عوامل پنهان رسوخ به لایههای امنیتی کشور
حفرههای ناپیدای نفوذ
تیری از لوله تفنگ شلیک میشود، تروری رخ میدهد و گویی تبری در دستان نامرئی کسی به پیکره درختی خورده که نامش امنیت است. اگر بدون مقدمه برویم سر اصل مطلب، این یادداشت درباره زیرلایههای نادیده چگونگی و چرایی نفوذپذیری لایههای امنیتی و اطلاعاتی کشور است.
فریدون علیمازندرانی. حسن فتاحی . مصطفی روستایی
مردم جانمایه سرزمینهایند (محیالدین ابنعربی)
تیری از لوله تفنگ شلیک میشود، تروری رخ میدهد و گویی تبری در دستان نامرئی کسی به پیکره درختی خورده که نامش امنیت است. اگر بدون مقدمه برویم سر اصل مطلب، این یادداشت درباره زیرلایههای نادیده چگونگی و چرایی نفوذپذیری لایههای امنیتی و اطلاعاتی کشور است. کشور معیار ما سرزمین عزیزمان ایران است و متناسب با آن مینویسیم. برخی شاید چنین گمان کنند که دلیل نوشتن این یادداشت ترور اخیر صورتگرفته در کشور است، اما آن فقط بهانهای بود تا ما دربارهاش با آنان که گوش شنوا دارند، سخن بگوییم. حتی تنش میان ایران و اسرائیل هم دلیل نوشتن ما نیست. مهمترین دلیل ما یادآوری این نکته است که اطلاعات و امنیت پایدار با توسعه کشور گره خورده و حکومت باید بداند مجراهای آسیبپذیر آن چیست. مسائل نظامی و تنشهای سیاسی و دادههای وابسته به آن یکی از مؤلفهها و یکی از نقاطی است که میتواند آسیب ببیند و این در حالی است که اطلاعات و امنیت مؤلفههای بسیار دیگر هم دارد. نخست قصد داشتیم فقط به مسئله فناوری بپردازیم؛ اما ترجیح دادیم در این یادداشت گستردهتر بگوییم و نبرد فناوری در مسئله نفوذ را به یادداشت دیگری وانهیم. این را هم یادآور شویم که در این نوشته بسیار امیدمان به ذکاوت خوانندگان است تا نانوشتهها را میان سطور بخوانند.
مردان نابکار
در این یادداشت نقلقولی را از ابنعربی نوشتهایم که به کوتاهی میگوید، مردمان جانهای یک کشور هستند. یعنی اگر مردمان دانا باشند و داناییشان سبب تواناییشان شود و اگر مردمان مهر میهن داشته باشند و فهمی از منافع ملی و حقوق انسانی، ناخودآگاه بخشی از امنیت کشور تضمین میشود. اما گاهی ناپاکانی پیدا میشوند که ما نامشان را مردان نابکار گذاشتهایم و نه از سوی دشمنان، بلکه از دل همین سرزمین برآمدهاند و بیش از هر دشمنی نسبت به امنیت کشور خائنانه عمل کردهاند. اجازه دهید با مثالی واقعی که برای نویسنده دوم این یادداشت رخ داده بگوییم مردان نابکار که هستند و چه میکنند. نویسنده دوم این یادداشت چندسالی است که درگیر پرونده فساد مالی سنگینی است که هنوز به پایان نرسیده اما توانسته در دادگاه احقاق حق کند و ثابت کند چه مفسده مالی سنگینی در سایه برخی ویژهخواریها رخ داده. اما چند سال پیش همینها که امروز محکوم شدهاند، سه بار با سه فرد مختلف نویسنده دوم یادداشت را جلوی در خانه، با ارائه کارتهای مراکز امنیتی تهدید به مرگ کردند که اگر شکایت کنی سر و کارت با گونی و چوبه دار است. اگرچه درنهایت هیچکدام از تهدیدها عملی نشد و چهبسا جملگی جعلی و ساختگی بودند جهت ارعاب، اما در دل خود نکتهای دارد. یک دستگاه اطلاعاتی باید از مردان نابکار پاک باشد زیرا مردان نابکار آفت امنیت هستند. مردان نابکار میتوانند در لباسی یا شمایلی باشند که کسی باور نکند اینان نابکارانه دادههای کشور را به بیگانگان دادهاند. مثالهایی از این دست بسیارند و جان کلام اینکه یک سامانه هوشمند حکومتی باید مراقب مردان نابکار باشد. یک روز تهدید میکنند و روز دیگر میفروشند.
اطلاعات و امنیت چیست؟
باور عموم بر این است که اطلاعات دانستههایی درباره تسلیحات و مسائل هستهای و نظامی است یا دادههایی که برای نهادهای امنیتی مهم است. اما سالهاست این نگرش منسوخ شده است. به هر داده معنادار اطلاعات گفته میشود؛ اعم از دادههای کمّی و کیفی، آمارها، تحلیلها، اسناد، عکسها، افراد، محاسبات و... . البته میان داده و اطلاعات تفاوتی وجود دارد که موضوع ما نیست. روی دادهها فراروندهایی همچون پالایش، ذخیرهسازی، محاسبات، مدلسازی و... انجام میگیرد. امنیت به زبان ساده حراست از این دو است: دادهها و کار صورتگرفته روی دادهها. پس، دادههای بیمهای مردم و ذخایر گندم و بسیاری چیزهای دیگر اطلاعات ارزشمند هستند. با این تعریف نوین، معنای وزارت اطلاعات عوض میشود و درواقع کل کشور با مردمانی که جانهای آن هستند، کاربر و مراقب دادهها و اطلاعاتاند تا هم به کار برند و هم مراقبت کنند.
تحریمها و تحقیرها
بدون تعارف یکی از مجراهای باز نفوذ تحریمها هستند. تحریم سبب میشود کشور به ناچار وارد بازار سیاه شود و با افراد بدون شناسنامه کار کند. تحریم سبب میشود دشمنان لباس کسانی را بپوشند که میخواهند در دورزدن تحریم کمک کنند. تحریمها سبب میشوند کار به نابلد سپرده شود و درنهایت تحریمها سبب میشوند بیش از معمول برای چیزی هزینه شود و جایی که بوی پول باشد، مردان نابکار هم پیدایشان میشود. نابکاران خودی و غیرخودی هم ندارند. میتواند مسئولزاده باشد یا یک تاجر مغول. بنابراین اگر دستگاه دیپلماسی بتواند با جهان تعامل را برقرار کند، یکی از سوراخهای نفوذ که تحریم است را خواهد بست. هم دادهها محفوظتر میمانند و هم شفافیت مالی حاصل میشود. از سوی دیگر تحریمها سبب شدهاند کشور و سازوبرگ آن ناچار شوند بین بد و بدتر برگزینند و گاهی به ناچار بدترین را. این روند در دل خود تحقیر دارد که سزاوار ایران نیست.
افت خون سرخ میهندوستی در رگها
بازهم اگر تعارف را کنار بگذاریم و از روبهروشدن با واقعیت نهراسیم، باید اذعان کنیم که افسوسمندانه و درنهایت دردمندی حس میهندوستی در میان ایرانیها کمرنگ شده است. وقتی حس میهندوستی کمرنگ میشود، گویی وطن به بازار شقاوت میخورد. کاهش حس میهندوستی مانند فقر است. فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر میرود. وقتی حس میهندوستی کاهش یابد، ضریب نفوذ دشمن در دل لرزیدهدلان بیشتر میشود و چهبسا بدون آنکه بدانند و بدون آنکه بخواهند، در دام دادهفروشی میافتند. مواردی بوده که به خاطر یک اقامت اروپایی دادهفروشی کردهاند. این مسئله زنگ خطر است زیرا مردمان باید بیاموزند منافع ملی و دادههای کشور از خود حکومت مهمترند و حتی اگر کسی با حکومت ناسازگار باشد، باید مراقب دادههای کشورش باشد. در کاهش حس میهندوستی مدارس مقصرند و توضیح بیشتر لازم نیست. کاهش حس میهندوستی سبب دوگانگی در جامعه میشود و شکاف موجود جولانگاه کسانی است که در شکار دادههای کشور هستند. کاهش حس میهندوستی فرصت را برای سودجویان ریاکار فراهم میکند تا نانشان را به نرخ روز بخورند و اگر لازم باشد کشورفروشی هم بکنند. بنابراین مردمان میهندوست بهترین حافظان اطلاعات و امنیت کشورند کما اینکه تجربه تاریخی ایران هم نشان داده است.
مهاجرتهای برباددهنده
بازهم باید تعارف را کنار بگذاریم و بپذیریم که یکی از مجراهای نفوذ مهاجرتهای گسترده متخصصان و دانشجویان است. تصور کنید دانشجویی با فوقلیسانس مهندسی هستهای، هوافضا، مکانیک، اقتصاد، جامعهشناسی و بسیاری رشتههای دیگر از کشور مهاجرت میکند. این روزها که در کوچکترین شهرستانها هم کلاس آیلتس و تافل برقرار است، ناگفته پیداست میل مهاجرت چقدر است. این دانشجو هم مغزش را میبرد، هم دادههایی که برای پایاننامهاش استفاده کرده، هم نام و پروژههای استادانش را و هم نام دیگر دوستانش را. در دانشگاه مقصد هم بهویژه در مقصدهای ایرانیها آنقدر استاد حواسجمع و همکار با نهادهای دادهپژوهی وجود دارد که گنجشک را در هوا بزنند و بدانند چطور از دادههای دانشجوی ایرانی و چینی و... استفاده کنند. به زبان سادهتر خیل عظیم مهاجرتها، یکی از راههای نشت دادههای کشور است و مثالهایی برایش وجود دارد. صدالبته راهحل در بستن مرزها نیست و نمیتوان جوانان را از مهاجرت بازداشت. مقصود ما این است که سیاستهایی که حاکمیت برگزیده، ناخواسته خودش سبب نشت داده است. نکته پایانی این بخش اینکه در ایران دانشجویان آموزشهای لازم برای فهم امنیت داده و امنیت اطلاعات را نمیبینند. بار دیگر تأکید میکنیم حراست از دادههای کشور امری گرهخورده با منافع ملی است و نباید اینطور برداشت شود که این همه بر شانههای بهاصطلاح حامیان و موافقان حکومت گذاشته شده. مسئله «ایران» است و نه چیز دیگر. ایران هم برای تمام ایرانیانی است که به این کشور و منافع آن پایبند هستند.
بیعدالتیهای ریشهسوز
یکی از چیزهایی که میتواند تیشه به ریشه دادهها و اطلاعات کشور بزند، بیعدالتی و ناترازی امکانات است. وقتی فردی در جامعه بنا به هر دلیلی مورد بیعدالتی و تبعیض قرار میگیرد، این امکان دور از ذهن نیست که به سبب خارجشدن از تعادل و سلامت روانی، در دام سوداگران اطلاعاتی دیگر کشورها بیفتد و آنان هوشمندانه بدانند چگونه با او همدردی و همدلی کنند تا به آنچه میخواهند برسند. بسیار دشوار است که فردی از چنان بینش ژرفی برخوردار باشد که بهدرستی تفاوت میان ظلم از سوی حکومت را از منافع ملی و میهنی جدا بداند. بسیاری از دامهایی که پهن شده، از همین سوراخ بوده است. فردی که رشته الفتش با حاکمیت و با سرزمینش پاره شده، در فضایی ترسآور معلق است و ممکن است شکار غریبه شود. عدالت و دادگستری در جامعه ضامن بسیاری از امنیتهاست. بیعدالتی سبب آفتهای بسیاری است و شاید یکی از آنها مهاجرت افراد متخصص باشد. بیعدالتی بازگذاشتن دست مردان نابکاری است که از یک کارت خاص در جیبشان گرفته تا روابط خاص میتوانند نقض دادگری کنند و سبب برهمخوردن تعادل و سلامت روانی آحاد جامعه شوند. جان کلام اینکه عدالت یکی از ستونهای امنیت به معنای عام در کشور است.
نبرد فناوری
همانطور که اشاره کردیم یکی از جاهایی که کشورها به لحاظ نبرد اطلاعاتی و امنیتی آسیب میبینند، فناوری و توانمندی کشورها در آن است. اگر به ترورهایی که در چند سال اخیر در ایران یا علیه ایرانیها رخ داده دقت کنید، نقش بیبدیل فناوری را خواهید دید. چه حمله به تأسیسات به شکل سختافزاری یا بدافزاری باشد، چه ترور افراد باشد. فناوری میتواند برای کشور همزمان بازدارندگی و توان پدافندی بیاورد؛ همچنین توان آفندی و نفوذ. وقتی از نفوذ در عصر مدرن حرف میزنیم خطاست اگر ذهنمان فقط به سمت افراد نفوذی برود. امروز مولکولها و امواج، دستگاههای شنود، بدافزارهای صنعتی، ماهوارههای جاسوسی در طولموجهای گوناگون، ردیابها، آشکارسازها، موشکهای هدایتشونده، رادارها، اخلالگرها، حسگرها و بسیار تجهیزات دیگر عملیات نفوذ را بر عهده دارند. هرچه فناوری پیشرفتهتر، آن کشور در ضربهنخوردن و ضربهزدن موفقتر. حال پرسش اینجاست که این فناوری از کجا باید بیاید؟ آیا میتوان همهاش را خرید؟ پاسخ منفی است. کشورها فناوریهای راهبریشان را در اختیار دیگران نمیگذارند. اینجاست که حکومت باید بداند برای افزایش امنیت اطلاعات باید سراغ دانشگاهها برود و باید بداند که دانشجویان و استادان باسوادشان کلید گنج دستیابی به این فناوریها هستند. ایرانیها با داشتن تجربه جنگ هشتساله و تنشهای منطقهای باید بیش از هر کس ضرورت فناوری و سرمایهگذاری روی آن را برای افزایش امنیت همهجانبه بدانند. اینجاست که ارجنهادن به نخبگان و دورافکندن پخمگان، خودش را در میدان نبرد اطلاعاتی نشان میدهد. بگذارید این نکته را هم بگوییم شاید گوش شنوایی باشد. امروزه یک نیروی کاربلد اطلاعاتی علاوه بر موارد بالا که اشاره کردیم باید از مردان نابکار نباشد و باید میهندوست باشد و موارد اینچنینی، باید در آموزش مدام باشد تا از فناوریهای روز سر درآورد. باید اصول کلی برخی از مهندسیها را بداند، زبان خارجی بلد باشد، کارکردن با نرمافزارها و چگونگی حفظ دادهها و انتقال آن در فضای اینترنت را بداند. کوتاه سخن اینکه باید از ارتقای دانش و فناوری همهجانبه در کشور استقبال کرد و از کنار آن هر آنچه مربوط به امنیت خاص و عام است، استخراج کرد. جهان امروز پیچیده شده است و مسائلی همچون انرژی با جنگهایی همچون روسیه و اوکراین گره خورده است. جنگها و تنشها برای کشورهای هوشمند فرصتی هستند تا فناوریهایشان را ارتقا دهند. نه اینکه جنگ امر مطلوبی است، بلکه تبدیل تهدید به فرصت است. ایران ما راهی جز پیمودن راه فناوری در کنار جهان ندارد تا اینکه بتواند توان پدافندی و آفندی بالایی داشته باشد.
کجایند مردان بیادعا
اجازه دهید این یادداشت و بخش پایانی آن را با دو مثال از مردانی تمام کنیم که در هیچ شرایطی حاضر نشدند دادهها و اطلاعات کشور عزیزمان ایران را در اختیار دشمن قرار دهند. حسین دهباشی مستندساز معروف تعریف میکرد که یکی از فرماندهان عالیرتبه ارتش در زمان پهلوی دوم، پس از رویداد 57 به آمریکا رفته بود و در آنجا درحالیکه در ایران سرلشکر بود و زیروبم ساختار نظامی کشور را هم میدانست، با وجودی که عراقیها بارها به او پیشنهادهای مالی بسیار چشمگیری داده بودند تا با آنها در میانه جنگ ایران و عراق همکاری کند، او قاطعانه رد کرده بود. دهباشی میگوید این سرلشکر ارتش ایران باوجودی که در آمریکا شغلی ردهپایین را به جان خریده بود، حاضر نشده بود کلمهای از دادههای ایران را در اختیار عراقیها یا هر کس دیگر بگذارد. در همین جنگ هشتساله ایران با عراق، بودند ارتشیانی اعم از خلبان جنگنده یا فرماندهان نیروهای زمینی و دریایی که استخوانهایشان زیر لگدهای استخبارات عراق شکست؛ اما در اسارت دادهها و اطلاعات ایران را در دل محفوظ داشتند. بیش باد چنین مردانی در ایران فردا.