهای گذشته، در دیداری با نمایندگان طرفدار کردها در زندانی در ترکیه، نامهای را منتشر کرد که اهمیتی تاریخی دارد.
برای فهم اهمیت این نامه باید در نظر داشت که اگرچه عنوان اوجالان، رهبر «حزب کارگران کردستان» (پکک) است، اما فراتر از این حزب، اعتبار او قابل مقایسه با هیچ رهبر کرد دیگری در میان کردها نیست. اوجالان در نامهاش دیدگاهی فراتر از یک صلح برای حقوق کردها را طرح میکند. او از این منظر آغاز میکند: «نیاز به یک جامعه دموکراتیک اجتنابناپذیر است». نتیجه این نگاه، آن است که «تنها از طریق یک جامعه دموکراتیک و فضای سیاسی آزاد میتوان به احترام به هویتها، آزادی بیان و سازماندهی دموکراتیک گروههای مختلف جامعه دست یافت» و «در مسیر تحقق یک نظام سیاسی پایدار، هیچ جایگزینی برای دموکراسی وجود ندارد». به این ترتیب، او برنامه نهاییاش را اعلام میکند: «خواهان زمینگذاشتن سلاح هستم و مسئولیت تاریخی این درخواست را بر عهده میگیرم... این کار بهصورت داوطلبانه انجام میشود. پکک باید کنگره خود را تشکیل دهد و تصمیم بگیرد». به این ترتیب، اوجالان با یک مسئولیتپذیری تاریخی، پا در راه و برنامهای گذاشته است که میتواند به بزرگترین موفقیتها یا شکستها ختم شود.
امکان یک بازی برد-برد
اوجالان و احتمالا هاکان فیدان برنامه بزرگی را آغاز کردهاند. برنامه بزرگی که میتواند تبدیل به نقطهای بیبازگشت برای منطقه شود. این بازی برد-برد، شاید اکنون احتمال کمی داشته باشد، اما احتمال دارد بهصورت زیر اجرا شود. برنامهای در گامهای زیر:
۱. گام اول: موافقت مشروط رهبران پکک
احتمالا در گام نخست، رهبران پکک با پیام اوجالان موافقت میکنند، اما مشروط بر آنکه اوجالان آزاد شود و بتواند رهبری این گذار را بر عهده گیرد. کمااینکه اخبار غیررسمی نیز حاکی از آن است.
۲. گام دوم: بازی داخلی دولت ترکیه
دولت ترکیه نیز به صورت متقابل و مشروط وارد این همراهی میشود و موافقت میکند تا با شروطی از جمله زمینگذاشتن اسلحه توسط پکک به صورت متقابل اوجالان را به طور محدود آزاد کند.
۳. گام سوم: انحلال پکک و تشکیل حزب جدید
کنگره حزب پکک تشکیل میشود، این حزب اعلام انحلال میکند و گروهی از رهبران آنها مسئولیت نگارش حزب جدید را بر عهده میگیرند. حزب جدید با نام جدیدی تشکیل میشود. در این میان، ممکن است برخی از رهبران قدیمی و نیروهای پکک مصونیت بگیرند و برخی دیگر محکوم شوند.
۴. گام چهارم: حرکت ترکیه به سمت نظم بازتر
دولت ترکیه اجازه تشکیل این حزب جدید درخواستشده را بنا بر شرایطی میدهد؛ از جمله شرایط برابر عضویت، فارغ از نژاد. این امر یک زلزله سیاسی در این کشور خواهد بود و طرفداران دولت را به میزان درخور توجهی بالا خواهد برد، غیر از اینکه میتواند سرعت توسعه آنان را شتاب ببخشد. این تصمیم نوعی از بازترکردن نظم دسترسی است و به صورت مشخص میتوان آن را گامی بزرگ به سمت توسعه دانست.
۵. گام پنجم: گام بزرگ بازی بینالمللی ترکیه
ترکیه در سوریه دچار یک دوگانگی راهبردی شده است. از یک سو حکومت جدید سوریه و ترکیه متحدان استراتژیک همدیگر هستند و از سوی دیگر این دو متحد، به دلیل سوابق پیشین گروه «تحریرالشام» نتوانستهاند نظر مثبت اروپاییها و آمریکاییها را برای همراهی در ساخت سوریه دریافت کنند. هر دو نیز خوب میدانند که بدون بهبود وضعیت اقتصادی و آغاز مسیر توسعه، دولتشان عمر بسیار کوتاهی خواهد داشت و دوباره تروریسم و گروههای مسلح از گوشهگوشه کشور سر برخواهند آورد. باید به آن افزود که ترکیه تصور میکند اگر سرمایه عربهای حاشیه خلیج فارس وارد سوریه شود، ممکن است از نفوذش در سوریه نیز کاسته شود. حجم سرمایهگذاری مورد نیاز سوریه و دلایلی از جنس دلیل پیشین، نیاز به همراهی اروپاییها و آمریکاییها را در مسئله سوریه برای ترکیه ضروری میکند.
پس این برنامه، راهی برای خروج مشکل ترکیه در زمین سوریه نیز هست؛ شاید اصلیترین راهش.
اما این تنها دلیل نیست. کردهای سوریه نیز نقطه ضعف دیگری در دولت سوریه هستند. هنوز سرنوشت کردها در سوریه مشخص نیست و جامعه جهانی در این خصوص نگران است. از سوی دیگر، بخش عمدهای از کردهای پکک در سوریه حضور دارند و این امر هم نگرانی ترکیه را افزایش میدهد. بهویژه آنکه گروههای مسلحی که اکنون در سوریه شانسی برای جنگیدن ندارند، ممکن است سر از گروههای مسلح کُرد درآورند و بخشی از مسئله درگیری کردها با دولت ترکیه شوند. پس این برنامه آسودهکردن خیال ترکیه در سوریه نیز هست. در سوی دیگر نیز اکنون ترامپ بر صندلی ریاستجمهوری نشسته است. رفتار او در جنگ روسیه-اوکراین به ترکیه ثابت کرده است که ترامپ همراه این برنامه خواهد بود. سیاست ترامپ کاملا مشخص است؛ او ایجاد صلح به همراه توسعه را بر حل عادلانه و دموکراتیک هر مسئلهای ترجیح میدهد. یک سیاست عملگرایانه و قابل اجرا در کوتاهمدت مهمترین ویژگیهای مد نظر اوست. پس این برنامه به صورت تضمینشده، همراهی آمریکا را خواهد داشت، غیر از آنکه ترکیه را در همین ابتدای دولت ترامپ، وارد بازی بزرگتری میکند. ترکیه برای حل مسئله منطقه به واسطه سوریه اهمیتی دوچندان مییابد و به این ترتیب کارت نشستن بر سر میز تصمیمگیریها را دریافت میکند.
این بازی یک برنده دیگر هم دارد؛ اروپا. هم روایت ماندلا و هم حل مسئله کردهای سوریه برای اروپاییان بسیار مهم است. برای دولت جدید آلمان نیز فرصتی است تا هم رهبری اروپایی را در یک مسئله جهانی بر عهده بگیرد و هم فرصت سرمایهگذاری خارجی را افزایش میدهد؛ امتیازی که این روزها نهفقط سوریهایها، بلکه آلمانیها نیز در جستوجوی آن هستند. این سرمایهگذاری خارجی با همراهی ترکیه است. ترکیهای که بالاترین نرخ مهاجران آلمان را دارد و در همان حال، مسئله مهاجران اصلیترین مسئله این روزهای آلمان و انتخابات ۲۰۲۵ این کشور بود.
اما با آرامشدن سوریه، بازی بزرگتر رخ میدهد. مسیر زمینی انرژی از خاورمیانه به اروپا تقریبا تکمیل میشود؛ مسیر بدیلی برای خط انرژی نورداستریم. نورداستریم که خط لوله انرژی از روسیه به اروپا و آلمان بود، به واسطه جنگ اوکراین قطع شد. اروپا بدون انرژی اگرچه توانست به واسطه توسعه فناوریهای انرژیهای تجدیدپذیر دوام بیاورد، اما بابت آن هزینه بالایی نیز داد. هزینهای که نتیجهاش محدودشدن رشد اقتصادی و رکود در کشورهای اصلی مانند آلمان و فرانسه و ایتالیا بوده است. به این ترتیب، یک خط لوله جدید یعنی ایجاد یک پایداری بالاتر برای تأمین انرژی این کشورها و بالارفتن امنیت انرژی این کشورها. از سوی دیگر و از منظر اقتصادی نیز خط لوله موازی به معنای هزینه پایینتر به دلیل رقابتیبودن عرضه است.
در این مقطع خاص، در دولت جدید آلمان نیز سبزها قدرت سابق خود را از دست دادهاند. به این ترتیب و با حضور یک دولت راست میانه و محافظهکار، شانس این برنامه نیز افزایش مییابد و انگیزه انرژی نیز میتواند شیرینی اضافی باشد.
به این ترتیب، زمین سوریه یک هدیه برای اروپا و بهویژه آلمان نیز هست.
یک نکته
اهمیت بازسازی سناریوی ماندلا آن است که این برنامه را محتملتر میکند. در دهه ۱۹۹۰ یک بار جهان با ماندلا و تغییر او همراه و همدل شد و نتیجه بسیار خوب آن را هم دید. آفریقای جنوبی که بهشدت مستعد یک جنگ داخلی خشونتورزانه بود که البته سرمایه سرمایهگذاران آمریکایی-اروپایی را با خود نابود میکرد، اما جامعه جهانی تصمیم گرفت با این روایت که در آن زمان همراه با تردید هم به آن نگاه میشد، همراه شود. اکنون بار دیگر این سناریو میتواند همراهی و همدلی جامعه جهانی را با خود همراه کند؛ چراکه آنان یک بار نتیجه خوب این اعتماد را دریافت کردهاند. هرچند امروز سرمایههای اروپایی-آمریکایی هم درگیر این مسئله نیست. اینکه اوجالان از یک سو و احتمالا هاکان فیدان از سوی دیگر این بازی برد-برد را میپسندند، فقط نیمی از ماجراست؛ چراکه سایر نیروها نیز ممکن است بازی خود را داشته باشند. اما اگر موفق شوند، نهتنها هر دو شایسته احترام خواهند بود، بلکه اثرات این بازی میتواند سرنوشت جدید منطقه را تعیین کند. به هر حال، این برنامه فقط یک سناریوی شگفتیساز (wildcard scenario) است. سناریوی شگفتیساز، سناریویی است که اگرچه احتمال تحقق کمی دارد، اما اگر محقق شود، تأثیرات بسیار شدیدی خواهد داشت. این سناریوی شگفتیساز میتواند نظم جدید خاورمیانه را طرح و شکل دهد و در این بین، این مسئله را نیز فراموش نکنیم که عبدالله اوجالان در حال تبدیلشدن به نلسون ماندلای منطقه است، نه ترکیه.