نگاهی به گیشه سینمای ایران در میانه تابستان
تنوع در اکران
بیتردید گیشه تابستان سینما برای بسیاری از اهالی سینما، متمایز و ویژه است. این در حالی است که در میان اکران پررنگ کمدیها، کمتر مجالی برای روی پرده رفتن فیلمهای جدیتر -که مدتها در صف اکران مانده بودند- فراهم میشد و مدتی است که تنوع بهتری را در اکران سینماها شاهد هستیم. بهتازگی دو فیلم «ملاقات با جادوگر» به کارگردانی جمشید بهرامیان و «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک لطفی خواجهپاشا به اکران سینماها اضافه شدند.
شرق: بیتردید گیشه تابستان سینما برای بسیاری از اهالی سینما، متمایز و ویژه است. این در حالی است که در میان اکران پررنگ کمدیها، کمتر مجالی برای روی پرده رفتن فیلمهای جدیتر -که مدتها در صف اکران مانده بودند- فراهم میشد و مدتی است که تنوع بهتری را در اکران سینماها شاهد هستیم. بهتازگی دو فیلم «ملاقات با جادوگر» به کارگردانی جمشید بهرامیان و «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک لطفی خواجهپاشا به اکران سینماها اضافه شدند.
فیلم سینمایی «در آغوش درخت» داستان بحران پیچیده زندگی کیمیا و فرید را روایت میکند که 12 سال از ازدواجشان میگذرد. این بحران جهان زیبای فرزندانشان را به هم میریزد. کودکانی که هیچ چیز جز سادگی و مهربانی را در زندگی نمیشناسند. این فیلم نخستین بار در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. قصه پرکشش این فیلم در کنار قابهای زیبایی که در شهر ارومیه تصویر شده است، یکی از نکات درخورتوجهی است که منتقدان سینمایی به آن اشاره میکنند. هرچند که نمیتوان از بازیهای یکدست و باورپذیر این فیلم بهسادگی گذشت. مارال بنیآدم، جواد قامتی و روحالله زمانی بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.
بابک لطفی خواجهپاشا، کارگردان فیلم «در آغوش درخت»، در نشست مطبوعاتی فیلم اظهار کرد: «ما یک دهه است به سمت سینمای خاکستری حرکت کردیم که شبیه سینمای اروپای شرقی است، حتی 90 درصد فیلمها خاکستری است، درحالیکه سینمای ما سینمای رنگ و زیباییهاست. ما این سینما را فراموش کردیم. فیلم «خانه دوست کجاست» اثر بسیار ارزشمندی است اما ما مابازای آن را در سینما نمیبینیم. امیدوارم دوباره به این نوع سینما بازگردیم». این فیلم در یک هفته گذشته با استقبال خوبی از سمت تماشاگرانش روبهرو شده است.
تولید فیلم سینمایی «ملاقات با جادوگر» به سال ۱۳۹۸ برمیگردد. داستان فیلم «ملاقات با جادوگر» درباره مردی به نام جناب سرهنگ است که در زندگی خود با مشکلات فراوانی روبهروست. او در یکی از روزهای سخت زندگیاش، با شخصی به نام جادوگر آشنا میشود. جادوگر ادعا میکند که میتواند مشکلات جناب سرهنگ را حل کند، اما شرطهایی عجیب و غیرمعمولی برای این کار دارد. این آشنایی و اتفاقات پس از آن، زندگی جناب سرهنگ را به شکلی طنزآمیز و گاهی عجیب تغییر میدهد.
«قلب رقه» دیگر فیلمی است که بهتازگی به اکران سینماها اضافه شده است. این فیلم داستان پاسدار مدافع حرمی به نام رضاست که در شهر رقه سوریه -پایتخت داعش- در جستوجوی یک اسیر ایرانی به نام حاج عباس است. حاج عباس اطلاعات بسیار ارزشمندی دارد و داعش قصد دارد او را به اسرائیل تحویل دهد. رضا برای یافتن حاج عباس، مسئول رسانهای داعش در رقه میشود و دراینمیان همسرش ریما را که فکر میکرده کشته شده، در میان داعشیها پیدا میکند.
فیلم «قلب رقه» به کارگردانی و نویسندگی خیرالله تقیانیپور و تهیهکنندگی سعید پروینی، اولین بار در جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۲ به نمایش درآمد. شهرام حقیقتدوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفینیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخعیسی از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
«پول و پارتی» تازهترین اثر سینمایی سعید سهیلی با فروش حدودا 43 میلیاردتومانی تا به امروز با استقبال خوبی از سوی تماشاگرانش روبهرو شده است. فیلم «پول و پارتی» تا به امروز با واکنشهای مختلفی از سوی منتقدان و مخاطبان روبهرو شده است. برخی از منتقدان، فیلم را یک کمدی سرگرمکننده و با بازیهای خوب ارزیابی کردهاند، درحالیکه برخی دیگر معتقدند که فیلم از نظر داستانی دارای ضعفهایی است و به کلیشههای ژانر کمدی عاشقانه تکیه کرده است. «پول و پارتی» یک کمدی عاشقانه سرگرمکننده است که با رویکردی اجتماعی به مسائل روز میپردازد. ساعد سهیلی، پردیس احمدیه، امیر جعفری، مهدی هاشمی، نیوشا ضیغمی، آزاده زارعی، داریوش فرهنگ، امیرحسین ساربان، شادی آهنگر، محمد متین محمدی و آریا نرجآبادی ازجمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
«یادگار جنوب» بعد از فیلم «جاندار» دومین تجربه کارگردانی حسین دوماری و پدرام پورامیری است. این دو کارگردان جوان با همان فیلم اولشان ثابت کردند در زمینه ساخت تریلرهای اجتماعی تسلط کافی دارند. وحید رهبانی، الناز شاکردوست، پژمان جمشیدی، مسعود کرامتی، ساناز سعیدی با حضور سحر دولتشاهی و صابر ابر بازیگران فیلم سینمایی «یادگار جنوب» هستند. روایت «یادگار جنوب» غیرمتعارف است و از این نظر، فیلم مخالفان و موافقان خاص خودش را دارد.
پدرام پورامیری در نشست خبری این فیلم سینمایی بیان کرد: «عشق و انتقام و نفرت همیشه در کنار هم بوده و جدا از هم نبودهاند. ما فقط شکل وقایع را عوض کردیم و در آن دست بردیم. دیدگاه ما در پایان فیلم آمده و آنهم این است که اگر در گذشته بمانید، از آینده باز میمانید. درباره نفرت و پرورش آن در وجود نیز همین است».
حسن دوماری نیز در پاسخ به سؤالی درباره اینکه آیا داستان این فیلم واقعی است یا خیر، گفت: «هر قصهای میتواند ریشه واقعیت داشته باشد و مهمتر از آن عامبودن آن است. درباره ازدواج با کسی که در کما است، وقتی از مراجع تقلید سؤال شده، یعنی به هر حال دغدغه یک نفر بوده است. اما اینکه از واقعیت محض بوده باشد، خیر. سال 97 بعد از ساخت فیلم سینمایی جاندار گفتیم که فیلم بعدی ما یک عاشقانه جنونآمیز است و از همان زمان میدانستیم چه میخواهیم بسازیم».
یکی از نکات جالب این فیلم حضور صابر ابر در گریمی بسیار متفاوت است. سازندگان این فیلم سینمایی معتقدند تنها کسی که میتوانست این نقش را بازی کند، صابر ابر بوده: «به این فکر میکردیم که باید نقش او را در ذهن مخاطب برای همیشه ماندگار کنیم. براساساین نمیخواستم که شبیه به هیچ کس دیگری باشد؛ بنابراین از گریمور خواستیم که صابر را گریم متفاوتی کند. تأکید میکنم که هیچکس به جز صابر نمیتوانست این بازی را بکند و تغییر گریم دادیم چون ظاهرش به آن نقش شباهت نداشته باشد و مخاطبان نیز آشنایی پیشینهای از او نداشته باشند».
«ساعت ۶ صبح» به کارگردانی مهران مدیری از دیگر آثاری است که این روزها روی پرده سینماست. فیلمی که تا به امروز اقبال چندانی از سوی مخاطبانش نداشته و به نظر میرسد مهران مدیری با فاصلهگرفتن از کمدی، بخش زیادی از مخاطبانش را از دست میدهد.
مدیری در این فیلم داستان دختری را روایت میکند که قرار است برای ادامه تحصیل به کانادا برود و ساعت شش صبح پرواز دارد، دوستانش به او زنگ میزنند که یک میهمانی برایش گرفتهاند و او را دعوت کردهاند و قرار میشود بعد از میهمانی او را به فرودگاه ببرند، اما در حین میهمانی پلیسها به داخل خانه میآیند و همه را دستگیر میکنند اما دختر قایم میشود و در خانه میماند که میفهمد درِ خانه قفل شده و در خانه گیر افتاده. او به برادرش زنگ میزند تا به او کمک کند. با هزاران مشکل و مصیبت دختر سوار ماشینش میشود تا برود که ساعت از شش میگذرد و او از پروازش جا میماند.
حمیدرضا آذرنگ نیز با ساخت نخستین اثر سینماییاش مدتی است میهمان سینماهای ایران است. «روزی روزگاری آبادان» تا به امروز به فروشی نزدیک به دو میلیارد تومان رسیده است.
«روزی روزگاری آبادان» پس از گذشت سه سال از اکران آن در جشنواره فیلم فجر بهتازگی به اکران عمومی درآمده. قصه این فیلم از نمایشنامهای نوشته حمیدرضا آذرنگ وام گرفته شده است که اجراهای موفق آن در نیمههای دهه ۸۰ هنوز از خاطر علاقهمندان هنر نمایش نرفته است. قصه خانوادهای پنجنفره در آخرین روز از اسفندماه ۱۳۸۱ که خود را آماده فرارسیدن نوروز میکنند، غافل از آنکه حادثهای بزرگ در انتظارشان است. محمد جلیلوند، منتقد سینما، درباره این فیلم سینمایی نوشته است: «آذرنگ فیلمنامه فیلم خود را به دو قسمت تقسیم کرده و در بخش نخست به رابطه اعضای خانواده و مسئلهشان پرداخته که شیوه روایی آن هم به تئائر بیشتر از هر چیز نزدیک بوده و درعینحال ملموس به نظر میرسد. همچنین عشق تم اصلی فیلم به حساب میآید که سهیله و نصیر کمسنوسال را درگیر خود کرده و خرده داستانهای جذابی را با محوریت این دو شکل میدهد. در آن سمت ماجرا، مصیّب، پدر خانواده، قرار دارد که همچنان درگیر مسئلهای است که به نوعی خانوادهاش را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین باید به اشاره ظریف فیلمساز به مسئله اعتیاد قدیمی مصیب اشاره کرد که لایه دیگری به فیلمنامه بخشیده و دلیلی برای رفتارهای عصبی و گاه خشن او میتراشد. رابطه صبری و مصیب نیز بهعنوان زن و شوهرهایی با تجربه زندگی مشترک ۲۰ساله، سرد و منقطع بوده که کاملا باورپذیر هم از کار درآمده است. نیمه دوم فیلم که از دقیقه ۴۰ آن آغاز میشود و تا قبل از پرده پایانی ادامه دارد، قصه یکباره تغییر لحن داده و از رئال به سوررئال تبدیل میشود. موضوعی که به جذابترشدن فیلم کمک کرده و ریتم پرتنشتری هم به آن میدهد. افتادن موشکی که از سوی آمریکاییها به طرف عراق شلیک شده و تنها با نیماینچ اختلاف عمل نکرده و روی سقف خانه مصیب فرود آمده، نقطه عطف نخست فیلمنامه به حساب میآید که به بهترین شکل قصه را وارد فازی سوررئال میکند. جایی که بمب عمل نکرده، به حرف افتاده و به انگلیسی با دختر خانواده سهیله وارد گفتوگو میشود. آذرنگ در این بخش به سمت یک کمدی تلخ رفته و شوخیهای درخشانی را شکل میدهد که انگلیسی شکستهبسته سهیله و ترجمههای گاه اشتباهش، نقشی کلیدی در شکلگیری آن دارد. درعینحال تنشی هم در عمق داستان وجود دارد که تماشاگر را در بیم و امید درباره فرجام کار این خانواده قرار میدهد. همچنین آذرنگ نگاه ضد جنگ خود را در این بخش نیز حفظ کرده و از روزهای سختی که در این شهر بر صبری و مصیب و فرزندانشان گذشته، حرف میزند. درعینحال هرچه فیلم جلوتر رفته و فیلمنامه به نقطه عطف دوم نزدیکتر میشود، خانواده بهعنوان عنصری کلیدی پررنگتر شده و قصه را تحت تأثیر خود قرار میدهد».