اقتصاد و دینداری
سیداحمد علمالهدی، امامجمعه مشهد، در نماز جمعه، پس از تأکید بر اجرای قانون عفاف و حجاب، بیان کرده که «اگر بناست ما وظیفه مدیریت این جامعه را داشته باشیم، اول باید دین مردم را مدیریت کنیم و بعد دنیای مردم را» (خبرگزاری مهر، 30 آذر 1403).
سیداحمد علمالهدی، امامجمعه مشهد، در نماز جمعه، پس از تأکید بر اجرای قانون عفاف و حجاب، بیان کرده که «اگر بناست ما وظیفه مدیریت این جامعه را داشته باشیم، اول باید دین مردم را مدیریت کنیم و بعد دنیای مردم را» (خبرگزاری مهر، 30 آذر 1403). ایشان وظیفه اصلی حکومت را دینداری مردم دانسته است و مسائلی از قبیل تورم، بیکاری، فقر و... را در درجه دوم اهمیت دانستهاند.
این سخن از جهات متعددی فاقد اعتبار است. اول اینکه هدف از حکومت، دیندارکردن مردم نیست. دوم اینکه وجوه زندگی درهمتنیده است، از اینرو تقدم دینداری بر دنیای مردم در جایگاه مدیریت و سیاستگذاری جامعه، ناشی از عدم درک ارتباط عمیق و متقابل اقتصاد، فرهنگ و سیاست است. امیرالمؤمنین در نامه به مالک اشتر، وظیفه حکومت را ایجاد امنیت، رفاه و ارتقای سطح فرهنگی جامعه بیان میکند. او در خطبه سوم، علت پذیرش حکومت را فقر گسترده و شدید مردم و شکاف بزرگ طبقاتی در جامعه که به دلیل حکمرانی غلط پدید آمده بود، بیان کرده است. در هیچکدام از این دو بیان، اشارهای به دین مردم نشده است. چرا بیان علمالهدی و مانند او تا این اندازه با فرمایش امیرالمؤمنین فاصله دارد؟
دکتر شریعتی در کار ارزشمند خویش به تفکیک دو رویکرد به تشیع و ویژگیهای آنها پرداخته، تشیع علوی در برابر تشیع صفوی را معرفی کرده و تفاوتهای شگرف این دو مذهب را که بهظاهر هر دو شیعه هستند، تبیین کرده است. تعبیر مذهب علیه مذهب از ابداعات ایشان است. شهید مطهری نیز در نگاهی نو به سبکهای دینداری و نتایج آنان، چگونگی دینداری خوارج را بیان کرده و تحلیلی از چرایی و نتایج آن به دست داده است. به نظر میرسد امروز نیز اسلام محمدی و شیعه علوی که در نهجالبلاغه تجلی یافته است، جایگاهی در تفکرات برخی از امامان جمعه ندارد.
درحالیکه حضرت شدیدترین برخوردها را با تخلفات مالی داشته که در نامههای وی منعکس است، اما این دسته نسبت به حجم فساد گسترده و چرایی وقوع آن ساکت هستند. درحالیکه امیرالمؤمنین فلسفه پذیرش حکومت را فقر شدید مردم بیان کرده است، اینان نسبت به رشد بیش از دوبرابری فقر در دهه 90 بیتفاوت هستند. بهراستی رویکردی که اینان دارند، فرسنگها با نهجالبلاغه فاصله دارد. اینان از اثرگذاری گسترده اقتصاد بر دینداری نیز غافل هستند. پیامبر فرمود «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»، فقر مردم را به کفر و گناه میکشاند؛ به تعبیر امروزی، آسیبهای اجتماعی اعم از سرقت، اعتیاد و فحشا رشد میکند و در نتیجه جرم و گناه در جامعه افزایش مییابد. از مردمی که برای نان شب خویش به هر دری میزنند، توقع دینداری خطاست.
پیامبر در آخرین خطبه خویش خطاب به حاکمان پس از خویش فرمود «لَم یُفقِرهُم فَیُکفِرَهُم»، مبادا چنان حکمرانی کنند که مردم به فقر دچار شوند؛ زیرا جامعه فقیر به کفر میگراید. از سویی آنان، همه را به خدا و دین منسوب میکنند و از سوی دیگر برای گذران زندگی انواع معاصی رخ میدهد. این نکات تحلیل علمی نیست که معمولا این دسته از آنها اطلاعی ندارند، بلکه آموزههای دینی است که اینان باید مروج آن باشند. مطالعات تجربی فراوانی نیز از تأثیر تورم، فقر و فشار اقتصادی بر افول اخلاق جامعه انجام شده است. آنچه تلخ است، این است که اینان سخن خلاف یافتههای علمی و دینی را به نام دفاع از دین بیان میکنند. بهواقع کاریکاتوری از دین ارائه کردهاند که برای هیچکس جذابیتی ندارد. به تعبیر امیرالمؤمنین، لباس وارونهای بر تن دین کردهاند.